چینش کلمات دلیل نبوت پیامبر نمای بهاییت
از بررسي همه جانبه آثار بهائيان چنين بر مي آيد که ميرزا حسينعلي همچون سلف نا خلف خود علیمحمد باب ، پس از کسب مقدمات کتابت و قرائت، به نحوي نا منظم، در مدارس و مجالس درس، به اکتساب علوم متداول مشغول بوده است ولي حسينعلي ميرزا، پس از تسلط بر بابيان و دستيابي بر منصب "الوهيت" و "ربوبيت"، در شأن خود نيافت که سوابق تحصيلي خود را ملاک فضل و کرامتش کند.
از اين رو تمامي تصريحات گذشته را به نحوي از انحا مورد تأويل و تجديد نظر قرار داده، چنين وانمود کرد که در هيچ مدرسه و نزد هيچ معلمي درس نخوانده و او چون خداي بي همتاست، علمش ذاتي است، نه اکتسابي و گاهي به زبان اهل اسلام، خود را "اُمّي" مي خواند تا از اين طريق شأن و مقام خود را به صرف ادعا، بالابرد و مريدان بهائيش، خضوع و خشوع بيشتري در اقبال اوامر و نواهيش مبذول دارند.
از جمله در نامه ای به ناصرالدین شاه قاجار می نویسد:
« و من علومي را نخوانده ام و به هيچ مدرسه اي نرفته ام، اگر خواهي، از همشهري هايم جويا شو». [1]
همچنین "عباس افندی"درباره فضایل پدر خود می نویسد:
«جمال مبارک، لسان عرب نخواندند و معلم و مدرسي نداشتند و در مکتبي وارد نشده اند».[2]
با چنين زمينه سازي هایي، حسينعلي ميرزا مدعي شد که نوشته هاي او "آيات" و "چینش کلمات کنار هم (آیه نگاری ) " دليل و حجت دعاويش هستند.
برای آشنایی با تقرير دليل آیه نگاری که چگونه آن را حجت نبوت خود قرار می دهد ناگزیر از اینکه دلیل را بیشتر بشکافیم تا نحوه استفاده بهاییت مشخص شود:
ميدانيم که مهم ترين راه شناخت انبيا الهي آيات و پيامهائي است که ايشان از سوي خدا مي آورند آياتی نیز از قران کریم شاهد بر این مدعاست.
1. يريد الله ان يحق الحق بکلماته ويقطع دابر الکافرين [سورة الانفال/الآيه 7]
2. و ان کنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فاتوا بسوره من مثله [سورة البقره/الآيه 23]
باب و بها نيز بگونه اي شگفتي آفرين چندين برابر قرآن آيه نازل نموده که ارزش ادبي بسیاری دارد ، عباس افندي مي نويسد: فصاحت و بلاغت جمال مبارک در زبان عرب و الواح عربي العبارة محير العقول فصحا و بلغاي عرب بود. و کل مقر و معترفند که مثل و مانندي ندارد. [3]
نقد دلیل :
برای پی بردن به ارزش ادبي نوشته های باب و بها و کذب گفتار عبدالبها شاید همین کافی باشد که اولاً بهائيت نتوانسته است، حتي نام يک اديب متشخص زبان عرب را در جامعه ايران يا عرب ذکر کند، که در صورت ملاحظه آثار علي محمد شيرازي و حسينعلي ميرزا، زبان به تمسخر نگشوده باشد و ثانیاً بهائیت جرئت انتشار بسیاری از آثار باب و بها را ندارد.
در مطالبی نیز که آيات باب بدست میدهد چیزی که قابلیت طرح داشته باشد و نشانه ای از نو آوری در آن باشد به چشم نمی خورد.
میتوان محتوای ابواب بیان را در چند بند خلاصه نمود :
1. گزافه گوئیهای بسیار درباره مقام و منزلت خویش
2. صدور احکام ضد و نقیض و بعضاً غیر قابل اجرا مثل این حکم در بیان فارسی، ص 198: "فی حُکم محو کلّ الکتب کلّها إلا ما أنشئت أو تنشئ فی ذلک الأمر" (در حکم نابود ساختن همه ی کتاب ها – تماما- مگر آنچه درباره ی بابیت نوشته شده یا نگاشته خواهد شد).
3. دادن وعده های نافرجام
4. بشارت به ظهور من یظهره الله
5. برخی از جملات نامفهوم
آورده های بها نیز به 2 بخش تقسيم مي شود:
• مطالبي که برگرفته از اديان و انديشه هاي معاصر وي بوده است که به گونه ای رندانه تلاش کرده است آنها را به نام خویش مصادره نماید.
• مطالبي که از خودش بوده و سابقه اي در انديشه ها واديان قبل نداشته است و نه تنها مخل به آخرت انسانهاست که هیچ گرهی را نیز از زندگی بشری نمی گشاید.
چند سوال ازبهائيان
حجت ادعاي بهاالله تنها آيات است؟
اگر دليل تنها آيات است ميرزا يحيي ازل هم آيه داشت آيا اوهم پيامبر است؟
جمعي از بابيان به بهاالله ايراد گرفتند، اگر براي ادعاي خود حجتي غير از آيات داريد بفرماييد؟
ميرزا حسينعلي بها پاسخ داد:
اين تصريحاً مخالف با آنچه نقطه بيان روح ماسواه فداه در کل بيان نازل فرموده: و من تکلم بهذه الکلمة او يتکلم لعن و يلعنه کل الذرات... نقطه ي بيان در کل بيان تصريحاً فرموده که حجت ظهور بعد غير آيات نبوده و نخواهد بود... [4]
حال که دليل شما همين آيات است ميرزا يحيي صبح ازل علاوه بر نص صريح مقام جانشيني باب ، آيات بيشتر در مجلدات کثيره دارد.
بها پاسخ داد :
و اگر نزد نفسي يک قطعه از ياقوت باشد و نزد نفسي صد هزار خروار حصاة حال کدام يک را غني مي داني؟ والله الذي لا اله الا هو مجلداتي که مي گوئي از براي اين خوب است که به آب محو شود. [5]
سوال ديگر :
وقتي حسينعلي ميرزا مي گويد نوشته هاي ميرزا يحيي صبح ازل براي اين خوب است که به آب محو شود چرا خود برخي از نوشته هايش را که آيات الهي مي دانست در شط مي ريخت؟
سوال ديگر :
عباس افندي درباره آثار پدرش مي گويد : علما و فضلاي ملل شرق در علم و فضل و دانائي و کمالات خارق العاده او شهادت داده اند [8] اگر چنين است چرا به رغم اين شهادتي حسينعلي نوري ميگويد : علماي شيعه طراً برمنابر به سبّ و لعن حق مشغول (اشراقات، ص142)
سوال ديگر :
آيا بهائيت نشان مي دهد کدامين يک از علما و بزرگان ادب و علم و فلسفه و عرفان و دين در ملل اسلامي بوده است که کتب حسينعلي ميرزا را، آثاري بزرگ تلقي کرده است.[6]
پی نوشت :
1.نامه بهاء الله به ناصرالدین شاه معروف به لوح سلطان
2.مفاوضات ص27
3.مفاوضات، ص27
4.مبين، ص262
5.مکاتيب، ج3، ص247
6.به سوی حقیقت علیرضا روزبهانی بروجردی ص 141
افزودن نظر جدید