نظر نورعلی تابنده درباره تفاوت عرفان و تصوف

  • 1395/02/01 - 23:53
اختلافی که اکنون بین عرفان و تصوف در ایران قائل می‌شوند، شاید به مناسبت وضعیت سوء سیاسی است که نمی‌توانند از عرفان بدگویی کنند زیرا خیلی از بزرگان از آن تعریف کرده‌اند و محبوبیت عمومی دارد، از طرفی نمی‌توانند تصوف را قبول کنند چون بر زندگی دنیوی ایشان ممکن است لطمه بخورد؛ بنابراین می‌گویند عرفان غیر از تصوف است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در اینکه آیا معنای عرفان و تصوف یکی است یا باهم فرق دارند یا اینکه یکی اعم از دیگری و دیگری اخص از نوع دیگر است، میان گروه‌های مختلف اختلافات زیادی وجود دارد.
برخی که عرفان را اعم از تصوف می‌دانند می‌گویند: «درواقع تصوف طریقه سیر و سلوک عملی است که از منبع عرفان سرچشمه گرفته است. اما عرفان مفهوم کلی‌تری است که شامل تصوف و سایر نحله‌ها نیز می‌شود. پس می‌توان گفت که نسبت میان تصوف و عرفان عموم و خصوص من وجه است.»[1] دلیل دیگر این دسته تقدم عرفان بر تصوف است «تصوف در اسلام و سال‌ها بعد از پیدایش عرفان شکل‌گرفته و در قرن دوم هجری رواج کامل داشته است.»[2]
اما برخی از صوفیه معاصر معتقدند که عرفان و تصوف دو واژه برای یک معنا است و دو کلمه عرفان و تصوف باهم تفاوتی ندارند. تصوف و عرفان، دو لغت است که دال بر یک معنا یا اینکه به‌منزله دو روی یک سکه است یا می‌توان گفت: یکی راه را نشان می‌دهد و یکی نتیجه راه رفتن را. به هر جهت آنها، هم دو تا هستند و هم یکی.
اختلافی که اکنون بین عرفان و تصوف در ایران قائل می‌شوند، شاید به مناسبت وضعیت سوء سیاسی است که نمی‌توانند از عرفان بدگویی کنند زیرا خیلی از بزرگان از آن تعریف کرده‌اند و محبوبیت عمومی دارد، از طرفی نمی‌توانند تصوف را قبول کنند چون بر زندگی دنیوی ایشان ممکن است لطمه بخورد؛ بنابراین می‌گویند عرفان غیر از تصوف است. حتی بعضی از کسانی که خودشان در مسلک تصوف بوده و بعداً عناد ورزیده، ردیه نوشته‌اند، برای اینکه ردیه خود را مستحکم‌تر کرده و خود را هم از گذشته تبرئه کنند، می‌گویند عرفان خوب است ولی غیر از تصوف است؛ تا آن حد که می‌گویند بسیاری از قدما هم اشتباه کرده و این دو تا را یکی دانسته‌اند که معلوم می‌شود، در نظر آنان هم بسیاری از بزرگان سابق این حقایق را گفته‌اند. [3]
ولی با مراجعه به کتب صوفیه قدیم درمی‌یابیم که عرفان و تصوف باهم کاملاً متفاوت‌اند و هرکدام از دو کلمه بر معنی خاصی دلالت می‌کنند. ما برای مدعای خود شواهدی ذکر می‌کنیم:
عزیزالدین نسفی از بزرگان صوفیه قرن هفتم رتبه عارف را برتر از صوفی می‌داند و این سخن دلیل بر آن است که این دو با هم متفاوت‌اند: «عبدالعزیز بن محمد نَسَفی معروف به عزیزالدین نسفی از بزرگان صوفیه فارسی‌نویس برجسته سدهٔ هفتم هجری بود. وی رتبه عارف را برتر از صوفی می‌داند و در این رابطه می‌گوید: «ای درویش! سالک را چندین منازل قطع می‌باید کرد تا به مقام تصوّف رسد و نام وی صوفی گردد و صوفی را چندین منازل قطع می‌باید کرد تا به مقام معرفت رسد و نام وی عارف گردد و عارف را چندین منازل قطع می‌باید تا به مقام ولایت رسد و نام او ولی گردد.». [4]
دو روایت تاریخی که در کتب صوفیه نقل‌شده است استناد کرد:
یک روز مولانا گفت: «من بر قلندران رشک می‌برم که هیچ ریش ندارند و حدیثی فرمود که من سعادة المرء خفة لحیته، لان اللحیة حلیة المرء و فی کثرتها اعجاب المرء بنفسه و هو من المهلکات، و فرمود که بسیاری ریش صوفیان را خوش است اما تا صوفی ریش را شانه کردن، عارف به خدا می‌رسد.»[5] «خواجه مصعد پسر خواجه امام مظفر حمران نوقانی گفت که یک روز شیخ ابوسعید با پدرم نشسته بودند و سخنی می‌گفتند، پدرم شیخ ابوسعید را گفت که صوفیت نگویم و درویشت هم نگویم بلکه عارفیت گویم به کمال». [6]

پی‌نوشت:
[1]. جلال همائی، به نقل از لغت‌نامه دهخدا، علی‌اکبر دهخدا، جلد دهم، دانشگاه تهران، بهار 1373، ص 13952
[2]. علی شیخ‌الاسلامی، «عرفان امام خمینی»، نشریه اشراق، شماره 1، ص 25
[3]. تابنده نورعلی، آشنایی با عرفان و تصوف، چاپ سوم، تهران، حقیقت، 1383، ص  19  و 20
[4]. نسفی عزیزالدین، انسان کامل، باب در بیان مراتب دوزخ و بهشت، تهران، 1362، ص 297
[5]. شمس احمد افلاکی العارفی، مناقب العارفین، ج 1، دنیای کتاب، چاپ دوم، 1362، ص 412
[6]. محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، آگاه، چاپ پنجم، 1381، ص 277

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.