طریقت رامالله در ایران
در این آیین مسجد و معبد و بت و رسم و ختنه کردن وجود ندارد. شیخکبیر در اشعار خود از توحید سخن میگفت و معابد مسلمانان و هندوان و مسیحیان را مقدس میشمرد. کبیر، «رام» هندی و «الله» اسلامی را یکی میدانست و به تناسخ اعتقاد داشت و مانند هندوها دعا میکرد که از گردونهی کرمه و توالی مرگ و تولد، رهایی یابد...
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جهت توضیح این فرقه باید اندکی به تاریخچهی هند بازگشت. سلاطین مسلمان یعنی غزنویان در قرن دهم میلادی به هند تاختند و در آنجا نیرو قدرت عظیمی برای خود دستوپا کردند و در قرن یازدهم اغلب خاک کشور هند را به تسخیر خود درآوردند.
در قرن سیزدهم میلادی یکی از مصلحان و پیشوایان بزرگ هندی به نام «راماننده» ظهور کرد. او در یکی از مذاهب معروف هند به نام مکتب ویشنو اصلاحاتی پدید آورد و مکتبی موسوم به نئوویشنوئیسم بنا کرد. در این مکتب امتیازات صنفی سیستم کاست القاء شد. همچنین خوردن گوشت حیوانات که حرام بود، حلال شد که البته اینگونه اعمال، مشاجرات و درگیریهای فراوانی را میان فرق گوناگون پدید آورد.
در میان شاگردان و اصحاب راماننده فردی بود که بعدها از استاد بالاتر رفت. او بعدها به مقام استادی رسید و پیروان زیادی گرد او جمع شدند. نام او «شیخ کبیر پانتیس» بود. وی در ۱۴۱۲.م متولد و در سال ۱۴۸۸.م از دنیا رفت. شیخکبیر شاعر و شغلش بافندگی بود. پدرش مسلمان و مادرش تابع مذهب ویشنو بود. او از یکطرف معتقد به تناسخ و چرخش گوناگون ارواح بود و از سوی دیگر به خدای واحد که ارمغان آیین اسلام است؛ اعتقاد داشت. شیخکبیر گفت که هر سالکی از دستگیری مرشدی روحانی (به زبان محلی گورو یعنی معلم) بینیاز نیست. یکی از شاگردان شیخکبیر شخصی است به نام «بابانانک» که در ۱۴۵۹.م متولد و در سال ۱۵۳۸.م وفات یافت. بابانانک کسی است که آیین سیک یا سیخ را در هند پدید آورد.[1] آیین سیک ششمین و آخرین دین بزرگ هندیها است که سابقهی آن به قرن ۱۵.م باز میگردد، لذا از ادیان متأخر هندی است. آیین بابانانک که بهزودی پیروان فراوانی یافت، عمدتاً یک آیین اجتماعی سیاسی است و بر اساس ملاحظاتی در دورههای مختلف بهشدت موردحمایت نظامیان انگلیسی که هند را مستعمرهی خود کرده بودند قرار گرفت.
شیخکبیر بهجز آنکه از طریق بابانانک پدر آیین سیک محسوب میشود، اقدام مهم دیگری هم کرد و آن اینکه طی سخنان پرشور خود سعی کرد آیینی مرکب از افکار عالیِ اسلامی و تفکر هندوها بهویژه ویشنو را مطرح کند. ازاینرو ترکیبی میان خدای اسلام و خدای ویشنو فراهم نمود. خدای اسلام «الله» و خدای ویشنو «رام» میباشد و از اینجا جریانی به نام «رامالله» پدید آمد. پیام این نامگذاری این بود که «رام» همان «الله» است و «الله» همان «رام». عقاید این نحله تا حدی شبیه آیین سیک میباشد.
چند صباحی است که نحلهی رامالله در ایران شروع به فعالیت کرده است. نمایندهی نحلهی رامالله در ایران شخصی است به نام ا. م. رامالله که با کمک همراهان خود به ترویج اندیشههای شیخ کبیر و آیین سیک میپردازد. رامالله جوانی است که احتمالاً در سن بیستوچند سالگی رهبری این نحله را در ایران به عهده گرفته است. او در بین پیروان خود بیشتر به نام «آواتار» نامیده میشود.
تعالیم ا. م. رامالله
یک) رامالله کاملاً به مبانی آیینهای هندی به خصوص تفکرات یوگا پایبند و معتقد است. رامالله در بحثی تحت عنوان «سیال حیاتی» ضمن بحث از چاکراها و نادیها میگوید: «همانطور که بدن انسان دارای رگهایی برای عبور خون است و با اختلال در گردش خون، جسم بیمار و درمانده میشود. روان انسان نیز دارای مسیرهایی برای عبور جریان حیاتی است. در علم امروزی، این مسیرها با عنوان مریدینها یا نادیها (و در سطوح بزرگتر چاکراها) شناخته شدهاند. هرگاه جریان انرژی حیاتی در مسیرهای روانی انسان متوقف یا دچار اختلال شود، بیماری، نارسایی و رنج پدید میآید».[2]
دو) از تعالیم دیگر رامالله تأکید بر عشق است. او حتی عبادت بدون عشق را خالی از فایده میداند و میگوید: «عبادت، سعی، تلاش، تمرین، همهی اینها بدون وجود عشق الهی و حضور خداوند بیفایده و حتی خطرناک است».[3]
سه) رامالله از مسیح باکمال احترام و ادب یاد میکند و حتی معتقد است که او به صلیب کشیده شده است. او ضمن پرسش و پاسخهایی اینگونه موضع خود را اعلام میکند:
س: آیا شما مسیح هستید؟ ج: مسیح که بود، کسی که توسط روح خدا مسح شده و روح الهی در او فعال و جاری است. چهبسا تو هم بتوانی مسیح شوی و مسیح باشی، ولی عیسی مسیح یکی بیشتر نیست. او خودش است و نه کس دیگر. س: آیا عیسی مسیح مصلوب شد؟ برخی دیگر میگویند شد و برخی بر این اعتقادند که نشد؟ ج: عیسی مصلوب شد، اما مسیح مصلوب نشد. س: حضرت عیسی چطور؟ آیا حضرت عیسی مصلوب شد؟ ج: حضرتش مصلوب نشد، اما عیسی شد. س: تفاوت اساسی حضرت مسیح با سایر پیامبران چه بود؟ ج: مسیح حاصل ازدواج میان زمین و آسمان بود. س: در احادیث آمده که در زمان ظهور، حضرت مسیح (علیهالسلام) در پشت سر حضرت مهدی (ارواحنا فداه) نماز میخواند. آیا این درست است؟ ج: وای بر این ذهن تاریک و تفرقه اندیش. وای بر این فکر برتریطلب و جداکننده که راه به ملکوت خدا ندارد. س: به نظر شما حضرت مسیح (علیهالسلام) بهتر است یا حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله)؟ ج: خدا بهتر است، آسمان ابری بهتر است یا آسمان صاف و آفتابی. بهتر از آسمان صاف و آسمان ابری، خودِ آسمان است.
چهار) ازنظر رامالله تمام ادیان برابرند و هیچ دینی بر دین دیگر ترجیح و امتیازی ندارد. او در پاسخ سؤالی میگوید: «هر دینی را که پذیرفتهاید، میبایست به احکام آن عمل کنید و نمیتوانید بهدلخواه خود چیزی بر آن بیافزایید یا از آن بکاهید.[4]
تحلیل و بررسی
تا اینجا دیدگاه رامالله در ایران را در ارتباط با مباحث مختلف بهاجمال بررسی کردیم. نتایجی که به دست میآید عبارتاند از:
الف) او از یکسو بخشی از مبانی خود را از مکاتب عرفانی هندی میگیرد و از سوی دیگر از مسیحیت متأثر است و از طرف سوم سعی دارد به آیه و حدیث هم تمسک کند. لذا به نظر میرسد همان ایدهی شیخکبیر را که هدفی جز تقریب آیین هندو با اسلام نداشت، پیگیری میکند. علاوه بر اینکه از دین مسیحیت هم جانبدارانه حمایت میکند تا جای بیشتری و مخاطبین فزونتری برای خود دستوپا کند.
ب) ا. م. رامالله در مورد نسبت بین زن و مرد دیدگاهی دارد که ریشه در اندیشههای آیین تنتریک دارد. از سوی دیگر ترویج اینگونه افکار حاصلی جز فساد جنسی و صدور جواز هرگونه ارتباط ندارد.
ج) او همچنین با تائید برابری ادیان، پلورالیسم دینی را تائید کرد و احصار حقانیت را از اسلام ستاند و آن را در میان تمام ادیان ازجمله آیین یهود و آیین مسیحیت که قطعاً تحریف شدهاند تقسیم کرد. چنانکه آیینهایی شبیه بودا را هم دین تلقی میکند و بر تمامی آنها مهر تائید مینهد که بر اساس ملاکهای موردنظر قرآن و اسلام در باب تعریف دین هیچکدام از اینها دین محسوب نمیشوند.
د) بد نیست در پایان به این نکتهی جالب بپردازیم که او خود را چگونه معرفی میکند. به این سؤال و جوابها توجه فرمایید:
س: چرا نامهای مختلفی دارید؟ ج: اینطور نیست، من یک نام بیشتر ندارم. س: اما شما را به اسامی گوناگون خطاب میکنند. چرا؟ ج: زیرا هرکسی از زاویهای و از بینش خاص خودش به من نگاه میکند... س: اسم اصلی شما چیست؟ ج: من و او هم اسمیم. س: آیا منظورتان از اسم اصلی همانی است که در شناسنامهی افراد وجود دارد؟ ج: شناسنامهی اصلی شما در غیب و در عالم بالاست... س: اسمی که پدر مادرتان برای شما انتخاب کردهاند چیست؟ ج: آنها انتخابی نکردهاند، به آنها تحمیل شد... س: ما باید شما را به چه اسمی بخوانیم؟ ج: بایدی در کار نیست. اصلاً میتوانید مرا نخوانید.[5] س: آیا تعلیمات شما نوعی دین و مذهب است؟ ج: نه اینطور نیست. س: آیا این تعلیمات مکتب عرفانی جدیدی است؟ ج: نه اینطور نیست. س: این مکتب یا حرکت که نه شریعت است و نه طریقت، پس چیست؟ ج: هنر زندگی متعالی، حقیقت آشکاری است. س: آیا شما امام یا پیامبرید؟ ج: نه اینطور نیست. س: آیا شما فقیه یا روحانی هستید؟ ج: نه اینطور نیست. س: آیا شما از مردان مقدس هستید؟ ج: خدا میداند و این به قضاوت اوست. س: نظر خودتان دراینباره چیست؟ ج: هرگاه روح پاک خدا بر ما ببارد مقدس میشویم... س: آیا شما مذهبی هستید؟ ج: زندگی هستم. س: یعنی چه؟ ج: زندگی من، مذهب من است و مذهبم زندگیام. س: آیا شما درس خواندهاید؟ ج: من خوانده شدهام، به همین دلیل اینجا هستم. س: آیا شما به مدرسه رفتهاید؟ ج: من از مدرسه آمدهام تا شما را به مدرسه ببرم... س: پس بنابراین از دانشگاه هم محروم بودهاید؟ ج: این دانشگاهها هستند که از وجود ما محروماند... س: الگوی شما کیست؟ ج: الگوی من، منم.[6]
آیا از این جملهها جز انانیّت، غرور و تکبر، اسرارآمیز و قدرتمند جلوه دادنِ خود، بازی با الفاظ، از زیر سؤال دررفتن، خود را مقدس جلوه دادن و خود را رهبر طریقت عرفانی نشان دادن، چیز دیگری فهمیده میشود؟[7]
پینوشت:
[1] . تاریخ فلسفهی شرق و غرب، ص ۵۴۱_ ۵۲۹.
[2] . پیمان الهی، جریان هدایت الهی، ج ۱، تهران: نشر تعالیم مقدس، ۱۳۷۷، ص ۳۰.
[3]. همان، ص ۳۷.
[4] . همان، ص ۱۱۶.
[5] . همان، ص ۱۴۴.
[6] . همان، ص ۱۴۶.
[7] . محمدتقی فعالی، آفتاب و سایهها، تهران: نشر عابد، ۱۳۹۰، ص ۱۸۴.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: محمدتقی فعالی، آفتاب و سایهها...
دیدگاهها
ناشناس
1395/08/07 - 14:44
لینک ثابت
عالی بود
افزودن نظر جدید