حقیقت الفت و محبت در بهاییت

  • 1392/01/25 - 17:28
عباس افندي در نامه اي که به «عمه» خود (لوح عمه) نگاشته است، از عظمت مقام ميرزا حسينعلي بهاء در عراق، چنان ترسيمي ميکند که ناخواسته پرده از تهديدات و شرارت و جنايت بابيان، که به رهبري پدرش صورت ميگرفته است، برداشته و مينويسد: زلزله در ارکان عراق انداخت و اهل نفاق (شيعيان) را هميشه خائف و هراسان داشت
دین باید سبب محبت باشد

یکی از تعالیم فرقه ضاله بهائیت این است که دین باید سبب الفت و محبت گردد و در بعضی از سایت هایشان وقتی وارد می شوید این شعار را مشاهده می کنید به عنوان نمونه وقتی به سایت دنیای بهائی وارد می شوید این جمله را مشاهده می کنید:

حضرت عبدالبهاء می فرمایند:
ادیان الهی بايد سبب وحدت بين بشر گردد و اسباب الفت و محبّت باشد و مروّج صلح عمومی گردد انسان را به کلّی از تعصّب ها بيزار نمايد و روح و ريحان بخشد و به عموم بشر مهربانی کند فرق و امتياز را از ميان بردارد ...(1)
دين بايد سبب محبت و الفت باشد. اگر دين سبب عداوت شود نتيجه اي ندارد بي ديني بهتر است زيرا عداوت و بغضاء بين بشر است و هر چه سبب عداوت است مبغوض خداوند است و آن چه الفت و محبت است مقبول و ممدوح. اگر دين سبب قتال و درندگي شود آن دين نيست بي ديني بهتر از آن است. زيرا دين به منزله ي علاج است اگر علاج سبب مرض شود البته بي علاجي بهتر است لهذا اگر دين سبب حرب و قتال شود البته بي ديني بهتر است (2)
پيغمبران اصولا براي برطرف کردن اختلافات بشر و به وجود آوردن الفت بين مردم ظاهر شده‌اند، در غير اينصورت به گفته عبدالبهاء: لذا اگر دين هم که خود بايد علاج اختلافات باشد سبب اختلاف و جنگ و جدائي شود بي ديني بهتر است (3)

اولا  :ً تاريخ بابيت و بهائيت سرشار از دشمني ها و درگيريهاي متعدد رهبران و رهروان و اختلافات داخلي اعضاي اين فرقه ميباشد که هرکدام براي خود در تاريخ کوتاه اما پر موضوع بهائيت سرفصلي قابل توجه بشمار ميروند که ذيلاً به آنها اشاره ميگردد :
الف) منازعات بابيان براي کسب عنوان من يظهره الهي 

ب) منازعات بها و ازل و به تبع بهائيان و ازليان   

ج) منازعات عباس افندي با محمد علي افندي (4 )

د)منازعات شوقي با بسياري ازياران قديمي بهائيت 

هـ)منازعات روحيه مکسول و سازمان ايادي با ميسن ريمي رئيس هيئت بين المللي بهائي

ثانياً : آئيني که به پيروان خود دستور ميدهد «كن شعله النار علي اعدائي و كوثر البقأ لاحبائي. بر دشمنانم شعله آتش باش و براي دوستانم كوثر بقأ ( 5)» نمي تواند مدعي صلح عمومي باشد .

ثالثاً : سابقه عملي بهاءالله انباشته از سوابق شرارت بار است عباس افندي در نامه اي که به «عمه» خود (لوح عمه) نگاشته است، از عظمت مقام ميرزا حسينعلي بهاء در عراق، چنان ترسيمي ميکند که ناخواسته پرده از تهديدات و شرارت و جنايت بابيان، که به رهبري پدرش صورت ميگرفته است، برداشته و مينويسد:
زلزله در ارکان عراق انداخت و اهل نفاق (شيعيان) را هميشه خائف و هراسان داشت سطوتش چنان در عروق و اعصاب نفوذ نموده بود که نفسي در کربلا و نجف در نيمه شب جرئت مذمّت نمي نمود. و جسارت بر شناعت نميکرد. ...  (6)

مستبصر بهائي معروف مرحوم عبدالحسين آيتي  که 20 سال از عمر خودرا با نام آواره در ميان بهائيان گذرانيد ه درباره صلح جوئي رهبران بهائي مي نويسد :
«...افندي جور غريبي گوسفندان خود را تربيت کرده بود و هر شخص بصيري ميداند که نوع تربيت او تربيت سياسي است نه روحاني زيرا در همه جا مي نوشت و مي گفت با دوست و دشمن صلح جو و مهربان باشيد ولي عملا  با مخالفين داخلي خود به شدتي عداوت مي ورزيد که به هرقسمي ممکن بود درصدد اعدامش بر مي آمدو اگر کار ديگر ممکن نبود به لطايف الحيل او را در معرض شاخ زدن گوسفندان ديگرخود قرار ميدادکه به طوري او را «هو» کنند که نه در ميان خودشان جائي داشته باشد نه در جامعه اسلامي. (7)

عجب محبتی بهائیان دارند!!!
اما انگار در فرقه ضاله بهائیت محبت معنای دیگری دارد برای نمونه فقط به ابراز محبت های شوقی افندی در یکی از کتابهایش اشارتی میکنیم تا حقیقت محبت مشخص گردد
شوقي افندي در رساله ٤٢ صفحه اي عليه مخالفان بهائي القاب زشت و توهين آميزي به كار مي برد و هر يك را به صفت زشتي نسبتمي دهد براي مثال:
١) حسن خان فرمان فرماي فارس حسين شقي است.
٢) سعيد العلما بارفروش اشقي الاشقيا است
٣) سيد محمود اصفهاني كه بهائيان او را در عكا به قتل رساندند سيد لئيم اصفهاني
٤) شيخ عبدالحسين تهراني، شيخ خبيث است.
٥) سلطان عبدالحميد، عبدالحميد پليد است
٦) ميرزا يحيي، يحيي بي حيا و وسواس خناس است
٧) جرج واشنگتن، اسفل السافلين است
٨)ميرزا تقي امير كبير تقي سفاك بي باك است
٩) ميرزا علي اصغر شيخ الاسلام شيخ الاسلام خبيث است
١٠ ) سيد جمال الدين اسدآبادي، سيد افغاني عدود و حقود به مرض سرطان مبتلي شد و زبانش مقطوع گرديد.

حال باید دید جواب بهاییان به سوالات زیر چیست :
آيا منطق ميرزا بهاء كه نقشه كشتن شاه را مي كشد و آن همه را به كشتن داد و آن كشاكش و قتال بابيها و... همه بر پايه ي الفت و محبت است؟
آيا فحاشي هائي كه خود ميرزا و پسرش عبدالبهاء به ميرزا يحيي برادرش و ديگران به كار برده اند روح و ريحان است و در شمار جدال و قتال است؟

 

پی نوشت :

1. منتخباتى از مكاتيب حضرت عبدالبهاء جلد ۱ص26
2. پيام ملکوت. دهلي نو: مؤسّسه ملّي مطبوعات امري هند، 1986 م. صص 44 و 45.

3. منتخباتي از مکاتبات عبدالبهاء، ج1، لجنه نشر آثار امري، لانگنهاين آلمان، 1992، ص 26
4 .عبدالبها طرفداران خود را ثابتين و طرفداران برادرش محمد علي افندي را ناقضين ميخواند در مقابل محمد علي افندي طرفداران خود را موحدين و طرفداران برادر را مشرکين مي ناميد
5 . مجموعه الواح بهأالله، معروفترين جمله  لوح  مشهور احمد
6. مکاتيب»، ج2، ص177
7. عبدالحسين آيتي کشف الحيل ـ جلد اول چاپ ششم تهران 1326هـ ش

 

دیدگاه‌ها

ازآکاه سازی شما ممنونم وانشاالله موفق باشید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.