آفات و ثمرات عرفان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در مورد ثمرات عرفان بايد گفت عرفانى كه در قالب بندگى خداوند متعال جلوهگر شود ثمرات زيادى دارد كه مهمترین آنها همانا رضايت خداى متعال و درنتیجه وصول به وحدت و شهود حقيقت و تحقق در ولايت و خلافت حق و يقين قلبى و آرامش مثالزدنی عارف است.
اما در مورد آفات اين راه:
۱. يكى از آفات امور مفيد و جذاب، سوءاستفاده سوداگران و درنتیجه مشتبه شدن حقيقت بر مشتاقان راه حقيقت است.
باکمال تأسف بايد گفت كه عرفان نيز همانند ديگر ارزشها كه معمولاً به مسائل انحرافى آلوده مىگردد، از اين مصيبت عظمى به دور نمانده، در طول تاريخ سوءاستفادههای گوناگون از اين خورشيد تابناك و مصباح نورانى گرديده تا آنجا كه فریادها را عليه خود بلند كرده است. راه عرفان، راهى است كه از مو باريكتر و از شمشير برندهتر. بدون علم چگونه مىشود مدعى معرفت شد. عرفان، راهى است كه اگر درست پيموده شود، هر نوع انانيت و خودخواهى را از بين مىبرد. چگونه مىشود با هزاران ادعا و خودبينى و كامرانى، ديگرى را به عرفان رسانيد. راهى است كه ذوب مىكند، سلوكى است كه مىسوزاند و روشن مىكند. سرى است كه از هرچه كه غير اوست، انسان را مىشويد و پاك مىكند. چه بگويم؟
مگر مىشود به دنبال هر مدعى حركت كرد. كسانى كه ديگران را به خود دعوت مىكنند و داعيه ارشاد دارند و هر كس غير از خود را تحقير كرده و بىمحتوا مىدانند، به فقيه و فيلسوف و محدث و متكلم و عالم و عامى، بد مىگويند و تنها خودشان را صاحب معرفت مىدانند، آیا اینها جز مصداق غرور و تكبر است كه شاخه وابسته به خودخواهى و شجره خبيثه خودبينى و تفرعن است؟
صدرالمتألهين شيرازى میگوید: «در اين زمان كه تاريكىهاى نادانى و نابينايى در شهرها پراكنده گشته است و كوتهفكرى و نادرستى همه آبادىها را فراگرفته است، گروههايى را مىبينم كه با تمامى توان خويش در عقاید و گفتار به نادانى و هذيان گرائیدهاند و بر فسادگرى در كردار اصرار مىورزند... و با همه تهیدستیشان در علم و عمل خود را به ارباب توحيد و اصحاب تفريد مانسته مىانگارند... و پيرو يكى از همنوعان خود گشتهاند كه ولايت خداوند و قرب و منزلت داشتن نزد او را مدعى است...»[1]؛ ملاحظه مىفرماييد كه اين عارف متأله چگونه از دست شيادان بىمحتوا گلايه دارد.
امام خمينى (ره) كه خود عارفى دلسوخته و دلداده و صاحبنظری قوى در مباحث عرفان نظرى و راهرفتهای در سلوك عملى و واصلى به حقايق لمیزلی است در مورد منحرفين از عرفان و مدعيان دروغين مىفرمايد:
«... در علمای عرفان، گاهى پديد آيد كسى كه خود را از اهل معارف و شهود داند و از اصحاب قلوب و سابقه حسنى انگارد و بر ديگران لاف ترفّع و تعظم زند و حكما و فلاسفه را قشرى و فقها و محدثين را ظاهربين و سائر مردم را چون بهائم داند و به همه بندگان خدا به نظر تحقير و تعيير نگاه مىكند و بيچاره خود لاف از فناء فى الله زند و كوس تحقق كوبد، باآنکه معارف الهيه اقتضاء مىكند خوشبينى به موجودات را و اگر شم معرفت الله كرده بود به مظاهر جمال و جلال حقه تكبر نمىكرد...»
در همين جهت دوباره مىفرمايد: «... مثلاً عارفى كه بهواسطه عرفان خود به سايرين به چشم حقارت نظرکرده تكبر مىكند و قشرى و ظاهرى مىگويد، آيا از معارف الهى چه دارد جز يك دسته مفهومات كه همه حجاب حقائقىاند و سد طريق و يك تعداد اصطلاحات دلفريب با زرقوبرق كه به معارف الهيه ارتباطى ندارد و با خداشناسى و علم به اسماء و صفات مراحلى فاصله دارد.»
۲. از ديگر آفات عرفان ناديده انگاشتن شاخص و ضابطه در اين طريق است. در هر علم و عملى براى تشخيص حق از باطل، ميزان و معیاری وجود دارد كه با رعايت كردن و در نظر گرفتن آن، سره از ناسره تفكيك خواهد شد. براى فلسفه و علوم بحثى و نظرى، ميزانى است. براى ادبيات و رياضيات و علوم تجربى و... ميزانى وجود دارد. ازجمله شاخصههايى كه بايد موردنظر قرار گيرد در سلوك صحيح عرفانى، از خود گسستن و بهحق پيوستن است. سلوك عرفانى دورى از هوى و هوس است و نفس اماره را مهار كردن. سفر معنوى و روحانى، تلطيف سر مىخواهد. چند روزى به يك ذكر و مدتى ديگر به ذكرى ديگر مشغول شدن كه سلوك الى الله نيست. فنا نمىآورد. بلكه درواقع چنان گنجشكى است كه از شاخهاى به شاخه ديگر جستن مىكند نه بهمثابه عقابى كه دل آسمان را مىشكافد و اوج مىگيرد.
ابن عربى میگوید:. حقيقت عين شريعت است وى تصريح میکند: هر كه از شريعت فاصله بگيرد، اگر تا آسمان هم بالا رفته باشد به چيزى از حقيقت دست نخواهد يافت... حقيقت عين شريعت است. شريعت مانند جسم و روح است كه جسمش احكام است و روحش حقيقت.[2] علامه طباطبايى دراینباره فرمودهاند: اينكه از بعضى شنيده شده است كه ميگويند سالك پس از وصول به مقامات عاليه و وصول به فيوضات ربانيه، تكليف از او ساقط میگردد، سخنى است كذب و افترايى است بس عظيم زيرا رسول اكرم (ص) بااینکه اشرف موجودات و اكمل خلايق بودند، بااینحال تا آخرين درجات حيات تابع و ملازم احكام الهيه بودند. بنابراين سقوط تكليف به اين معنى دروغ و بهتان است.[3]
۳. ازجمله آفات عرفان هدف قرار گرفتن خود عرفان است. مبادا دلخوش كنيم به اذكار و اوراد و يا احياناً به ديدنىهايى در خواب يا بيدارى كه اینها عرفان نيست. و حتى مباد كه دلخوش كنيم به خود عرفان كه اين نيز از مصاديق شرك و حجاب بزرگ در مسلك اهل معرفت است. در عرفان بايد جوياى معروف بود و در علم خواهان معلوم. اگر كسى عرفان و عشق به عرفان را مقصد و مقصود قرارداد بداند كه گرفتار دام شيطان است. در عرفان اسلامى كشف و شهود نه فقط غايت و هدف نيست كه کاملاً در حاشيه است. در نظام عرفانى اسلام، هدف عبوديت و بندگى است و كنار رفتن پرده، تفضلى است از ناحيه معبود و بهاصطلاح نقلونبات راه است. به عبارتى بصيرت معنوى، اتفاقى است كه به اقتضاى اصل عبوديت از طرف معشوق اعطاء میشود، البته بنا به مصلحت و به اقتضاى حكمت.
خلاصه سخن اينكه عرفان در عين شايستگى براى وصول به حقيقت و كمال، بايد علاقهمندان به آن کاملاً مراقب حركات و ارشادات ناشيانه از ناحيه نااهلان باشند كه رهزن راه بسيار است. عرفانى كه در تعارض با شريعت باشد، جهالت است نه معرفت. اینگونه القائات كه شما بهحق رسيدهايد و تكليف از شما برداشته شده و يا شما به مغز رسيدهايد و نيازى به پوست نيست و يا شما سير در قلب مىكند و احتياجى به قالب نداريد و امثال اینگونه اراجيف از وساوس شيطان است كه «يوسوس فى صدور الناس».[4]
امام خمينى اين ضابطه را در نامهای به فرزندش (حاج احمد آقا) اینگونه تبيين میکند: پسرم نه گوشهگیری صوفيانه دليل پيوستن بهحق است، و نه ورود در جامعه و تشكيل حكومت، شاهد گسستن از حق. ميزان در اعمال انگیزههای آنهاست... چهبسا عابد و زاهدى كه گرفتار دام ابليس است و آن دامگستر، با آنچه مناسب او است، چون خودبینی و خودخواهی و غرور و عجب و بزرگبینی و تحقير خلقالله و شرك خفى و امثال آنها، او را از حق دور و به شرك میکشاند و چهبسا متصدى امور حكومت كه باانگیزه الهى به معدن قرب حق نائل میشود... پس ميزان عرفان و حرمان، انگيزه است.[5]
پینوشت:
[1] . عرفان و عارف نمايان، ترجمه محسن بيدارفر، تهران: نشر الزهرا، ۱۳۶۶، ص ۱۲.
[2] . مجله معرفت، مرداد و شهریور ۱۳۷۹، شماره ۳۵.
[3] . مجله معرفت، بهار ۱۳۷۲، شماره ۴، جايگاه شريعت در قلمرو عرفان.
[4] . علامه ابن فناوى، مصباح الانس، قم: نشر آیت اشراق، ۱۳۸۸، ص ۱۴ و ۱۵.
[5] . نامه هاى عرفانى امام، نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: عرفان و عارف نمايان، ترجمه محسن بيدارفر...
افزودن نظر جدید