علمای شیعه متقدم مخالف تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ باری چون تاریخ تصوف اسلامی را مورد بررسی قرار بدهیم، میبینیم که تصوف از سوی شیعه و فرَق سنی مورد اعتراض قرار گرفته است، که در ذیل به عمدهترین مخالفان شیعه اشاره میشود. این نکته گفتنی است که خواص صوفیه درواقع اصول مسلم عقیدتی شیعه را تایید کردهاند حال آنکه بیشترین مشایخ صوفیه متقدم از میان اهل سنت برخاستهاند. باری بنا بر روایت عباس بن رضا قمی، یکی از مخالفان سرسخت تصوف، امام جعفر صادق(علیه السلام) بوده است. به طوری که از وی در احوال ابوهاشم کوفی صوفی سوال کردند، ایشان فرمودند: «انه کان فاسد العقیده جدا و هو الذی ابتدع مذهبا یقال له التصوف و جعله مفرا لعقیده الخبیثه [1] ابوهاشم جدا فاسد العقیده است و او کسی است که مذهبی را آعاز کرده که به آن تصوف میگویند و آن مذهب را به عنوان راه فراری برای عقیده خبیث خود قرار داده است.»
البته اینکه امام صادق(علیه السلام) مردم را به تعالیم ناب اسلامی دعوت میکرده است، صوفیه افعال امام(علیه السلام) را مصادره به مطلوب کرده و بیان نمودهاند مثلا به علت آنکه ایشان مردم را به زهد دعوت کردهاند، منظورشان از زهد زهد صوفیه بوده، بنابراین امام(علیه السلام) از مویدین و طرفداران صوفیه است. و حال آنکه تعالیمی که حضرت به آنها سفارش میکردند همان تعالیم اسلام ناب است که صوفیه در معانی آنها تصرف کرده و منظور خود را اعمال داشتهاند بدین خاطر گفتهاند اقوال و اسناد بسیاری موجود است که موید علاقه امام جعفر صادق(علیه السلام) با جنبش زهد است. آوردهاند که وی پشمینه نیز پوشیده و به روایتی(که باید صحت آنرا بررسی کرد) سفیان ثوری و داوود طایی و شقیق بلخی با وی تماس داشتهاند و کلابادی او را در زمره پایهگذاران تصوف شمرده است.[2] و فرید الدین عطار نیشابوری ترجمه او را در جمله تراجم مشایخ صوفیه گرفته است.[3]
دیگر از متقدمان شیعه محمد بن محمد نعمان معروف به شیخ مفید است. وی کتابی به نام "الرد علی الحلاج" نوشته، که البته این کتاب از بین رفته است. ولی ذکر آن به وسیله ابن حمزه، شاگرد شیخ طوسی در "الهادی الی النجاه من جمیع المهلکات" آمده است.[4] دیگر از متقدمان و مخالفان شیعی تصوف سید مرتضی داعی حسنی رازی است که حسین منصور حلاج را ساحر خوانده و شبلی و ... را به کفر و زندقه متهم کرده و بر دیگر مشایخ صوفیه "هزار لعنت" فرستاده و آنان را بیدین و زندیق خوانده و نوشته است: «صوفیان در زمان ما شش فرقهاند: اول آنان که دعوی اتحاد میکنند، یعنی معتقد به وحدت وجودند و منشأ قول ایشان سخنان حسین منصور حلاج است. دوم فرقهای که خود را عشاق خوانند و میگویند که باید ترک علایق دنیا کرد و به تفکر و ریاضت مشغول شد و به شوق و محبت و عشق به معبود در کار ایستاد تا مستعد قبول علوم غیبیه گردید. سوم نوریه اند که گویند حجاب دو است. یکی نوری و دیگری ناری. آنچه نوری بود مشغول بود به اکتساب صفات خوب چون توکل، شوق، تسلیم و مراقبت و انس و وجد و حالت؛ اما آنچه ناری بود مشغول بود به افعال شیطانی چون فسق، فجور، حرص، شهوت و امثال آن. چهارم فرقه واصلیه اند که گویند ما واصلیم به حق، نماز و روزه و زکات و حج و احکام دیگر از بهر آن نهادهاند تا شخصی اول بدان مشغول شود و تهذیب اخلاق حاصل کند و او را معرفت حق حاصل شود و چون معرفت حاصل شد، واصل بود، یعنی به حق رسیده باشد و چون واصل شد تکلیف از وی برخاست و هیچ چیز از شرایع دینی بر وی واجب نبود و این مذهب جمله عارفان باشد که در زمان ما هستند. پنجم فرقهای از صوفیه که میگویند اعتبار و استدلال به نظر و استدلال نباشد و ممارست علوم و درس و نظر و کسب علم کردن، حرام بود و معرفت حق به مجاهده و تلقین شیخ حاصل شود و گویند ایمان نه مخلوق است از بهر آنکه فعل خداست و افعال خدای تعالی، نه مخلوق است. ششم مردم شکمخوارهاند که نه علم دارند و نه دین. به اطراف عالم میگردند از بهر لقمهای و حکایت ایشان همه آن بود که در فلان شهر در خانقاه طعامهای نیکو سازند و سماع و رقص نیکو کنند و صوفیی باشد که در سمرقند بشنود که در مصر خانقاه کردهاند و آنجا لوت بسیار میدهند، از سمرقند قصد مصر کند، هیچ کس دون همت تر از ایشان نباشد.»[5] و «ایشان را از علوم هیچ بهرهای نبود و از فرایض وضو و نماز و غسل بعضی حاصل کنند و زرق و تدلیس نمایند و اهلبیت را دشمن دارند.»[6]
دیگر از مخالفان شیعی تصوف، مقدس اردبیلی است که در کتاب «حدیقه الشیعه» اعتراضات تندی بر صوفیه کرده است.[7] او فرق تصوف را به نامهای حلولیه، اتحادیه، عشاقیه و واصلیه یاد میکند و آنان را از جمله غلات میشمارد و تصوف را با باطنیه(=اسماعیلیه) مربوط میداند.[8] مقدس اردبیلی و رواقع بر نفس و اساس تصوف به طور کلی اعتراض کرده و مجموع آراء و عقاید آنان را مردود میشمارد. یکی دیگر از اعلام شیعه که بر مشایخ و تصوف عصر خود انتقاد کرده است و بر نفس و ذات تصوف معترض نیست، ملاصدرای شیرازی است. وی در «کسر اصنام الجاهلیه» بر برخی از منتسبین عصری صوفیه اعتراض کرده و ضمن آنکه آنان را "البطالین" خوانده است، نیز به ضعف عقلی و غلظت طبع متهم کرده و گفته است: «آنان به شهوات و خوراک حرام و شبهات مشغولاند.»[9]
بنابر مطالب فوق کذب بودن ادعای برخی از اعلام صوفیه که سعی دارند شخصیتهای تراز اول شیعه متقدم و متأخر را به خود منسوب کنند تا بدین وسیله وجاهت عمومی برای خود کسب کنند، معلوم میگردد.
پی نوشت:
[1]. قمی عباس، سفینة البحار، اسوه، قم، ج 2، ص 57
[2]. کلابادی ابو بکر محمد بن ابراهیم، الـتعرف لمذهب التصوف، مترجم شریعت محمد جواد، اساطیر، تهران،١٣٧١، ص 27
[3]. عطار محمد بن ابراهیم، تذکرة الأولیاء، مصحح نیکلسون رینولد، مطبعه لیدن، لیدن، هلند، ص 15
[4]. عبدالرحمن بدوی، تاریخ تصوف اسلامی، مترجم افتخار زاده محمودرضا، نشر افراز، 1389، ص 67
[5]. علمالهدی مرتضی بن داعی، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، محقق:اقبال آشتیانی عباس، اساطیر، تهران، ١٣۶۴، صص 122 الی 133
[6]. همان
[7]. مقدس اردبیلی احمد بن محمد، حدیقه الشیعه، جلد ١، مصحح:حسن زاده صادق، انصاریان، قم، ١٣٨٣، صص 564 الی 606
[8]. همان، صص 582 الی 585
[9]. صدرالدین شیرازی محمد بن ابراهیم، کسر اصنام الجاهلیه، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، ١٣٨١، صص 3 الی 9
افزودن نظر جدید