ریزش متون اوستایی به مانند برگهای پاییزی در فصلهای تاریخ
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مطالب مهم درباره متون اوستایی این است که آیا این متون از همان ابتدا همین مقدار بوده یا اینکه مقداری از آن به دلایلی از بین رفته است. که از جمله آن دلیلها میتوان به حمله اسکندر و سوزانده شدن متون اوستایی نوشته شده بروی پوست گاو توسط لشکر او اشاره کرد و همچنین حمله اعراب، که متون اوستایی نوشته شده در زمان ساسانیان را که در کتابخانه بود، آتش کشیدند و از بین بردند. توسط عدهای ادعا میشود که متن اصلی اوستا در قدیم بیش از آن چیزی بوده که امروزه از متون باقی مانده و علت این است که این متون در حملهها و جنگها از بین رفته و تنها همین مقدار در طول تاریخ پس از انقراض ساسانیان به خاطر زحمات موبدان باقیمانده است.
ولی در بین نوشتههای مورخین و تاریخدانان قسمتهایی وجود دارد که بیان میکند این متونی که باقی مانده، توسط موبدان و روحانیون دینی زرتشت کم شده است و به نوعی موبدان مطالبی را که به نظرشان اضافه میآمده است را از این متون حذف کردهاند. چند مورد از این نظرات در ادامه بیان میشود.
کریستین سن میگوید: « قراینی در دست داریم، که از روی آن میتوان گفت شریعت زردشتی در قرن نخستین تسلط عرب تا حدی اصلاح شده و تغییر پیدا کرده است و زردشتیان خود مایل بودهاند، که بعضی از افسانهها و اساطیر عامی و بعضی از اعتقاداتی را که در فصول اوستا ثبت شده بود، حذف کنند». [1] و همینطور میگوید: « شریعت زردشتی، که در زمان ساسانیان دین رسمی کشور محسوب میشد، مبتنی بر اصولی بود، که در پایان این عهد بهکلی میان تهی و بی مغز شده بود. انحطاط قطعی و ناگزیر بود. هنگامی که غلبه اسلام دولت ساسانی را که پشتیبان روحانیان بود، واژگون کرد، روحانیون دریافتند که باید کوشش فوق العاده برای حفظ شریعت خود از انحلال تام بنمایند.» و ادامه به صراحت تحریف عمدی و نابود کردن بخش عظیمی از اوستا توسط رهبران دینی زرتشتی را بیان میکند. [2]
یان ریپکا میگوید: نحلههای مختلف و فرقههای گوناگون مذهبی متکلمان رسمی را بر آن داشتند که در آن احکام اوستایی دست به اصلاحات و تغییراتی بزنند. بنا بر سنت، شرایع در دوران ساسانیان بیست و یک «نسک» (فصل، بخش) داشته که فقط قسمت کوچکی از آن برای ما به جای مانده است. کهنترین دستنویسهای اوستا که امروز در دست است، فقط از سده سیزده و چهارده بوده، حتی پارههایی از آنان بسیار متأخرتر است. [3]
زرینکوب بیان میکند که در حقیقت شریعت زرتشتی در پایان عهد ساسانی چنان بی مغز و میان تهی و سست و ضعیف شد که وقتی اسلام پدید آمد و موبدان حمایت دولت ساسانی را از دست دادند، خود را ناچار دیدند که در آن آیین اصلاحاتی نمایند و بدینگونه با تهذیب و تلخیص اوستا و حذف پارهای خرافات و اوهام، آن را به صورتی تازه در آوردند که در معرکه مجادلات اوایل عهد عباسی در مقابل مسلمین نیز توانستند از آن دفاع کنند. رساله شکند گمانیک دچار که در واقع به قصد دفاع از آیین زرتشت در برابر شبهات مخالفان و منکران آن تألیف شده است آیین زرتشت را به همین صورت عرضه میدارد. قسمت عمدهای از اوستا در واقع بعد از غلبهی عرب از میان رفت. با این همه چنان نبود که تعصب مسلمانان آن اجزاء گمشده را از میان برده باشند. زیرا مسلمانان با پیروان اوستا تقریباً همان معاملهای را که با دیگر اهل کتاب کردهاند روا میداشته اند. در این صورت جای این اندیشه نیست که اجزاء گمشدهی اوستا را آنها به باد فنا داده باشند. حتی تا دو قرن بعد از اسلام بیشتر اجزاء مفقود اوستا و یا دست کم ترجمهی آنها در دست بوده است. لیکن گرفتاریهای زندگی و سختی معیشت که در آن روزگاران پیش آمده بود مزدیسنان را مجال نمیداد که تا همه اوستا را همواره رونویسی کنند. ازاین رو بعضی اجزاء مشتمل بر احکام را که دیگر به سبب زوال دولت ساسانیان بی فایده بود بر طاق نسیان نهادند و بعضی از اجزاء دیگر نیز که شامل اساطیر راجع به مبدأ و معاد بود هم بدین سبب رفته رفته فراموش شد. بدین گونه قسمتی از اوستا عهد ساسانیان با ظهور اسلام از میان رفت بی آنکه مسلمانان و اعراب در آن باب خود هیچ سختگیری و تعصبی کرده باشند. درباره آیین زرتشت و اسباب فساد موبدان در اینجا باید تأمل کرد، زیرا پیدایش اختلاف در این آیین خود از جهات عمدهی پیروزی اسلام بود. [4]
پینوشت:
[1]. آرتور کریستین سن؛ ایران در زمان ساسانیان، صفحه 208 ، ناشر: دنیای کتاب، تهران، چاپ ششم
[2]. همان، صفحه 209
[3]. یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، صفحه 35 - 36، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ اول
[4]. تاریخ ایران بعد از اسلام، زرین کوب، صفحه 165 و 166، انتشارات امیر کبیر، ج 2، 1383
افزودن نظر جدید