پیوند صوفیه و شیعه!
با اين كه پيدايش و رواج تصوف، عمدتاٌ به دست علما و زهاد اهل سنت و در جوامع آنها اتفاق افتاده است، چگونه مي توان آن را با تعاليم شيعه ،پيوند داد؟ و به اتحاد و همبستگي ميان آن دو قائل شد؟!
پس اين كه دكتر كامل مصطفي الشيبي در رابطه و همبستگي ميان تشيع و تصوف، تلاش فراوان نموده و در اين باره دو جلد كتاب به نامهاي «الصله بين التصوف و التشيع» و «النزعات الصوفيه في الفكر الشيعي» نوشته، گر چه از منابع متعدد و گوناگون استفاده كرده، ولكن در اثر عدم آشنايي وي با بعضي از مسائل فكري و عقيدتي و تاريخي شيعه، دچار خطا و اشتباه شده است. چنان كه نو.يسنده معروف عربي «هاشم معروف الحسني» در رد او كتاب «تصوف و تشیع» را نوشته و در آن ثابت كرده است كه هيچ گونه همبستگي ميان تشيع و تصوف وجود ندارد و اصول تشيع با اصول تصوف در تضاد مي باشد.
لازم به يادآوري است كه تصوف در برابر تشيع در طول تاريخ وضع ثابتي نداشته و مشايخ صوفيه در قبال تشيع و شيعيان، مواضع مختلفي داشته اند، گاهي شيعيان را رافضي و اهل بدعت و ضلالت شمرده اند و آنها را لايق پيروي از طريقت و تصوف نداسته اند[1]. و زماني خود را آنچنان به تشيع نزديك كرده اند كه: امثال «هانري كربن فرانسوي» ادعا كرده است: «تشيع واقعي همان تصوف است و به نحو متقابل تصوف اصيل و راستين چيزي به جز تشيع نتواند بود»[2]. البته اين نوع موضع گيري از تصوف در قبال تشيع خلاف انتظار نيست، زيرا تصوف يك مذهب خاص و منظم و محدود نمي باشد و از بهم آميختن عقائد و افكار گوناگون به وجود آمده است و يك روش لغزنده و متغير است. و به همين جهت حد و حصاري به خود نديده و همواره در طي قرون و اعصار متمادي (از قرن دوم تا به امروز) با شرائط و افكار هر دوره تغيير شكل داده است.
ولي تشيع يك مذهب خاص و منظم محدود است و در طي قرون و اعصار همچنان اصالت خود را حفظ كرده و از مسير اصول اساسي خود بيرون نرفته است.
لذا در قبال فرقه هاي ضاله و گمراه، موضع مشخصي دارد.
پی نوشت :
[1] - محي الدين عربي، فتوحات مكيه، جزء 2، ص 8
[2] - هانري كرين، سه گفتار در باب تاريخ معنويات ايران، ج 5، ص 51.
افزودن نظر جدید