از خدای یگانه تا الوهیت بهاءالله
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هنگامی که نمرود دربارهی خداوند با ابراهیم (علیهالسلام) محاجه کرد، حضرت ابراهیم اینگونه پاسخ داد: «... رَبِّيَ الَّذي يُحْيي وَ يُميتُ [البقره/258] پروردگارم كسى است كه زنده میكند و میميراند.» و وقتی با پاسخ عجیب نمرود که «قالَ أَنَا أُحْيي وَ أُميتُ» مواجه شد فرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ [البقره/258] مسلماً خدا خورشيد را از مشرق بيرون میآورد، تو آن را از مغرب برآور».
وقتی فرعون از حضرت موسی (علیهالسلام) پرسید خدای تو کیست؟ ایشان در جواب فرمود: «... رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى [طه/50] پروردگار ما كسىاست كه به هر موجودى، آفرينش [ويژه] او را [آن گونه كه سزاوارش بود] به وى عطا كرده، سپس هدايت نمود.»
حضرت عیسی (علیهالسلام) نیز خود را بندهی خدا معرفی میکند: « قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا [مریم/30] گفت: بیترديد من بندهی خدايم، به من كتاب عطا كرده و مرا پيامبر قرار داده است.»
همچنین پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نیز خود و خدا را اینگونه معرفی میکند: «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً الَّذي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيي وَ يُميتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ [اعراف/158] بگو: اى مردم! يقيناً من فرستادهی خدا به سوى همهی شمايم؛ خدايى كه مالكيّت و فرمانروايى آسمانها و زمين فقط در سيطرهی اوست، جز او معبودى نيست، زنده میكند و میميراند، پس به خدا و رسول او پيامبر ناخوانده درس كه به خدا و تمام سخنان او ايمان دارد، ايمان بياوريد و از او پيروى كنيد تا هدايت يابيد.»
با توجه به آیات فوق، همهی پیامبران الهی یک خدا را معرفی میکنند، خود را بنده و فرستادهی او میدانند و مردم را به پرستش همان خدای یگانه دعوت مینمایند.
حال سؤال اینجاست که بهائیان کدام خدا را میپرستند؟ آیا آنها نیز به خدای یگانه ایمان دارند؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، باید گفت پس چرا بهاءالله، به جای اقرار به بندگی خدا و معرفی او، خود را خدای یگانه معرفی میکند؟ آنجا که در کتاب اقدس آورده است: «يا ملأ الانشاء اسمعوا نداء مالک الأسماء انه يناديکم من شطر سجنه الأعظم انه لا اله الا أنا المقتدر المتکبر المتسخر المتعال العليم و الحکيم انه لا اله الا هو المقتدر علي العالمين [1] اي مردم بشنويد نداي مالک اسمها، همانا او از زندان بزرگ صدا میزند که خدايی جز من مقتدر و متکبر... نيست. »
یا در نامهاي که برای هادي دولتآبادي نگاشته، خطاب به او میگوید: «خف عن الله، ان المبشر قال: انه ينطق في کل شأن انني انا الله لا اله الا الله أنا المهيمن القيوم [2] از خدا بترس و مبشر (باب) گفته که او (من يظهره الله) همواره و همه وقت چنين سخن ميگويد که من خدايم، جز من مهيمن قيوم خدايي نيست.»
همچنین بر تخت الوهيت مينشيند و هيکل جمالي، کينونت و ذات خويش را همانند جمال و ذات خداوند ميداند: «لايري في هيکلي الا هيکل الله و لا في جمالي الا جماله و لا في کينونتي الا کينونته و لا في ذاتي الا ذاته... و لايري في ذاتي الا الله [3] بگو ديده نميشود در هيکلم مگر هيکل خداوند و نه در جمالم مگر جمال او و نه در هستيام مگر هستي او و نه در ذاتم مگر ذات خداوند. »
آیا بهاءالله خدای یگانهی بیهمتاست؟ خداییکه بزرگتر از آن است که وصف شود؟ خداییکه میمیراند و زنده میگرداند؟ خدایی که شریک ندارد؟خدایی که...؟!!!
لذا جمیع بهائیان باید مشخص کنند که کدام خدا را میپرستند؟ خدای یگانه را یا بهاءالله را؟ اگر پاسخ خدای یکتاست، پس سخنان حسینعلی نوری به چه معناست؟ چراکه هیچکسی به خود چنین اجازهای نمیدهد که اوصاف خاصه خداوند متعال را به خود نسبت دهد تا چه رسد به پیامبر خدا...!
پینوشت:
[1]. میرزا حسینعلی نوری، اقدس، فقره 132.
[2]. میرزا حسینعلی نوری، اشراقات، بیجا، ص 158. نمونههای دیگر، شبیه این سخن در کتاب اشراقات، صص 90، 194 ،240 و 265 آمده است.
[3]. ج. اي. اسلمنت، بهاءالله و عصر جديد، ترجمهی ع. بشير إلهي هـ. رحيمي ف. سليماني، بیجا،ص 55؛ به نقل از آثار قلم اعلی، ج 1، صفحهی ١٧.
افزودن نظر جدید