بررسی و نقد کتاب النور الابهی فی مفاوضات
کتاب النور الابهی فی مفاوضات عبدالبهاء به نوشته ی عبدالبهاء که تخیلات خود را در این کتاب گنجانده است. این کتاب در مطبعه ی بریل در شهر لیدن هلند به قطع وزیری به چاپ رسیده است، در سنه 1908 میلادی، مطابق 1325 هجری قمری، جمعا در 242 صفحه و هر صفحه در 25 سطر.
این کتاب در پنج قسمت است، قسم اول مقالات در تاثیر انبیاء در ترقی و تربیت نوع انسانی، قسم دوم مقالات متعلق به مسائل مذهب عیسوی، قسم سوم در علامات و کمالات مظاهر الهیه، قسم چهارم در مبدء و معاد و قوی و حالات مختلفه انسان، قسم پنجم مقالات در مواضیع مختلفه.
در پایان کتاب گوید: الحمد لله شما به ایران رفتید و ملاحظه نمودید که از نفحات قدس بهاء الله ایرانیان چگونه به نوع انسان مهربانند و پیش هر نفسی را از سائر طوائف تصادف می نمودند نیش می زدند و نهایت بغض و عداوت کینه داشتند حتی تنجیس می نمودند و انجیل و تورات را می سوزاندند و اگر دستشان آلوده به آن کتاب میشد می شستند حال اکثر از مضامین این دو کتاب را در محافل و مجالس بالمناسبة ترتیل می نمایند... الخ.
ولی طوری که ما اطلاع داریم و در گردش شهرهای شرقی و غربی و شمالی و جنوبی ایران مشاهده نمودیم، اینستکه در میان اهالی ایران عنوانی بدتر و پست تر از عنوان بهائیت نیست، حتی اگر کسی مسیحی یا یهودی یا زردشتی یا طبیعی باشد، کمتر در مورد نفرت و اتهام واقع می شود تا بهائی.
البته ایرانی ها عداوت و بغضی با اقلیت های مذهبی و ملل دیگر ندارند، زیرا مسلک و عقیده آزاد است، ولی بهائی ها را یک ملت فاسد و مفسد و اخلالگر و بی وطن و شهوت پرست و مضری می دانند.
و شاید از این جهت باشد که مسلمین از همان زمان اول اسلام را آخرین دین و پیغمبر اسلام را خاتم الانبیاء و المرسلین دانسته و این مطلب را یکی از ضروریات عقائد خود می دانند، و مخصوصا اینکه از این جماعت، حیله گری ها و بهتان ها و دروغ های زیادی دیده اند، زیرا این ها در نوشته های خود آیات قرآن را تحریف می کنند، روایات و اخبار را تاویل می نمایند، نسبت های برخلاف حقیقت و بهتان های دروغی بر افراد ایرانی روا می دارند، چنان که در همین عبارت ملاحظه می فرمائید که می گوید: از نفحات قدس بهاء ایرانیان چگونه ... الخ. در صورتی که ایرانی از این اسم و از این رسم منزجر و بیزار است، جناب بهاء در نظر یک فرد ایرانی مجسمه تزویر و ریاء و مظهر حیله و مکر است، جناب بهاء اگر حرف هایش از طلا و جواهر باشد ، ایرانی کمترین توجه و تمایلی به آنها نخواهد کرد.
درباره سید باب می گوید: در میان طائفه شیعیان عموما مسلم است که ابدا حضرت در هیچ مدرسه ای تحصیل نفرمودند و نزد کسی اکتساب علوم نکردند. [1] و درباره میرزا پدر خود می گوید: پدرش از وزراء بود نه از علما و در نزد جمیع اهالی ایران مسلم که در مدرسه ای علمی نیاموختند و با علماء و فضلاء معاشرت ننمودند. [2] و در مقام جامعیت و علو مرتبت او گوید: جمیع جواب کافی شافی می شنیدند و مقنع می گشتند حتی علمای ایران که در کربلا و نجف بودند شخص عالی را انتخاب کردند و توکیل نمودند و اسم آن شخص ملا حسن عمو بود آمد به حضور مبارک بعضی سوالات از طرف علماء کرد جواب فرمودند، بعد عرض کرد که علماء در علم و فضل حضرت مقر و معترفند و مسلم عمومست که در جمیع علوم نظیر و مثیلی ندارد... الخ. [3]
و حال ببینید رهبر بهائیان تا چه حد دروغ می گوید، در حالی که مدارسی که علی محمد باب و اساتیدی که او داشته است را همه می شناسند و در واقع عبدالبهاء باید می گفت اینان به مدرسه رفته اند اما خوب درس نخوانده اند که در کتاب هایی که با زبان عربی نوشته اند بسیار اغلاط ادبی پیدا می شود.
پی نوشت:
1- النور الابهی فی مفاوضات عبدالبهاء، صفحه 19
2- النور الابهی فی مفاوضات عبدالبهاء، صفحه 21
3- النور الابهی فی مفاوضات عبدالبهاء، صفحه 22
4- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 2 صفحه 263 تا 266
افزودن نظر جدید