نقد نظریه کسب اشاعره در موضوع جبر و اختیار
پایگاه جامع ادیان، فرق و مذاهب_ در حال حاضر بیش از چهارصد میلیون نفر از جمعیت مسلمانان جهان را اشاعره تشکیل میدهند.[1] این گروه از مسلمانان در مورد جبر و اختیار از عقیدهای خاص پیروی میکنند، که با دیگر مکاتب کلامی، تفاوتهای اساسی دارد. اشعریون برای رهایی از تنگنای جبر و اختیار متوسل به نظریه کسب شدهاند.[2]
در نظریه کسب، خداوند خالق اراده و افعال انسان است و انسان فقط میتواند در خود ظرفیتی ایجاد کند تا آن افعال را کسب نماید. مانند ظرف آبی که خالق آب درون خود نیست و فقط محلی است، برای نگهداری آن. بنابراین نه آب را خلق کرده و نه اختیاری برای ریخته شدن یا ریخته نشدن آب، در درون خود دارد، اما ظرفیت پذيرش آن را دارد.[3]
این نظریه در هالهای از ابهام است، بهطوریکه فهم نظریه کسب بهعنوان یکی از معضلات علمی، در میان اشاعره مطرح است و بزرگان اشعری برای آن توجیهات گوناگونی را آوردهاند.
در راستای نقد این نظریه و بیان عقیده اهلبیت در زمینه جبر و اختیار، این سوال را مطرح میکنیم که دخالت انسان، در افعال ارادی خودش، به چه میزان است؟ اراده و همچنین قدرت کسب را، چه کسی خلق میکند؟ مطمئناً پاسخ طرفداران این نظریه اینست که خالق همه اینها یعنی اراده و فعل و کسب، خداوند است. حال بنابر عقیده اشاعره این سوال اساسی مطرح میشود که اگر انسان، هیچ اختیاری بر اراده و فعل خود ندارد، دلیل بعثت پیامبران و اوامر و نواهی آنان و ذکر ثوابها و عقابها چه بوده است؟ و آیا این عقیده میتواند یک امر عقلایی باشد؟ و آیا این عقیده عدل خداوند را زیر سوال نمیبرد؟ آیا صاحبان این عقیده به سوی جبر سوق داده نمیشوند؟
در روايتى از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «الله أعدل من أن يجبر عبداً على فعل ثم يعذبه عليه.[4] خدا، عادلتر از آن است كه بندهای را مجبور به انجام کاری کند، سپس او را بهخاطر همان کار، عذاب نماید.»
برای توضیح بیشتر این مطلب، فرمایشات بزرگان دین از اهلبیت و علمای بزرگوار شیعه را عرضه میداریم. اهلبیت عصمت و طهارت و به تبعیت از آنان علمای تشیع در اینباره معتقد هستند، که انسانها، نه دارای اختیار مطلق هستند، یعنی تفویض، و نه جبر مطلق، یعنی در عین حالی که مختارند، اما در داشتن اختیار و همچنین دربرخی از مقدمات و موخرات اعمال خود مجبورند.
امام صادق (عليه السلام) میفرماید: «لا جَبرَ وَ لا تَفویضَ لکِن أمرٌ بَینَ أمرَین.[5] نه جبر است و نه تفويض، بلكه امرى است ميان اين دو امر».
مفسر بزرگ قرآن علامه طباطبائی در اینباره میگوید: بدون شک انسان نسبت به کارهایی که از روی علم و اراده انجام میدهد، اختیار تکوینی دارد، البته این اختیار مطلق نیست؛ زیرا که اختیار وی، از اجزای سلسله علل است. اسباب و علل خارجی نیز در محقق شدن افعال اختیاری وی دخالت دارند. بهعنوان مثال اگر انسان یک لقمه غذا را بخورد که یکی از کارهای اختیاری او است، هم اختیار او در آن دخیل است، و هم وجود طعام در خارج و هم خوش طعم بودن غذا و چندین اسباب و علل دیگر، که همه در این عمل اختیاری، یعنی خوردن انسان دخیلاند و باید فراهم باشند. پس صادر شدن فعل اختیاری از انسان متوقف بر موافقت اسبابی است که خارج از اختیار آدمی است و در عین حال دخیل در فعل اختیاری او است و خدای سبحان در رأس این اسباب است و همه آنها حتی اختیار انسان به ذات پاک او منتهی میشود. چون او است که آدمی را موجود مختار خلق کرده، هم او را خلق کره و هم اختیارش را.»[6]
استاد شهید مطهری درباره اختیار و آزادی انسان میگوید: انسان مختار و آزاد، آفریده شده است؛ یعنی به او عقل، فکر و اراده داده شده است. انسان در کارهای ارادی خود مانند سایر موجودات نیست که مجبور باشد. بشر همیشه خود را در سر چهارراههایی میبیند که هیچگونه اجباری ندارد که فقط یکی از آنها را انتخاب کند. سایر راهها بر او بسته نیست. یکی از آنها به نظر و اراده شخصی او مربوط است؛ یعنی فکر و انتخاب اوست که یک راه خاص را معین میکند.
امتیاز انسان از سایر موجودات این است که اعمال و افعال وی از آن سلسله حوادثی است، که سرنوشت حتمی و تخلفناپذیر ندارد؛ زیرا که افعال انسان به هزاران علل و اسباب بستگی دارد و از آن جمله اراده، انتخاب و اختیاری است، که از خود بشر ظهور پیدا میکند.[7]
بنابراین اگر گفته میشود نه جبر است و نه اختیار، بلکه امریست بین این دو، منظور اینست که انسان با اينكه در فعل خود مختار است، اما مستقل نيست؛ بلكه خداى متعال از راه اختيار و با اراده انسان، انجام کار را خواسته است. هر فعلى كه با دخالت انسان، انجام میشود، خداى متعال تحقق آن را از راه مجموع اجزاى علت تامه كه يك جزء آن اراده و اختيار انسان است، اراده كرده است.
در نتيجه اينگونه خواستن خداوند، در عين اينكه انسان در انجام فعل مختار است، تحقق فعل، بسته به وجود شرايطى ديگر نيز دارد كه بسيارى از آنها در حيطه اراده و اختيار انسان نيست. افزون بر اينكه هيچ موجودى و از جمله انسان در عالم هستى، وجود استقلالى ندارد و همه موجودات محتاج و نيازمند به وجود خداوند مىباشند.
به تعبیر دیگر با مراجعه به مضمون آیات و روایات، مختار بودن انسان فهمیده میشود، و معناى این سخن آن نیست که انسان مختار محض است و هیچ عامل و قدرتى نمیتواند بر رفتار و اعمال او تأثیر و حاکمیت داشته باشد، بلکه منظور آن است که علیرغم همه عوامل و شرایط و با حفظ حاکمیت قدرت و اراده الهى، بشر قادر به انجام افعالى است، که اگر اراده میکرد، میتوانست آنها را انجام ندهد و به گونهاى دیگر رفتار کند. پس انسان مسئول اعمال ارادى خویش است و جبر مطلق بر او حکمفرما نمیباشد.[8]
پینوشت:
[1]. درسنامه فرق و مذاهب کلامی اهلسنت، مهدی فرمانیان، آثار نفیس، ص 189.
[2]. رباني گلپايگاني، علي، کلام تطبيقي، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي، چاپ اول، 1383ش، ج1، ص236.
[3]. درسنامه فرق و مذاهب کلامی اهل سنت، مهدی فرمانیان، آثار نفیس، ص 225
[4]. بحارالانوار، دارالاحیاء التراث ج 5، ص 51.
[5]. بحارالانوار، علامه مجلسی، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، ج 5، ص 12.
[6]. المیزان(ترجمه)، طباطبایی، محمد حسین،جامعه مدرسین حوزه علمیه, دفتر انتشارات اسلامی، ج ۱۶، ص ۹۷٫
[7]. مجموعه آثار، مطهری، مرتضی ، انتشارات صدرا ، ج ۱، ص ۳۸۶ –۳۸7
[8]. واعظى، احمد، انسان از دیدگاه اسلام، ص 12، قم، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، 1375ش.
افزودن نظر جدید