نقد «من زئوس هستم» کلیپ خط کوفی و قرآن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در نظم نوین جهان که توسط انسانهایی پلید برنامهریزی میشود جوانان به سمت الحاد و عدم باور به خدا پیش میروند خطر رواج این تفکر که سابقۀ هزاران ساله دارد بر کسی پوشیده نیست. این اولین بار نیست که ملحدین، ترویجِ عدمِ اعتقاد به خدا میکنند در صفحات تاریخ میخوانیم که در زمان امام صادق (علیهالسلام) شخصی مانند ابن ابی العوجاء (که به لحاظ علمی فردی بسیار قوی بوده است) در مسجد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) مینشسته و افکار و آراء باطل خویش را ترویج میکرد. امام صادق (علیهالسلام) با تجهیز علمی اصحابی مانند هشام بن حکم و مفضلبنعمر به شبهات بیاساس این فرد جوابهایی مستدل و متقن میدادند. این شیوه برخورد امام صادق(علیهالسلام) با ملحدین به ما میآموزد، مؤمنین باید اعتقاد خود را از راه عقل به دست آورند تا کسی به راحتی آنها را فریب ندهد و اعتقادات آنان را متزلزل نسازد و ثانیا جوابهایی فاخر برای شبهات آنان داشته باشند.
در شبکههای مجازی افراد ملحدی با نام آتئیست اقدام به انتشار افکار پلید و مادیگرایانه خود کرده و بر روی افکار پاک بعضی از جوانان تأثیرات مخربی میگذارند. یکی از راههای پلید آنان که ظاهرا سرمایهگذاری مالی بسیار قوی پشت این مسئله میباشد کلیپهای انیمیشن «من زئوس هستم» میباشد.
یکی از کلیپهایی که در این نوشته مورد بررسی و نقد قرار خواهد گرفت کلیپ 29 میباشد: (گذشته از اینکه در تمامی کلیپهای خود روش بازی با الفاظ، و مغلطهکاری و ... را برای رسیدن اهداف شوم خود در پیش گرفته است.)
بررسی و نقد:
مقدمه اول: بدیهی است همانگونه که حوادث تاریخی و یا جملات بزرگان دینی و علمی و یا حتی سلاطین، ابتدا در سینهها ثبت میشد و سپس به زبانها بیان میگردید و بعدها نوشته میشد، قرآن کریم نیز ابتدا در سینهها ثبت شده و به اقوال بیان میگردید و سپس به نگارش رسید، لذا نگارش کتابهای اولیه نیز بر اساس «بیان و کلام» بود و تطبیق نوشتار با گفتار به صورت مستمر انجام میپذیرفت. چنان چه حافظین و نویسندگان به و صورت مستمر نزد رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) جمع میشدند و محفوظات یا نوشتارهای خود را میخواندند تا اگر خطایی دارد، تصحیح شود.
مقدمه دوم: خط کوفی نیز مانند سایر خطوط قدیمی، دارای وجه تمایزهایی در شکل حروف شبیه به هم داشت «ﺍﻳﻦ ﺧـﻂ ﺍﺯ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺩﺍﺭﺍی ﻭﻳﮋگیهای ﺯﻳﺒﺎیی ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻇﺮﻳﻒ ﻭ ﮐﺎﻣﻞ ﺧﻄﻮﻁ ﻋﻤﻮﺩی ﻭ ﺍفقی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺪﮎ کجی ﻭ ﺧﺮﺍﺵ ﻳﺎ ﺩﻧﺪﺍنهﺍی ﻧﮕﺎﺭﺵ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﮐﺮسی ﻭ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﺗﻮﺍﺯی ﮐﺎﻣﻞ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﺿﻼﻉ ﻋﻤﻮﺩی ﻭ ﺍفقی ﺣﺮﻭﻑ، ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﻳﺪﻩ میﺷﻮﺩ. ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﮐﻴﺐ ﺣﺮﻭﻑ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻳﮏ ﺷﮑﻞ ﻭ ﻳﮑﻨﻮﺍختی ﺩﺭ ﺣﺮﻭﻑ، ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ، ﮐﻠﻤﻪ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻧﺎﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺧﻂ ﺍﺳﺖ. ﺩﻭﺍﻳﺮ ﺣﺮﻭﻑ ﮐﻮفی ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ، ﻗﻮﺍﻋﺪ ﻫﻨﺪسی ﺧﺎﺹ ﻭ ﺗﻔﻨﻦ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﺭﺵ ﺭﺍﺱﻫﺎ ﺩﻧﺪﺍﻧﻪﻫﺎ ﻭ ﺍﻧﺘﻬﺎی ﺣﺮﻭﻑ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﻫمﭽﻨﻴﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﮐﺸﺶ ﺑﺮخی ﺍﺯ ﺣﺮﻭﻑ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﺧﻮﻳﺶ...»[1]
مقدمه سوم: سیر نقطه دار شدن و علامت گرفتن قرآن نوشته شده با خط کوفی چنین است: در ابتدا برای صحیح ادا کردن متون نوشته شده و تشخیص حرکات حروف (زیر و زبر)، نقاطی درشت و مدور را به کار گرفتند که اغلب با رنگ قرمز و گاه سبز، در کنار حروف سیاه درج میشد. این ابتکار توسط یکی از شاگران امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) ابوالاسود دوئلی (درگذشت: 96 ه. ق) انجام پذیرفت. به این شکل که یک نقطه در بالای حرف بهجای زبر، یک نقطه در زیر حرف بهجای زیر، یک نقطه جلوی حرف بهجای پیش و دو نقطه روی یکدیگر بهجای تنوین به کار میرفت. با وجود این هنوز خط کوفی برای خواندن بدون غلط، بهویژه برای کسانی که عربی زبان مادری آنها نبود کافی به نظر نمیرسید چراکه هنوز هم تفاوت بین حروف مشابه مانند «ب، ت، ث، ج، ح، خ، د، ذ، ر، ز، س، ش، ق، ف» و مانند آنها خواندن متن را دشوار میکرد. این مشکل با ابتکار «یحیی بن یعم» در سده اول هجری حل شد که بر روی حروف نقطهگذاری کرد و برای تمایز این نقطهها از نقطههایی که پیش از آن برای زیر و زبر بهکار میرفت، قرار شد که این نقطهها با دوایر کوچک و یا خطوط مورب نازک به رنگ سیاه گذارده شوند، افزون بر این ترتیب حروف نیز دستخوش تغییر شد و حروف الفبا بر مبنای ابتثی (ا، ب، ت، ث٬...) منظم شد. سپس «خلیل بن احمد فراهیدی» (۱۰۰ - ۱۷۰ ه. ق) علائمی را شامل فتحه، ضمه، کسره، سکون، تشدید، مد، همزه و تنوین پیشنهاد کرد. هرچند کتابت قرآن به صورت اولیه و بدون اعراب و اعجام و یا با نقطههای ابوالاسودی تا سدۀ ششم نیز کم و بیش به چشم میخورد، اما این ابتکارات در سرتاسر سرزمینهای اسلامی به سرعت همهگیر شد.[2]
مقدمه چهارم: چنان که تاریخ گواهی داده است، کار اختلاف قرائات قرآن در همان سدههای نخست چنان بالا گرفت که مسلمانان هر تیره و طائفه که بر قرائت خاصی پایبند بودند. هنگامی که حذیفة بن یمان، صحابی بزرگ پیامبر، از جنگ ارمنستان در قفقاز بر میگشت در مسیر راه خود به هر شهری که رسید دامنه اختلاف و کشمکش مردم بر سر قرائت قرآن و تاثیر این مسأله را در ایجاد شکاف میان صفوف مسلمانان را گسترده یافت. او با ورود به مدینه عثمان را از این خطر آگاه ساخت. هشدار او باعث شد تا عثمان پس از مشورت با بزرگان صحابه، مصاحف راجمع کرده با تشکیل لجنهایی به کار توحید مصاحف و یکدست کردن قرائات همت گمارد.[3]
این اختلاف تا آغاز قرن چهارم با سرعت عجیبی پیش رفت تا آنکه ابن مجاهد که در زمینه قرائات از تبحر فوق العادهای برخوردار بود، از میان قرائت های متعدد، هفت قرائت را بر اساس معیارهایی که خود اعلام کرد برگزید. بدین ترتیب از سیر صعودی اختلاف قرائات کاسته شد و حداقل بسیاری از شهرها، بنا را بر صحت قرائات هفتگانه و اعتماد بر آنها و ترک سایر قرائتها گذاشتند. آنچه جای بسی خوشبختی است، این است که با حمایت الاهی و بر اساس تضمین آسمانی مبنی بر حفظ و صیانت قرآن حتّی همین قرائتهای هفتگانه میان مسلمانان متروک شد و از میان آنها تنها قرائتی که مورد اقبال عامه مسلمانان قرار گرفت، قرائت عاصم به روایت حفص است، و تنها در کشور مغرب است که قرائت نافع به روایت ورش متداول است.
مقدمه پنجم: تمام اندیشوران مسلمان، راهیافت تحریف لفظی از نوع کاستی و افزایش حتی کلمهای در قرآن را با استناد به ادله مختلف عقلی و نقلی مردود دانستهاند.[4]
در اینجا به 3 اشکال کلیپ 29 «زئوس» خواهیم پرداخت:
1. اشکال نخست اینکه: زئوس میگوید همه نسخههای قدیمی قرآن بدون اعراب هستند و ...! جواب: اولا: در مقدمات بالا گفته شد تنها مدت کوتاهی خط کوفی اعراب نداشته است و دارای نقطه نبوده است و حتی گفته شد که ابوالاسود دوئلی یکی از شاگردان حضرت علی (علیهالسلام) دست به نگارش قرآن با علامتهایی که بتوان آنها را شناسایی کرد، زده است. ثانیا: همهی خطوط در زبانهای متفاوت، سیر تحول تکاملی داشتهاند، اما چگونگی این تحولات همه شناخته شده و ثبت شده میباشند، وگرنه نه تنها قرآن کریم، بلکه کلّ تاریخ با سؤال «از کجا معلوم؟» مواجه میگردید. اما امروزه حتی به نوشتارهای افلاطون و ارسطو نیز استناد میشود. ثالثا: قرآن همانطور که در مقدمه اول گفته شد ابتدا در سینهها ثبت میشد و سپس به زبانها بیان میگردید و بعدها نوشته میشد، و در آخر برای تصحیح نوشتار خود و محفوظات خود نزد پیامبر رفته تا اگر خطایی دارند تصحیح شود. پس با این حال وجه تمایز بین کلمات برای افراد مشخص بوده است.
2. اشکال دوم: زئوس میگوید: همه نسخههای قدیمی قرآن با خط کوفی بوده و خط کوفی بدون نقطه است و....! (جوابهای اشکال اول نیز به این اشکال وارد است.)
جواب: اولا: نقطه نداشتن در ابتدای نگارش قرآن کریم به خط کوفی، بدان معنا نیست که هیچ وجه تمایزی بین حروف هم شکل، اما نقطهدار و بینقطه وجود نداشت. وگرنه خواندن برای خودشان نیز میسر نمیگردید و خواننده نمیتوانست تشخیص دهد که آیا «طالم» نوشته شده یا «ظالم»؟ و یا «مغضوب» نوشته شده یا «مغصوب» و با «معصوب». پس، خط کوفی نیز مانند سایر خطوط قدیمی، دارای وجه تمایزهایی در شکل حروف شبیه به هم داشت.
در هر حال وقتی میگویند امیرالمؤمنین، حضرت علی (علیهالسلام)، خطبهای خواند که در آن هیچ نقطهای وجود نداشت، منظور این نیست که اگر آن را به خط کوفی مینوشتند، نقطه نداشت، چرا که آن خط اساساً نقطه نداشت، بلکه منظور این بود که در خطبهی ایشان، کلماتی که امروز به نقطه نوشته میشود مثل (ب، ت، ش و ...) وجود نداشت. پس معلوم است که حروف و کلمات بینقطه از مشابه با نقطهی آن قابل شناسایی بوده است.
ثانیا: آغاز نقطهگذاری در خط کوفی نیز مربوط به قرون بعدی نمیباشد، بلکه در زمان حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) که خود امام معصوم، مخزن وحی، معدن علم و بزرگترین ادیب عرب از گذشته تا کنون بودند صورت گرفته است. «خط کوفی اولیه فاقد نقطه و حرکت و علامت بود، بنابراین اولین حرکت در جهت توسعه و تکمیل خط کوفی توجه مسلمانان به اعراب و اعجام بود. زیرا با گسترش اسلام به سرزمینهای غیر عربی و آشنایی غیر آنها با قرآن، لزوم درست خواندن کتاب آسمانی مطرح شد و این نیاز، مسلمانان را وا داشت تا برای پرهیز از اشتباه در کلام الهی چاره اندیشی کنند، در این زمان ابوالاسود دوئلی که از فضلا بود و در خدمت حضرت علی(ع) به اکتساب علوم پرداخته و از آن بزرگوار اخذ نحو کرده بود، برای سهولت خواندن قرآن ، وضع نقطه نمود تا کلمات و حرکات شناخته شوند.»[5]
ثالثا: هماهنگی الفاظ، جملات و مفاهیم، اشکال هندسی، کشیدگی و کوتاهی، خطوط عمودی و افقی، تفاوت در کشیدگی خط کرسی یا شکل و طول خطوط عمودی و ایستا و ...، همه تفاوتهایی بودند که حروف شبیه به هم را از یک دیگر جدا مینمودند.
3. اشکال سوم: زئوس میگوید: اساس اختلاف در «مالک و ملک» به دلیل ننوشتن الف مدی در خط کوفی است! اما همانطور که گفته شد خطوط کوفی دارای روش خاص و وجه تمایزی دارد که قابلیت تفکیک و شناسایی کلمات در آن وجود دارد ولی اساس و منشأ اختلاف در کلماتی مثل «مالک و ملک» در قرآن، اختلاف در قرائت است. و بعد وی محافظت خداوند از قرآن را به تمسخر میگیرد و اینگونه متن خود را ادامه میدهد که این شبهه در ذهن جاری میشود که قرآن تحریف شده است!
این شبهه به دلیل ذیل مردود است
در تحریف اصطلاحی دو عنصر اصلی وجود دارد: اولا: در تحریف کنش ارادی وجود دارد، به این معنا که محّرف از روی عمد و آگاهی دست به تغییر متن می زند از این جهت تحریف با تصحیف متفاوت است. زیرا در تصحیف متن بدون توجه و آگاهی در اثر اشتباه در هنگام استنساخ یا چاپ دچار تغییر میشود. ثانیا: تحریف همواره با نوعی خیانت در نقل صحیح یک گفتار همراه است و محرّف از رهگذر تغییر متن به دنبال پنهان ساختن حقیقت یا جایگزینی آموزه و انگاره مورد نظر خود است.
این در حالی است که در قرائات دو عنصر آگاهی و قصد سوء وجود ندارد. به این معنا که هیچ یک از پدیدآورندگان قرائتهای مشهور و غیر مشهور از یک سو ادعا نکردهاند که از قرائت صحیح و قرائتی که به طور قطع از پیامبر نقل شده اطلاع داشته و در عین چنین آگاهیای، قرائتی دیگر را پیشنهاد کردهاند. از سویی دیگر هیچکس حتی آن دسته از خاورشناسانی که وجود قرائتهای مختلف را به معنای راهیافت تحریف در قرآن دانستهاند، ادعا نکردهاند که پدیدآورندگان قرائتها قصد تبدیل و تغییر در متن قرآن را داشتهاند. البته اختلاف جزئی در قرائت بعضی کلمات ولو هر چند اندک، پدیده نامیمون است ولی باز هم میبینیم که این لطف الهی شامل مسلمانان شده و اتفاق مسلمانان بر قرآئت حفص از عاصم اجماع کرده اند. اما باز هم این نکته باید تذکر داده شود که اختلاف قرائت، لطمهای به اعجاز قرآن و عدم تحریف ابدی آن، نمیزند.
پینوشت:
[1]. ﺧﻂ ﮐﻮفی، ﻣﺤﻤﺪ، ﺁﺻﻒ ﻓﮑﺮﺕ، ﮐﻴﺎﻥ ﮐﺘﺎﺏ ، تهران، ﭼﺎﭖ ﺍﻭﻝ ، ١٣٧٧ به نقل از مقالۀ، سیر تحول خط کوفی در نگارش قرآنهای سده اول تا پنجم هجری و بررسی ساختار آن، رضوان علی بیگی و عبدالرضا چارئی، ص 7.
[2]. دانشنامه ویکی پدیا، خط کوفی.
[3]. التمهید فی علوم القرآن، معرفت، محمدهادی، قم، موسسه نشر اسلامی، 1412ق، ج 1، ص 334 – 340.
[4]. در این بین تنها شماری محدود راهیافت تحریف لفظی از نوع کاستی را پذیرفتهاند.
[5]. ﺳﻴﺮ ﺧﻂ ﮐﻮفی ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ، علی، ﺍﻳﻤﺎنی، ١٣٨٤، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﭼﺎﭖ ﺍﻭﻝ، ص 96_97.
افزودن نظر جدید