تالیف بدیع در عکا
حسینعلی نوری پس از مدتی پیروی کردن از برادر ناتنی خود صبح ازل، تصمیم می گیرد که به وصیت باب عمل نکرده و با همکاری بعصی بابیان زمام پیروان باب را بعهده بگیرد. حسینعلی نوری برای قوت دادن به کار خود گفت: من همان شخص موعود باب (من یظهره الله هستم) و صبح ازل باید از امر من پیروی کند و احکام و حدود بیان متوقف به تصدیق و امضای من است و من مسلک باب را نسخ نمودم.
از اینجا فرقه بابیه بدو دسته متخالف منشعب گشته، و پیوسته در طرد و لعن و تکفیر همدیگر می کوشیدند.
و در نتیجه این اختلاف که بیم فساد می رفت، از طرف سلطان عبدالعزیز فرمانی صادر شده که میرزا بهاء را با اصحابش و با چند نفر ازلی به عکا تبعید کنند، و میرزا یحیی را نیز با اصحاب او و چند نفر بهائی به ماغوسای قبریس (قبرس) نفی نمایند، و این حکم در سال 1285 به مورد اجراء گذاشته شد.
در کواکب گوید: بهاء در ادرنه در انظار اهمیت و ابهتی داشتند. چندان که قناسول و کارگذاران خارجه هر وقت به حضور آن حضرت مشرف شدند زبان تمجید گشودند. [1]
و کتاب بدیع که در جواب اعتراضات سید محمد اصفهانی بابی ازلی است، در همان ادرنه از جانب میرزا بهاء تالیف و جمع آوری شده و این کتاب در نهایت درجه ی اختلال و ضعف و رکاکت می باشد، و هم از تاریخ آن معلوم می شود که، اختلاف بهاء و ازل در سالهای اول ادرنه صورت گرفته است.
و پس از اینکه میرزا بهاء تا سال 1309 در عکا اقامت داشت و پسرانش بزرگ و تحصیل کرده و فاضل بودند، و هم اصحابی فاضل و دانشمند به اطراف خود جمع کرد، توانست در نوشته های خود دقت کرده و به کمک آنان الواح عربی و فارسی که نسبت با نوشته های گذشته او تفاوت آشکار و روشنی داشت (اگرچه اغلاط لفظی و معنوی زیادی باز دارند) درست کرده و منتشر نماید.
در مفاوضات می گوید: جمال مبارک لسان عرب نخواندند و معلم و مدرسی نداشتند و در مکتبی وارد نشدند ولی فصاحت و بلاغت جمال مبارک در زبان عرب و الواح عربی العبارة المحیر عقول فصحاء و بلغای عرب بود و کل مقر و معترفند که مثل و مانندی ندارد. [2]
آری میرزا بهاء گذشته از تحصیلات طهران و استفاده هائی که از مراشد و اقطاب سلیمانیه برده است، مدت 18 سال در بغداد و ادرنه و در میان اعراب اقامت کرده است و پس از هیجده سال کتاب بدیع را که انصافا بدیع است تالیف کرده است و ما برای اینکه حقیقت سخن عبدالبهاء روشن شود، دو قسمت از کلمات بهاء را برای نمونه در اینجا نقل می کنیم.
در بدیع در پاسخ معترض می گوید: فما عظمت مسئلتک و صغرت کینونیتک هل شمس التی هی فی مرایاء ظهوره فی نقطه البیان یسئل عن شمس التی تلک الشموس فی یوم ظهوره سجاد لطلعتها ان کانت شموسا حقیقیة- چقدر بزرگست سوال تو و کوچک است ذات تو و آیا آن آفتابی که در ظهور نقطه ی بیان از جمله مرآت های آن ظهور بوده است می تواند بپرسد از آن آفتابی که همه آفتاب های مرآتی در یوم ظهور آن آفتاب سجده کننده هستند بر طلعت او آنهم اگر آن آفتاب های مرآتی شموس حقیقیة باشند. [3]
ما این جمله را با زمل و اسطرلاب ترجمه کردیم، زیرا در این سه سطر گذشته از سوء تعبیر و نامفهوم بودن، هست غلط لفظی و ادبی موجود است دقت بفرمائید.
و باز در بدیع گوید: قد بعثنی الله و ارسلنی بآیات التی ارسل بها کل النبیین و المرسلین ثم علی بالحق فبای حجة تکفرون هذا الامر الذی اشرق عن افق القدس بسلطان مبینا یا قوم هل تعترضون بالذی به ثبت ایمانکم و ایمان کل مومن و به رفعت اسمائکم و ظهرت کلمة الله فی الافاق- خداوند مرا مبعوث کرده و فرستاده است با آیاتی که انبیاء و مرسلین گذشته را فرستاده بود سپس سید علی محمد را بحق با همان آیات فرستاده با کدام دلیل به این امر کافر می شوید چنان امری که از افق قدس به سلطان مبینی ظاهر شده است ای قوم من آیا اعتراض می کنید به کسی که ایمان شما و ایمان هر مومنی به واسطه ی او ثابت شده و اسمای شما با او مرتفع گشته و کلمه ی خدا در آفاق بوجود او ظاهر شده است. [4]
در اینجا نیز گذشته از جهات معنوی، سه غلط لفظی و ادبی واضح در این جمله موجود است.
آری این دو قسمت نمونه ایست از هزاران الواح و جملات عربی میرزا بهائ که به قول عبدالبهاء: محیر العقول برای فصحای و بلغای عرب بوده و همه معترفند که نظیر و مانندی ندارد.
درست است در بی ربطی و مغلوط و بی معنی بودن نظیر ندارد و در میان مطلعین بر زبان عرب مورد حیرت و شگفت است. و ضمنا از امثال این کلمات که در اوائل امر بهاء (عبارات عربی ایقان و بدیع) نوشته شده است، به طور قطع و یقین می فهمیم که الواح عربی میرزا که در اواخر امر (پس از روی کار آمدن پسران میرزا و جمع شدن چند نفر بابی دانشمند) او منتشر می باشد، به یاری و کمک و مساعدت دیگران بوده است.
پی نوشت :
1- صفحه 380
2- صفحه 27 سطر 1
3- صفحه 209
4- صفحه 291
دیدگاهها
گمنام
1392/06/18 - 16:07
لینک ثابت
سلام
افزودن نظر جدید