دستان بستۀ خدا ؟
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ یکی از رسالتهای پیامبر الهی، جلب توجه انسان به مدیریت مدبرانه و هوشمند در هستی است؛ دست تدبیر که نظام هستی را با حرکتی حساب شده هدایت میکند. براساس این نوع نگرش علاوه بر بینش خداباوری، زندگی نیز باید خدا محور گردد. کسی که تدبیر تکوین هستی و قانونمندی هستی از فیض حکمت اوست، تدبیر تشریعی او نیز زیباترین زندگی را رقم خواهد زد. تفکر نوین با راهبرد عبور از باورهای توحیدی، خدایی بیخاصیت را نسخه گمشده معنویت پست مدرن معرفی میکند: «خدا فقط شاهد آنچه تو انجام میدهی میباشد و کاری برای متوقف کردن حوادث نمیکند؛ چون انجام چنین کاری به منزله خنثی کردن و نفی اراده تو است. این کار، تو را از تجربه الهی محروم میسازد؛ تجربهای که خداوند و تو با هم انتخاب کردهاید».[1]
یکی از ویژگیهای برجسته آدمی، قدرت انتخاب و اختیار اوست که خداوند متعال از باب لطف، انسان را به این تاج کرامت زینت بخشید. ولی برخی را وهم بر این داشته است که تمام امور هستی را میتوانند با این قدرت محدود به دست گیرند؛ ولی غافل از آنکه اگر لحظهای اراده الهی به اراده آدمی تعلق نداشته باشد، هیچ امری محقق نخواهد شد. در حقیقت والش سعی میکند با اصل قرار دادن اراده آدمی در تکوین قانون و قانونگذاری، دست خدا را در هستی با جملات عاجزانه از زبان وی بسته نشان دهد؛ باوری که یهودیان به خدا نسبت میدادند. «وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ. [مائده/64] و يهود گفتند: دست خدا در بند است (هم در مرحله تشريع و از اين روست كه احكام دين چه در تورات و غير آن قابل نسخ نيست، و هم در انفاق به مردم، و گرنه چرا مؤمنان همه فقيرند و خود از مردم وام مىخواهد) دستهاى خودشان در بند باد و به سزاى گفتارشان از رحمت خدا دور باشند! بلكه هر دو دست (قدرت) او همواره باز است».
والش میکوشد خدایی را به تصویر بکشد که کاری جز مشاهده ندارد؛ خدایی که نظارهگر خدایی انسان است: «آنچه من انجام میدهم، مشاهده است نه قضاوت».[2] انسان مختار مسؤول انتخابهای خویش است. او نمیتواند بدون توجه به پیامدهای انتخاب خود به هرکاری که برخاسته از میلش است، دست بزند. انتخابهای آدمی علاوه بر تأثیر مستقیم بر سعادت و شقاوت خویش، بر نظام هستی نیز تأثیر دارد. برای انتخاب بهترین راهها خداوند متعال توجه ویژهای به انسان دارد و از اول خلقت او را با فطرتی پاک همراه ساخته و هر لحظه هدایت فطری با او همراه است ولی برخی از انسانها آگاهانه نور فطرت کمسو میکنند. مراقبتهای ویژهای که خداوند متعال دارد و یادآوریهایی در قرآن کریم نسبت به نظارت مستقیم خدا و حسابرسی اعمال وجود دارد نشان میدهد که نه تنها خدا نسبت به مخلوقات خویش بیاهمیت نیست، بلکه کوچکترین انتخابها مورد توجه او است.
«اراده تو در واقع ارادۀ پروردگار است. تو زندگیات را آنطور که انتخاب کردهای میتوانی ادامه دهی و خداوند در این مورد رجحانی قائل نمیشود. این خیالی بس باطل است اگر تصور کنی که خداوند به این شکل یا آن شکل به کار تو دقت و توجه دارد (والش تا حدی این خدا را بیخاصیت جلوه میدهد که اعمال بشر برای وی مهم نیست و این اعمال مثل بازی بچهها بیاهمیت است) آنچه تو انجام میدهی برای خداوند مهم نیست شاید شنیدن این حرف برایت دشوار باشد، ولی آیا برا ی تو مهم است بچههایت چهکار میکنند، وقتی آنها را برای بازی به بیرون میفرستی؟»[3]
والش به دلیل بینشهای نادرست خداشناسی و انسانشناسی، معنویتی برخاسته از توهم را ارائه میدهد. خدایی که لازمه وجودیش باید صفت حکمت باشد خدایی بیروح و مرده است، و انسانی که باید هدفدار به سمت کمال رشد کند، بازیچه تخیلات خویش در هستی میشود، سرخوش در بهشتی موهوم تا بتواند دشواریها و ناملایمات تمدن جدید را به تنهایی تحمل کند.[4]
پینوشت:
[1]. گفتوگو با خدا، تهران، انتشارات دایره، 1389، ج1، ص 73.
[2]. همان، ج3، ص162.
[3]. همان.
[4]. نگاهی متفاوت به افکار نیل دونالد والش، رسول حسنزاده، مؤسسه علمی- فرهنگی بهداشت معنوی، قم، ص 49.
افزودن نظر جدید