آیات و روایات درشعرهای فردوسی

  • 1392/07/22 - 23:07
با مطالعه اشعار آغازین شاهنامه و دقت در این ابیات و همچنین زمان زیست حکیم طوس به این جمع بندی و نتیجه گیری خواهیم رسید که این دانشمند بزرگ، در سرودن شاهنامه از اندیشه توحیدی اسلام بهره گیری نموده و اشعار حکیم فرزانه هیچ گونه سنخیتی با خرافات قبل از اسلام ندارد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اشعاری که در آغاز شاهنامه آمده است و از اهمیت بسزایی برخوردار است، تماما بر اساس اندیشه اسلامی است و کمترین نشانی از اندیشه های سست و خرافی منسوب به زرتشت در آنها نمی توان دید؛ لهذا برای تمامی آن اشعار می توان نمونه هایی از آیات و روایات پیدا کرد. به عنوان مثال:
1. این بیت:
خداوند نام و خداوند جای                     خداوند روزی ده رهنمای.[1]
ماخوذ از آیات بسیاری است که خداوند را رازق (روزی دهنده) می نامد. از جمله آیات 3، 57، 172 سوره مبارکه بقره، و آیه 58 سوره ذاریات که می فرماید: « إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ » ترجمه: به یقین خداوند خود روزی دهنده و صاحب قوه و نیرومند است ».
2. و این بیت:
خداوند کیوان و گردان سپهر                  فروزنده ماه و ناهید و مهر.[2]
شبیه آیاتی است که خداوند را خالق آسمان ها و زمین می داند، از جمله: « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذينَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ».[3] ترجمه: ستایش و سپاس از آن خدایی است که آسمان ها و زمین را بیافرید و تاریکی ها و روشنی را پدید آورد ، باز هم ( با گواهی آفرینشی با این عظمت بر توحید ذات و انحصار این اقتدار ) کسانی که کفر ورزیدند برای پروردگارشان شریک و همتا قرار می دهند. »
« وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ ».[4] « و اوست که آسمان ها و زمین را به حق آفریده است. »
3. قرآن کریم می فرماید: « لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ ».[5] ترجمه: دیدگان و بینایی آنها او را درنمی یابند و او دیدگان و بینایی ها را درمی یابد ، و او باریک بین و آگاه است. »
این بیت نیز بیان همین آیه شریفه است:
به بینندگان آفریننده را                         نبینی مرنجان دو بیننده را.[6]
4. امیرالمومنین علی علیه السلام در مواضع بسیاری از خطب خود می فرماید که خداوند از آنکه عقل و وهم به آن برسد برتر است. از جمله: « وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ اَلْأَوَّلُ لاَ شَیْ‏ءَ قَبْلَهُ وَ اَلْآخِرُ لاَ غَایَةَ لَهُ لاَ تَقَعُ اَلْأَوْهَامُ لَهُ عَلَى صِفَةٍ وَ لاَ تُعْقَدُ اَلْقُلُوبُ مِنْهُ عَلَى کَیْفِیَّةٍ وَ لاَ تَنَالُهُ اَلتَّجْزِئَةُ وَ اَلتَّبْعِیضُ وَ لاَ تُحِیطُ بِهِ اَلْأَبْصَارُ وَ اَلْقُلُوبُ ».[7] یعنی: « شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست. تنهاست و شریکی ندارد. اولی است که قبل از آن چیزی نبوده، و آخری است که نهایتی ندارد. گمان ها به هیچ یک از صفات او نرسد، و قلوب برای او کیفیتی نشناسد. نه تجزیه می پذیرد نه تقسیم، و دیدگان و قلب ها نیز نمی توانند بر او احاطه پیدا کنند.»
روح ابیات فوق از اینگونه کلمات شریف است و نمی توان شاهد دیگری از متون دیگری در ادیان دیگر یافت. برای اطلاع بیشتر نمونه هایی از اوستا در بند بعد خواهد آمد.
5. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به درگاه خداوند عرض می کند: « لَا أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیْکَ أَنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَى نَفْسِکَ »[8] ترجمه: پروردگارا، من توان ثناء تو را آنچنان که حقت است را ندارم تو همانی که خود بر خود ثناء گفته ای.
مضمون ابیات بعدی که گفت:
ستودن نداند کس او را چو هست           میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد اوی            در اندیشه سُخته کی گنجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان                    ستود آفریننده را کی توان.[9]
با احادیثی مانند حدیث فوق یکی است.
6. در ابیات بعدی فردوسی می گوید:
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی        خداوند امر و خداوند نهی
که من شهر علمم علیّم در است          دُرَست این سخن قول پیغمبر است.[10]
این ابیات همان حدیث زیبا و معروف پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله است که فرمود « انا مدینه العلم و علی بابها ».[11] که در روایات شیعه و سنی آمده است و نیاز به توضیح ندارد.
7. در روایات بسیاری اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به کشتی نجات تعبیر شده است، از جمله بحار از عیون الاخبار الرضا(ع) نقل می کند: « عن الرضا علیه السلام عن آبائه علیهم السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَحَبَّ أَنْ یرْکبَ سَفِینَةَ النَّجَاةِ وَ یسْتَمْسِک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی وَ یعْتَصِمَ بِحَبْلِ اللَّهِ الْمَتِینِ فَلْیوَالِ عَلِیاً بَعْدِی وَ لْیعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْیأْتَمَّ بِالْهُدَاةِ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیائِی وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ بَعْدِی وَ سَادَةُ أُمَّتِی وَ قَادَةُ الْأَتْقِیاءِ إِلَی الْجَنَّةِ حِزْبُهُمْ حِزْبِی وَ حِزْبِی حِزْبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِمْ حِزْبُ الشَّیطَانِ ».[12] ترجمه: امام رضا علیه السلام از پدرانشان نقل کردند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموند: هر که خواهد بر کشتی نجات سوار شود و به حلقه محکم بچسبد و به رشته‏ خدا در آویزد، باید پس از من دوستدار علی باشد و با دشمن او دشمن باشد و باید اقتدا کند به امامان رهبر از فرزندانش؛ زیرا آن ها خلفا و اوصیاء منند و حجت های خدا بر خلق او پس از من و سروران امت من و پیشوایان با تقوا به سوی بهشت. حزبشان حزب من است و حزب من حزب خداست و حزب دشمنانشان حزب شیطان است.‏»
این حدیث از جمله احادیث سلسله الذهب است. تشبیه مذکور در شعر فردوسی به این تشبیه شباهت دارد.
8. از نظر فردوسی، نیکی و بدی مخلوق خداوند است. این اندیشه شیعی است و بر خلاف تعلیمات ثنوی منسوب به زرتشت مبنی بر تفاوت خالق نیکی و بدی است. می گوید:
رهایی نیابد سر از بند اوی                  یکی را بود فر و اورنـــد اوی
یکی را دگر شوربختی بود                   نیاز و غم و درد و سختی بود
ز رخشنده خورشید تا تیره خاک           همه داد بینم ز یـــزدان پاک.[13]
و در جای دیگر می گوید:
بنام خداوند خورشید و ماه                  که دل را بنامش خرد داد راه
خداوند هستی و هم راستی                  نخواهد ز تو کژی و کاستی
خداوند بهرام و کیوان و شید                ازویم نوید و بدویم امید
ستودن مر او را ندانم همی                   از اندیشه جان برفشانم همی
ازو گشت پیدا مکان و زمان                  پی مور بر هستی او نشان
ز گردنده خورشید تا تیره خاک             دگر باد و آتش همان آب پاک
بهستی یزدان گواهی دهند                   روان ترا آشنایی دهند
ز هرچ آفریدست او بی‌نیاز                    تو در پادشاهیش گردن فراز
ز دستور و گنجور و از تاج و تخت         ز کمی و بیشی و از ناز و بخت
همه بی‌نیازست و ما بنده‌ایم                  بفرمان و رایش سرافگنده‌ایم
شب و روز و گردان سپهر آفرید             خور و خواب و تندی و مهر آفرید
جز او را مدان کردگار بلند                     کزو شادمانی و زو مستمند.[14]
اینها همه اندیشه ناب توحیدی و قرآنی است، و سنخیتی با خرافات قبل از اسلام ندارد که نمونه هایی از آن خواهد آمد.
به نظر ما شباهت بسیاری بین سخنان فردوسی در باب خداشناسی و خطبه های حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه است. به نظر می رسد او با خطبه ها آشنا بوده باشد. چنان که می دانیم سید رضی (ره) نهج البلاغه را در سال 400 ه.ق تمام نموده است، و شاهنامه نیز در همین ماه به پایان رسیده است. سید رضی می گوید خطبه های بسیاری از امام علی علیه السلام در بین مردم وجود دارد و حفظند و سینه به سینه می گردد. از اینرو احتمال دارد که فردوسی هم از این خطبه ها آگاه بوده باشد، یا حداقل از سخنانی شبیه به سخنان امیرالمومنین علیه السلام از حضرت امام رضا علیه السلام آگاه بوده باشد.
9. به عنوان مثال امیرالمومنین (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند:
« اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي بَطَنَ خَفِيَّاتِ اَلْأَمُوُرِ وَ دَلَّتْ عَلَيْهِ أَعْلاَمُ اَلظُّهُورِ وَ اِمْتَنَعَ عَلَى عَيْنِ اَلْبَصِيرِ فَلاَ عَيْنُ مَنْ لَمْ يَرَهُ تُنْكِرُهُ وَ لاَ قَلْبُ مَنْ أَثْبَتَهُ يُبْصِرُهُ سَبَقَ فِي اَلْعُلُوِّ فَلاَ شَيْ‏ءَ أَعْلَى مِنْهُ وَ قَرُبَ فِي اَلدُّنُوِّ فَلاَ شَيْ‏ءَ أَقْرَبُ مِنْهُ فَلاَ اِسْتِعْلاَؤُهُ بَاعَدَهُ عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْ خَلْقِهِ وَ لاَ قُرْبُهُ سَاوَاهُمْ فِي اَلْمَكَانِ بِهِ لَمْ يُطْلِعِ اَلْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ فَهُوَ اَلَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلاَمُ اَلْوُجُودِ عَلَى إِقْرَارِ قَلْبِ ذِي اَلْجُحُودِ تَعَالَى اَللَّهُ عَمَّا يَقُولُهُ اَلْمُشَبِّهُونَ بِهِ وَ اَلْجَاحِدُونَ لَهُ عُلُوّاً كَبِيراً ».[15]
ترجمه: سپاس خداوندى را سزاست که از اسرار نهان ها آگاه است، و نشانه های آشکاری در سراسر هستی بر وجود او شهادت می دهند،  هرگز برابر چشم بینندگان ظاهر نمی گردد و نه چشم کسی که او را ندیده می تواند انکارش کند، و نه قلبی که او را شناخت می تواند مشاهده اش نماید. در والایی و برتری از همه پیشی گرفته. پس، از او برتر چیزی نیست، و آن چنان به مخلوقات نزدیک است که از او نزدیک تر چیزی نیست، و آن چنان به مخلوقات نزدیک است که از او نزدیک تر چیزی نمی تواند باشدو مرتبه بلند او را از پدیده هایش دور نساخته، و نزدیکی او با پدیده ها، او را مساوی چیزی قرار نداده است. عقل ها را بر حقیقت ذات خودآگاه نساخته، اما از معرفت و شناسایی خود باز نداشته است. پس اوست که همه نشانه های هستی بر وجود او گواهی می دهند و دل های منکران را بر اقرار به وجودش وا داشته است، خدایی که برتر از گفتار تشبیه کنندگان و پندار منکران است.
جهان بینی فردوسی که از اشعار فوق بدست می آید همین جهان بینی است. حتی بیش از این، بلکه جملات او شبیه به این جملات است.
10. فردوسی می گوید:
خرد رهنمای و خرد دلگشای                   خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست                  وزویت فزونی وزویت کمیست
نخست آفرینش خرد را شناس                 نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان      کزین سه رسد نیک و بد بی‌گمان.[16]
این امر ماخوذ از اندیشه اسلامی است که عقل را نخستین مخلوق و وسیله کسب جنت می داند. از جمله این حدیث از نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) است:
« یَا عَلِیُّ الْعَقْلُ مَا اکْتُسِبَ بِهِ الْجَنَّةُ وَ طُلِبَ بِهِ رِضَا الرَّحْمَنِ‏، یَا عَلِیُّ إِنَّ أَوَّلَ خَلْقٍ خَلَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَقْلُ ...».[17] ترجمه: « یا علی، عقل آن چیزی است که بهشت با آن کسب می شود و راه رسیدن به رضای خدای رحمان است. یا علی بدرستی که اول مخلوقی که خداوند عزیز و جلیل خلق کرد عقل است ...»
 

پی نوشت:
[1]. فردوسی، شاهنامه، آغاز کتاب، بخش ۱، بیت اول.
[2]. فردوسی، شاهنامه، آغاز کتاب، بخش ۱، بیت دوم.
[3]. سوره شریفه انعام، آیه 1.
[4]. سوره شریفه انعام، آیه 73.
[5]. سوره شریفه انعام، آیه 103.
[6]. فردوسی، شاهنامه، آغاز کتاب، بخش ۱، بیت پنجم.
[7]. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 85.
[8]. مستدرک جلد ۴، ص ۳۲۱.
[9]. فردوسی، شاهنامه، آغاز کتاب » بخش ۱، ابیات نهم، دهم و یازدهم.
[10]. فردوسی، شاهنامه، آغاز کتاب، بخش ۷، گفتار اندر ستایش پیغمبر.
[11]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، باب مدينة العلم و الحكمة، ج 40، صص 200 ـ 207؛ ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، مجموعة الفتاوى ، ج18، ص216، تحقيق : عامر الجزار / أنور الباز ، ناشر: دار الوفاء.
[12]. بحارالأنوار، ج 23، ص 145.
[13]. فردوسی، شاهنامه، اندر داستان فرود سیاوش.
[14]. فردوسی، شاهنامه، داستان کاموس کشانی.
[15]. نهج البلاغه (صبحی صالح) ترجمه مرحوم دشتی، خطبه 49.
[16]. فردوسی، شاهنامه، بخش 2، ستایش خرد.
[17]. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 368.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.