عقاید غلات و اهلحق در کتاب المقالات و الفرق
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ زیرساختهای اصلی که اساس بنای اعتقادات و باورهای یک آیین، مذهب، فرقه و جریان فکری-مذهبی را شکل میدهد، ماهیت و فلسفه وجودی آن را از سایر ادیان، مذاهب و فرق متمایز مینماید. عواملی گوناگون موجب پیدایش انشعاب در ادیان یا مذاهب میشود که از آن جمله ریشهیابی علل انشعاب، تاریخ شکلگیری و همچنین موقعیت جغرافیایی مهمترین شاخصههایی هستند که در تبیین انگیزه و غایت درک انشعاب جدید بسیار موثر است.
زیرساختهای اعتقادی آیین یارسان عبارتنداز: "ظهور ذات حق در انسان" که به تبع آن عقیده به "مظهریت" پیشوایان دین شکل میگیرد، و همچنین "دونادون" (تناسخ) روح و "حلول ملک در جامعه بشری" که هر یک منشا برخی از اعتقادات اهلحق را شکل داده است.
آغاز و اساس زیرساختها "ظهور ذات حق" میباشد که تکیه گاه سایر زیرساختها و پایه چینش عقاید و باورهای آنان به شمار می رود. ذکر این مساله بیفایده نیست که از این منظر معتقدات آیین یارسان با شیعه شدیدا فاصله میگیرد.[1]
در عقاید غلات نیز عقاید و باورهایی وجود داشته است که پارهای از آنها با عقاید آیین یارسان امروزی مطابقت دارد. مثلا غلات شیعه نیز قائل به "الوهیت" ائمه (علیهم السلام) یا پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودهاند و "تناسخ ارواح" و "حلول" را باور داشتهاند. از فرقههایی مانند سبائیه، حربیه، مخمسه و ... چنین عقایدی گزارش شده است.
برخی از مورخین که اغلب از اهلسنت میباشند، مؤسس غلات را عبدالله بن سبأ دانستهاند.[2] از سوی دیگر عبدالله اشعری قمی نوشته است: «سبائیه آغازگر غلو در مسایل اعتقادی بودند، حتی گفتند که پیشوایان و فرشتگان و انبیا فرستادگان خدا هستند و آنان کسانی بودند که به ظهور و ظل و تناسخ ارواح و گردش روح در عالم طبیعت عقیده داشتند و قیامت و روز زنده شدن مردگان و حساب و کتاب و بهشت و جهنم را باطل میپنداشتند و تصور میکردند که هستی منحصر به این عالم طبیعت است و قیامت عبارت است از خروج روح از یک بدن و ورود آن به بدن دیگری. اگر بدن قبلی از آن انسان خوبی بود، روح به بدن انسانی خوب منتقل میشد و اگر بد میبود، به بدن انسان شرور انتقال مییابد. بنابراین بهشت و جهنم در همین پیکرهاست.»[3]
فرقه "حربیه" پیروان عبدالله بن معاویه بودند.[4] کتاب المقالات و فرق درباره عقاید آنها مینویسد: «آنان چنین میپنداشتند که در سیر انتقال روحشان از بدنی به بدن دیگر، بدنهای قبلی را میشناسند و میدانند که چه کسی بودهاند، با حضرت نوح نبی در کشتی او بودهاند، با سایر پیامبران در زمانهای آنها و با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در عصر رسالت آن حضرت حضور داشته، به همین جهت نیز خود را به اسم های نبی مینامیدهاند.»[5]
فرقه "مخمسه"[6] به زندگی تناسخی عقیده داشتهاند به طوری که درباره آنان آمده است: «این فرقه به تناسخ عقیده دارند که اندیشه آنان با ایده سایر غلات متفاوت است و آنان میپنداشتند که ارواح در همه اشیاء (یعنی) هم در انسان و غیر انسان جریان دارد و این پوشیدنیها و نکوحات و در هر خشک و تری جاری است و تا آنکه در آسمان و زمین هیچ رونده و ساکن و متحرکی نیست، جز آن که روح در آن جاری است.»[7]
درباره فرقه دیگر آورده است: «این فرقه خود را شیعه میدانستند و از دین مجوس هم مطالبی اخذ میکردند و آنان میپنداشتند سلمان فارسی(رحمه الله علیه) پروردگار است و ... و از عقاید دین مجوس که در یثرب بودند، مطالبی را دریافت میکردند.[8]
بنابراین در سیر اندیشه و باورهای غلات، عقیده به "الوهیت انسان"، "حلول"، "تناسخ"، و "سریان روح در همه موجودات"، وجود داشته است. عقایدی شبیه به عقاید غلات در متون آیینی اهلحق وجود دارد.[9] بنابراین علاوه بر اهل حق، فرقههای دیگر نیز عقایدی همچون عقاید اهلحق داشته و در نهایت میتوان نتیجه گرفت که عقاید فرقههای غالی در کلیات همانند همدیگر است.
پینوشت:
[1]. رستمی منصور، آیین یارسان، موسسه فرهنگی قرآن و عترت رسالت، قم، 1392، صص 52 و 53
[2]. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، (انتشارات دارالاحیاء الکتب العربیه، بی جا، بی تا)، ج5، صص 5و 9
[3]. القمی اشعری سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تصحیح مشکور محمد جواد، تهران، چاپ اول، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1361، ص 45
[4]. حربیه، از فرقههای کیسانیه و پیروان عبداللّه بن عَمرو بن حرب کندی است. این فرقه یکی از فرقههای غالیان نیز شناخته شده است. اینان پس از مرگ ابوهاشم، فرزند محمد بن حنفیه، عبداللّه بن عمرو بن حرب را به وصیت ابوهاشم جانشین او میدانستند. گاهی نیز، به اشتباه، فرقه حربیه با فرقه جناحیه، پیروان عبداللّه بن معاویه، یکی دانسته شده است. [اختلف فیها الصلاة، ج۱، ص۳۰، چاپ یوزف فان اس، بیروت: دارالنشر فرانتس شتاینر، ۱۹۷۱] این اشتباه به سبب آن است که وقتی یاران عبداللّه بن عمرو به دروغ بودن ادعای او مبنی بر داشتن علم غیب پی بردند، از وی روگردان شدند. آنگاه در پی یافتن امامی برای خود به مدینه رفتند و در آنجا، پس از ملاقات با عبداللّه بن معاویه دعوت او را پذیرفتند و به وی پیوستند [اشعری، سعد بن عبدالله، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۴۰ـ۴۱، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱]
[5]. همان، ص 48
[6]. از دیگر گروههای اباحی مذهب فرقه مخمسه و علیائیه (پیدایش: ح ۱۴۰ق/۷۵۷م) را میتوان ذکر کرد که پیرو ابوالخطاب و بشار شعیری بودند. از ویژگیهای مشترک هر دو گروه تعطیل فرائض سنن اسلامی بوده است.[ اشعری، سعد، ج۱، ص۵۹، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش]
[7]. همان، ص 59
[8]. همان، ص 61
[9]. بعضی از کلام خوانها نسبت به غلو در حق آیین یاری را در رد و مساله "مظهریت" را توجیه می نمایند تا غلو را منتفی کنند.
برای مطالعه بیشتر ن.ک به: رستمی منصور، آیین یارسان، موسسه فرهنگی قرآن و عترت رسالت، قم، 1392
افزودن نظر جدید