جذب معتمدالدوله به اسلام توسط باب

  • 1392/07/27 - 00:13
سید باب در ظاهر منوچهر حان معتمدالدوله را جذب به اسلام کرده تا حدی که خود او می گوید: من تاکنون دیانت اسلام را قلبا معتقد نبودم و اقرار و اعتراف جازم به صحت اسلام نداشتم، بیانات این جوان مرا قلبا به تصدیق اسلام وادار کرد، الحمد لله که به این موهبت رسیدم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مواردی که بهائیان روی آن مانور می دهند تاثیر سید علی محمد باب بر معتمدالدوله است. در تلخیص تاریخ نبیل گوید: معتمدالدوله چنان استماع آن آیات در وجودش تاثیر نمود و به حدی مسرور و مشعوف شد که در آن محضر با صدای بلند گفت: من تاکنون دیانت اسلام را قلبا معتقد نبودم و اقرار و اعتراف جازم به صحت اسلام نداشتم، بیانات این جوان مرا قلبا به تصدیق اسلام وادار کرد، الحمد لله که به این موهبت رسیدم ... الخ. [1]

این قسمت مربوط به ایام اقامت و تبعید سید باب است به اصفهان و از همین چند جمله، مطالبی استفاده می شود.

1- منوچهرخان معتمدالدوله حاکم اصفهان است، و از افرادیست که دولت ایران از گرجستان اسیر گرفته است و سپس بعد از قرارداد ترکمن چای و نفوذ کامل روسیه از این اشخاص برای ایجاد اختلاف و تضعیف روحانیت و دیانت استفاده شده است، و به طوری که می گوید: او اصالتا ارمنی زاده و جدید الاسلام بود، و به قول خودش: دیانت اسلام را قلبا معتقد نبوده است [2]و حکومت و فرمانفرمایی او در ایام نفوذ سیاست روس و پذیرائی او از سید باب در مدت چند ماه که به طور مسلم بر خلاف مصالح کشور و برخلاف مصالح مسلمین و ملت ایران بود، از امور مجهول و مبهم است.

2- معلوم می شود که: سید باب در آن ایام دعوی بابیت از ولی عصر علیه السلام داشته، و به نام اسلام قیام کرده بود به طوری که معتمدالدوله از مذاکرات او رغبت و میل به سوی دین اسلام پیدا کرد ولی این اسلام آوردن به دستور دولت روسیه و برای در هم شکستن قوای ملی روحانی بود که دگرباره حکم جهادی صادر نشود.

3- اگر معتمدالدوله سوء نیت و مقصد سیاسی نداشته واقعا سید باب را یک نفر روحانی و حقیقی و الهی می دانست، برای چه حاضر نشد در تحت حکومت خود از دانشمندان و علماء دعوت کرده و در حضور خود روحانیت و علم و خارق العاده بودن او را برای مردم اثبات کرده و اشتباهات مخالفین را از این راه برطرف سازد؟ آیا مخفی کردن سید باب و در اندرون خانه و تحریک و تشویق و تجلیل و احترام او چه اثری داشته و چه منظوری از این عمل در دل گرفته بود؟

آری در سال 1242 هجری به دستور و پیشوایی و حکم جهاد مرحوم آیت الله سید محمد مجاهد پسر علامه فقید سید علی طباطبایی صاحب ریاض، اغلب روحانیین و ملت و قوای دولتی برای پس گرفتن شهرهای از دست رفته ایران (گنجه، قراباغ، لنکران، شیروان) به سوی روسیه حرکت کرده و گذشته از تصرف آن شهرها پیشرفت های مهمی کرده و ضررهای زیادی به دولت روسیه وارد کردند، و از این نهضت بزرگ و وحدت ملی و روحانی ایران دولت روسیه و انگلیس در نهایت اضطراب و تشویش واقع شده و از راه های مختلف و به یاری و فعالیت ایادی اجنبی پرست وحدت و هماهنگی را از میان ملت ایران برداشته و به تمام قوی در تضعیف قدرت روحانیت کوشیدند.

معتمدالدوله گرجی که حکومت اصفهان و اطراف را داشت بزرگترین نقشه را در تضعیف روحانیت و ایجاد اختلاف و تقویت و تحریک سید باب و پیروان او و توهین به علمای اصفهان را بازی کرد.

باز در تلخیص تاریخ نبیل گوید: پس از فوت معتمدالدوله گرگین خان پسر عمش نامه ای به محمدشاه به مضمون ذیل نوشته و به تهران فرستاد –چهار ماه است مردم اصفهان همه خیال می کردند بلکه یقین داشتند که منوجهر خان حضرت باب را به تهران فرستاده زیرا اینطور انتشار داده بود که شهریار تاجدار امر کرده سید باب را به تهران بفرستند حال که منوچهر خان وفات کرده معلوم شد که مشارالیه سید باب را به تهران نفرستاده بلکه او را در عمارت خورشید خود بدون اینکه کسی مطلع شود پنهان داشته و از او پذیرائی شایان می نموده است ... الخ. [3]

پس به طوری که از نوشته های این طائفه و دیگران فهمیده می شود: پا برجا شدن و رونق پیدا کردن و رواج و شیوع امر سید باب در همین چهار ماه شده است و معتمدالدوله با این نقشه کامل و فعالیت سیاسی خود توانست این اختلاف شدید و هرج و مرج و آشوب را به نفع دول خارجی و مخصوصا دولت روس تثبیت کند.

و ضمنا باید متوجه شد که: اگر چه معتمدالدوله اظهار می کرد که با دیدن این جوان اعتراف جازم به صحت اسلام پیدا کردم، و خود سید باب هم در روزهای اول دعوی رکن رابع بودن و ذکریت و بابیت کرده و صورتا احکام اسلام را معتبر دانسته و از اسلام طرفداری می کرد، ولی در باطن هدف دیگری داشته و می خواست مستقلا خود را از جانب خداوند مامور و مبعوث دانسته و قوانین و احکام و کتب گذشته را منسوخ معرفی کند.

البته پیغمبر قرن نوزدهم این حرف را با لفافه و در پرده می گفت، و می دانست که دعوی نبوت استقلالی محتاج به مؤونه زایدی است و باید پایه های محکم و مبانی دین مقدس اسلام را به تدریج خراب کرده و سپس برای مرام تازه و مسلک جدید او پایه گذاری کرد. [4]

پس معلوم می شود جذب کردن معتمدالدوله قابل تحسین نیست، زیرا خود او کسی بود که با کشورهای استعمارگر رابطه داشته و به دنبال فتنه افروزی بوده است، و در واقع سید علی محمد باب، منوچهر خان را جذب نکرده است، بلکه این منوچهر خان بود که سید باب را برای اهداف شوم خود جذب کرده و خواسته با گرایش دروغی به او مجالی برای گسترش فتنه داده باشد.

 

پی نوشت:

1- تلخیص تاریخ نبیل، صفحه 188

2- کواکب دریه، صفحه 70

3- تلخیص تاریخ نبیل، صفحه 199

4- محاکمه و بررسی باب و بهاء، جلد 3 صفحه 148 تا 151

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.