زندگی دنیوی در نگاه دالایی لاما
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دالایی لاما برای زندگی دنیایی ارزشی بسیار قائل است. او حتی نیروانه را در ارتباط با زندگیِ این جهانی معنی کرد و در عبارتی سمساره را نیز بالاتر و بهتر از نیروانه دانست. او چشمپوشی از دنیا را به معنای دیگر از آنچه رایج است، تفسیر میکند؛ چشمپوشی صرفا به این معناست که فردی در ورطهی هوسها و امیال فرو نیفتد و دلبستگیها را تنها به امور دنیوی تقلیل ندهد. از نظر او، معنای غلط اما رایج آن، یعنی کنارهگیری از دنیا، گرسنگی کشیدن و بیاعتنایی به نعمات و لذایذ طبیعت، کاملا مردود است؛[1] زیرا به نظر او تن و ذهن ارتباطی پیوسته دارند و پیشرفت مادی و رشد معنوی باید متعادل باشد.
او معتقد است این موضوع، بر اساس زندگی خود شاکیامونی بودا نیز قرار دارد؛ بدین بیان که غوطهور در انواع نعمات و لذات بود، ولی با انگیزهی یافتن برای از میان بردن رنج، از فرمانروایی خود چشم پوشید. او شش سال نزد آموزگاران بزرگ هندی شاگردی کرد و با پیروی از آنها و انجام تمرینهای طاقتفرسا خود را تا مرز مرگ کشاند. او بعدها دریافت که نه افراط صحیح است و نه تفریط، بلکه بهترین راه، میانهروی است و باید در خلوت به مراقبه پرداخت، نه با مبارزه با بدن و نعمات زندگی.[2]
البته میتوان فرار از خانه و خانواده را نوعی شانه خالی کردن از زیر بار هرگونه مسئولیت دانست و جالب آنکه او حتی پس از رهایی از تمرینهای طاقتفرسای رهبان هندی هیچگاه به آغوش خانواده بازنگشت.[3]
دالایی لاما معتقد است این طرز تفکر که درد و رنج نشانه اصالت، و نشاط و سرخوشی نمودار پلیدی و دنیاپرستی است، کوتهبینی محض است. به نظر او، بررسی دقیق نشان میدهد افراد مسئله ساز محدودیتهایی را بر سر راه تندرستی، شادمانی و سرزندگیشان پدید میآورند. البته این اظهارنظر وی در خصوص دنیا و زندگی دنیایی با برخی از گفتههای دیگر او همسمت و سو نیست؛ مثلا آنجا که میگوید: «از چشمانداز حقیقت مطلق و ابدی، آنچه در زندگی عادی و روزانه حس و تجربه میشود، خواب و خیال محض است.»[4]
اینگونه بیانهای او از آنجا سرچشمه میگیرد که در بودیسم، زندگی و چرخههای هستی، سمساره نام دارد که حالت روشن نشدهی هستی استو نیروانه که حالت روشنشدگی آن.[5]
تحلیل و بررسی:
در تفکر اسلامی طرز نگرش نسبت به دنیا متفاوت است. خداوند انسان را به دنیا آورده است تا بندگی کند نه زندگی. آنچه انسانها شبانهروز انجام میدهند افعال مختلف و متنوعی است که نام زندگی بر آن مینهند. آنها میپندارند که آمدهاند تا زندگی کنند. در حالی که جایگاه انسان در دنیا و خواستهای خداوند از او دارد چیز دیگری است. انسان باید در این دنیا به جای زندگی، به دنیال بندگی باشد. آنکه به دنبال بندگی است، هم بندگی خدا کرده است و هم در همین زندگی دنیا، واقعا زندگی کرده است. او در واقع دو نصیب دارد: یکی بندگی خدا و دیگری زندگی حقیقی. زندگی در سایه بندگی، زندگی شیرین، لذت بخش، آرام و دلپذیر است. اما کسی که از بندگی خدا بیبهره است از دو بهره را از دست داده است: یکی اینکه بندگی نکرده و دیگری اینکه از زندگی واقعی در دنیا محروم مانده است. آنگاه زیستنی دلنشین و آرام در انتظار انسان است که او فقط به دنبال حرکت در مسیر خدا باشد. کسی که از دنیا گذشت و در عرش اعلا نشست، او کامیاب است. به این مسأله میتوان از زاویهای دیگر نگریست.
یکی از واژههای زیبا و دلانگیز قرآنی تعبیر «عبرت» است. اهل خشیت، اهل عبرتند: «إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَعِبْرَةًۭ لِّمَن يَخْشَىٰٓ. [نازعات/26] در این عبرتی است برای کسی که (از خدا) بترسد!» عبرت در این آیه مربوط به سرنوشت فرعون و فرعونیان است که بخشی از تاریخ محسوب میشود؛ اما گاهی قرآن تاریخ گذشتگان را به صورت کلی جایگاه عبرت میداند: «لَقَدْ كَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌۭ لِّأُو۟لِى ٱلْأَلْبَٰبِ.[یوسف/111] در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود!» از سوی دیگر قرآن عالم تکوین را هم مربوط به عبرت میداند: «یُقَلِّبُ اللهُ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَهً لِاولِی اْلأَبْصار.[نور/44] خداوند شب و روز را دگرگون میسازد؛ در این عبرتی است برای صاحبان بصیرت!» امدادهای غیبی هم با عبرت ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ دارند: «وَاللهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشَاءُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَهً لِاوْلِی الْابْصَارِ.[آل عمران/13] و خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یاری خود، تأیید میکند. در این، عبرتی است برای بینایان!» و قرآن تمامی انسانها را مخاطب قرار داده به آنها میگوید اهل عبرت باشید «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْابْصَارِ.[حشر/2] پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم!»
عبرت با عبور، عابر، اعتبار و تعبیر هم خانواده است. عبور در اصل به معنای تجاوزکردن آب است از جایی به جای دیگر.[6] عبارت مختص به کلام است از آن جهت که از دهان و هوا عبور میکند. اعتبار، انتقال از وضعیت محسوس به نامحسوس است و تعبیر نسبتی با رؤیا دارد از آن جهت که از ظاهر آن عبور کرده به باطنش میرسیم. خلاصه آنکه عبرت به معنای عبور است. میتوان گفت که معنای عبرتگیری از تاریخ و دنیا بدین معناست که باید با ملاحظه آن ها به چیز دیگری انتقال یافت. از سوی دیگر دیدیم که عبرت در قرآن به طور کلی نسبت به دو چیز مطرح است؛ تاریخ یا گذشته و جهان یا دنیا.
انسانها نسبت به گذشته و آینده سه دستهاند؛ برخی همانند پیران و کهنسالان گذشته گرایند و هیچ التفاتی به آینده ندارند. برخی دیگر همانند جوانان تمام همتشان آینده است و توجهی به گذشته ندارند؛ هر وضعیت، نامطلوب است. مطلوب آن است که انسان نگاهی به گذشته و از آن برای آیندهی خود بهره گیرد. چنین کسی از تجربهی گذشتهها برای آینده خود استفاده میکند. به چنین وضعیتی عبرت میگویند؛ زیرا صاحب عبرت نگاهی به گذشته کرده است، ولی در آنجا نمانده و برای آیندۀ خود بهره گرفته است و در نگاهی عبوری و گذرا نسبت به گذشته و تاریخ دارد.
انسانها نسبت به دنیا سه گونهاند؛ برخی فقط به دنیا چسبیدهاند و آخرت را رها کردهاند؛ اینان چسبندگان به زمینند: «اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْارْضِ.[توبه/38] بر زمین سنگینی میکنید (و سستی به خرج میدهید)؟!» دسته دوم برعکس، آخرتگرای افراطیاند و هیچ نصیبی از دنیا ندارند. این وضعیت در اصطلاح قرآنی رهبانیت است که قرآن آن را بدعت میخواند: «وَرَهْبَانِیَّهً ابْتَدَعُوهَا[حدید/27] و رهبانیّتی را که ابداع کرده بودند.» هر دو دسته از نظر قرآن سرزنش میشوند. نگاه درست این است که انسان به دنیا بنگرد اما با نگاه عبوری و گذرا و از دنیا بهرهای برای آخرت خویش دست و پاکند: «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللهُ الدَّارَ الْاخِرَهَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنْ الدُّنْیَا.[قصص/77] و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن.»
بنابراین باید به دنیا با نگاه عبرت نگریست. انسانها عابرند و دنیا معبر که همانند رؤیا تعبیر دارد. باید چونان یوسف معبّر بود و تعبیری درست از رؤیای دنیا کرد. دنیا محل ماندن نیست. آیا هیچ عاقلی روی پل، خانه ابدی میسازد؟ تغییر لباس در احرام به معنای عبور از دنیاست. باید نگاهی عمیق و اصیل به آخرت داشت، توجهی به آن سمت و سو کرد، از دنیا گذشت و لباس آخرت بر تن کرد. از نکات جالب قرآنی این که آن گاه که سخن از نسبت دنیا و آخرت است، «دار» به معنای خانه، فقط بر آخرت اطلاق میشود. این امر بدین معناست که انسان ها فقط یک خانه دارند و دنیا حتی خانه مجازی هم نیست. تنها خانه انسانها در جای دیگر است، محل استقرار ابدی انسانها آخرت است.
پینوشت:
[1]. کتاب کوچک عقل و خرد، دالایی لاما، تهران ، هامون، 1382، ص 10
[2]. زندگی در راهی بهتر، نشر ماهی، تهران، 1381، ص 11- 12.
[3]. سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب، عبدالله نصری، تهران، سازمان انتشارات، ص 47.
[4]. کتاب کوچک عقل و خرد، دالایی لاما، تهران ، هامون، 1382، ص 86.
[5]. زندگی در راهی بهتر، دالایی لاما، نشر ماهی، تهران، 1381، ص 151.
[6]. مفردات، راغب اصفهانی، دارالقلم، بیروت، ص 320.
برای اطلاع بیشتر؛ نگرشی بر آراء و اندیشههای دالایی لاما، محمد تقی فعالی، سازمان ملی جوانان، ص 154.
افزودن نظر جدید