سلوک عنکبوتی

  • 1392/02/01 - 00:09
تصوف و راه سلوکی آن مانند خانه عنکبوت سست می باشد و نشانی از مکتب اهلبت و اسلام ناب محمدی ندارد.
تصوف و سلوک

البته مواظب باشید توی دام عنکوبت های دنیا دار وارد نشوید الان این روزها از این چیزها زیاد است و دکان داراها به اسم معنویت ادعا می کنند: امام دیده – فلان دیده هیچ واقعیتی هم ندارد حواستان باشد که اسیر آنها  نشوید .

(  رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای درجمع دانشجویان بسیجی اردیبهشت 86)

 حال برای اثبات اینکه تصوف و راه سلوکی آنها مانند خانه عنکبوت سست می باشد و این مسلک جدا از راه اهلبیت علیهم السلام و اسلام ناب محمدی است و اقطاب و بزرگان آنها دکان داری بیش نیستند که به نام دین به دین ضربه میزنند توجه مخاطبین عزیز را به چند مورد اشاره خواهیم کرد:

عین القضات همدانی (ره) در تمهیدات می­گوید:از نظر صوفیه حکم شریعت تا آن­جا است که قالب و بشریت بر جای باشد که حکم خطاب و تکلیف بر قالب است، اما کسی­ که قالب را بار گذاشته باشد و بشریت افکنده باشد و از خود بیرون آمده باشد، تکلیف و حکم خطاب برخیزد؛ کفر و ایمان بر قالب تعلق دارد.

آن­کس که «تبدّل الارض غیر الارض» او را کشف شده باشد که زمین همان زمین نیست، قلم امر و تکلیف از او برداشته شود که «لیس علی الخراب خراج؛ در مالیات بر زمین خرابه مالیاتی نیست».[1] از آن­جا که این اعتقاد صوفیه با قرآن وسنت مخالف بود، سعی کردند دلایلی برای توجیه آن بیاورند.

یکی از مهم­ترین آیاتی که صوفیه به آن استناد می­کنند آیه شریفه [واعبد ربک حتی یاتیک الیقین]؛ «پروردگارت را عبادت کن تا زمان رسیدن به یقین» و حال آن­که  طبق نظر همه مفسران شیعه و بسیاری از مفسران سنی، منظور از یقین در این­جا مرگ است.

ضمن این­که در هیچ کجای زندگی ائمه ما شاهد ترک عبادات نیستیم. از نظر شرع نیز هر انسان مکلفی باید در همه حالات اعمال دینی خود را انجام دهد، مگر این­که دو شرط عقل و اختیار از وی ساقط شود و شاید صوفیان در این­جا به جهت کارهای خلاف شرع، عقلشان زایل شده و یا اختیارشان را به شیطان داده­اند.

کسان دیگری از صوفیه نیز سعی کرده­اند به شیوه­های گوناگون این مسأله را توجیه کنند؛ چنان­که نور علیشاه ثانی، قطب دوم فرقه صوفی گنابادی  می­گوید: پس از یقین، عبودیت نیست؛ ربوبیت است و تکلیف نیست.[2] اما علما و فقهای بزرگ و عرفای بنام شیعه، این تفکر صوفیه را زیر سؤال برده وبه­ شدت به آن حمله کرده­ اند، عارف بزرگ، ملا حسینقلی همدانی(ره) می­فرماید:

«مخفى نماند بر برادران دینى که به جز الزام به شرع شریف، در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیرها راهى به قرب حضرت ملک الملوک ـ جلَّ جلاله ـ نیست و به خرافات ذوقیّه، اگرچه ذَوْق در غیر این مقام خوب است، کما هو دأب الجهّال و الصوفیه ـ خذ لهم اللّه ـ راه رفتن لا یُوجِبُ اِلاّ بُعْداً ... .[3]

علامه بحر العلوم(ره) نیز فرموده­ اند که: «پس هر که را بینى که دعواى سلوک کند و ملازمت تقوا و ورع و متابعت جمیع احکام ایمان در او نباشد و به قدر سر مویى از صراط مستقیم شریعت حقّه انحراف نماید، او را منافق مى­دان؛ مگر آنچه به عذر یا خطا و نسیان از او سرزند. همچنان که جهاد دوم، جهاد اکبر است، نسبت به جهاد اوّل (اشاره به توضیح خاص ایشان است درباره حدیث مشهور رسول اکرم(7) در باب جهاد اکبر و اصغر) ... . همچنین منافق این صنف منافق اکبرند و آنچه از براى منافقین در صحیفه الهیه وارد شده، حقیقت آن براى ایشان به وجد اشد ثابت است. [4]

عارف واصل، امام خمینى(ره) در این­ باره فرموده: «و بالجمله، کشفى اتم از کشف نبى ختمى(ص) و سلوکى اصح و اصوب از آن نخواهد بود. پس ترکیباب بى حاصل دیگر را که از مغزهاى بی­خرد مدعیان ارشاد و عرفان است، باید رها کرد ... پس، از بیانات سابقه معلوم شد که آنچه پیش اهل تصوف معروف است که نماز وسیله معراج سلوک و سالک است و پس از وصول، سالک مستغنى از رسوم گردد، امر باطل و بى­اصل و خیال خام بى­مغزى است که با مسلک اهل اللّه و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و کمالات اولیا صادر شده است، نعوذ باللّه منه.[5]

حکیم عارف، میرزا مهدى الهى قمشه­ اى پس از وصف حال عارفان راستین و شمارش مصادیق زیادى از آنان، نوشته است: «اگر معناى صوفى و تصوف عبارت از ادعاى دروغ مقام ولایت است و نیابت خاصه به هواى نفس و حُبّ ریاست و خرقه ­بازى و سالوسى و ریا و دکان­دارى و فریب دادن مردم ساده ­لوح و تشکیلات و امور موضوعه موهوم و القاءِ اوهام و تخیلات بر مردمِ زودباور به داعى کرامات دروغ که عارف به راستى گوید:

صوفى نهاد دام و سر حقّه باز کرد  

 بنیاد مکر با فلک حقّه باز کرد

تا بالنتیجه از لذات حیوانى و شهوت دنیوى کاملاً برخوردار گردند و به افسون و فریب جمعى را گرد خود به نام فقر و درویشى و ارشاد جمع کرده و دکانى از آیات و اخبار عرفانى و گفتار نظم و نثر بزرگان حکما و علماى ربّانى باز کنند و حرف مردان خدا را بدزدند براى متاع دکان خود ... .

اگر این است معناى صوفى، صد نفرین حق بر این مردم باد که بدنام کنندگان نکونامان عالم­اند.[6]

 

 

منابع:

[1] . تمهیدات، ص 350-351.

[2] . همان، ص 411.

[3] . برنامه سلوک در نامه­هاى سالکان، ص 97.

[4] . رساله سیر و سلوک، منسوب به سید بحرالعلوم، به کوشش رضا استادى، ص 66.

[5] . سرّ الصلوة، امام خمینى، ص 12.

[6] . حکمت الهى، ج 1، ص 276.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.