خوش اخلاقی شرط لازم است، نه شرط کافی!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از روشهای فرق منحرف برای جذب افراد به مسلک باطل خویش، خوشرویی و خوش برخوردی و ملاطفت است. گرچه این صفات از آداب اسلامی بوده و سفارش بسیاری بر آن در مراودات شده است و خود بزرگان اسلام از نبی مکرم صلی الله علیه و آله تا پیشوایان حق و یاران راستین این بزرگواران همگی دارای این صفت خوب بودهاند. اما بحث این جاست که صرف خوش خلقی و خوش برخورد بودن، ملاک ارزیابی افراد و عقاید ایشان نیست!
روایات بی شماری راجع به حسن خلق از پیامبر اکرم و ائمه ی هدی علیهم السلام رسیده است. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: اِنَّما بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الخلاقِ؛[1] من تنها برانگيخته شدهام تا اخلاق بزرگوارانه را به كمال رسانم. در این حدیث شریف، حضرت به صراحت هدف از بعثت خود را، به کمال رساندن اخلاق خوش و بزرگ منشی عنوان فرمودهاند. از این جا مشخص میگردد که جایگاه اخلاق در نظر پروردگار یکتا بسیار رفیع و حائز اهمیت است که پیامبر خاتمش را برای اکمال دین و اتمام نعمت بر خلایق، با صلاح اخلاق و برای اخلاق مبعوث میکند.
این روش و منش در سیرهی زندگانی جانشینان رسول خاتم علیهم السلام نیز دیده میشود. داستان برخورد حضرت معزّ المومنین، امام حسن مجتبی علیه السلام با مرد شامی نمونهای از این بزرگ منشی است که مردی از اهل شام میگوید: به مدینه رفتم و مردی را دیدم که بر استری سوار است که زیباتر و خوش لباستر از او ندیده بودم و مرکبی هم بهتر از مرکب او مشاهده نکرده بودم، من از آن مرد خوشم آمد و از شخصی پرسیدم: این مرد کیست؟
گفتند: حسن بن علی بن ابیطالب است!
در این وقت سینهام پر از کینه شد و نسبت به علی بن ابیطالب رشک و حسد بردم که فرزندی اینگونه داشته باشد، از این رو به نزد او رفته و بدو گفتم: تو پسر ابوطالب هستی؟
فرمود: من پسر فرزند اویم!
در این وقت من شروع کردم به دشنام او و پدرش تا جایی که میتوانستم!!
در مناقب ابن شهرآشوب اینطور نقل شده که وقتی آن مرد از سخنان خود فراغت یافت، امام علیه السلام به وی سلام کرده و خندید سپس فرمود: ای پیرمرد گمان دارم که غریب این شهر هستی، و شاید اشتباه کرده ای، پس اگر در صدد جلب رضایت ما هستی از تو راضی شویم! و اگر چیزی از ما بخواهی به تو میدهیم، و اگر راهنمایی و ارشاد خواهی ارشادت کنیم، و اگر برای برداشتن بارت از ما کمک خواهی بارت را برداریم، واگر گرسنهای سیرت کنیم، و اگر برهنه ای بپوشانیمت، و اگر نیازمندی بی نیازت گردانیم، و اگر آواره ای در پناه خویشت گیریم، و اگر خواستهای داری انجامش دهیم، و اگر مرکب و بار و بنهای را به خانه ما انتقال دهی و تا وقتی که قصد رفتن داری مهمان ما باشی برای ما آسانتر و محبوبتر است، که ما را جایگاهی وسیع و مقامی منیع و مالی بسیار است.
و به دنبال آن نقل میکند، که چون مرد سخن آن حضرت را شنید گریست و گفت: گواهی دهم که براستی تویی خلیفه خدا بر روی زمین و خدا خود داناتر است که رسالتهای خود را در چه جایی قرار دهد و تو و پدرت مبغوضترین خلق خدا نزد من بودید و تو اکنون محبوبترین خلق خدا پیش منی! و سپس آن مرد به خانه امام حسن عیه السلام رفت و تا وقتی که در مدینه بود مهمان آن حضرت بود و از دوستداران آن خاندان گردید.[2]
حسن خلق از سراسر برخورد امام مجتبی علیه السلام در مقابل هتاکی مرد شامی نمایان است و این روش اسلام و سفارش این دین عزیز است. اما، نقل این روایت و داستان برای اثبات خوش اخلاقی در اسلام بود ولی همانطور که عرض شد، این صفت به تنهایی نمیتواند ملاک و معیار برای ارزیابی افراد باشد و نمیتوان صاحب این صفت را دارای عقاید پاک دانست! به روایتی از امام سجاد علیه السلام توجه کنید: «اذا رَأیتُمْ الرَّجلُ قَدْ حَسُنَ سَمْتُهُ وَ هَدْیُهُ وَ تَماوَتَ فی مَنْطِقِه وَ تخاضَعَ فی حَرَکاتِهِ، فَرُوَیداً لایَغُرُّکُمْ» [3] هرگاه ديديد مردي را كه خوش برخورد است و هيئت و روش وي خوب است و از خود زهد و عبادت نشان ميدهد و درحركات خود خيلي شكسته نفسي مينمايد پس مهلت بدهيد و عجله نكنيد و شما را گول نزند.
چرا امام سجاد علیه السلام با وجود سفارشات زیاد بر خوش خلقی، این هشدار را میدهند؟! ادامه ی فرمایشات حضرت اشاره به دلایل این هشدار است که میفرمایند: چون ناتوان یا بیشخصیت و یا ترسو است دین را دام برای رسیدن به دنیا قرار داده و دائماً مردم را با ظاهر خود گول میزنند و اگر میتوانست به حرام برسد بیاختیار خود را در آن میانداخت!
سرّ برخورد صوفیان و سردمداران و اقطاب ایشان با عوام، در گرو این فرمایش امام زین العابدین علیه السلام است. عمل به یک صفت خوب و سفارش شده در اسلام در کنار سایر صفات پسندیده از انسان، یک مسلمان واقعی میسازد، ولی متاسفانه در سایر اعمال و به خصوص در انجام واجبات و ترک محرمات ایشان را ضعیف و بدعت گذار نشان دادهاند!
امام علیه السلام در ادامهی فرمایشات خود بیان داشته اند که: ولکنّ الرجل ، کلّ الرجل ، نِعم الرجل هو الذی جعل هواه تبعاً لأمر الله و قواه مبذولةً فی رضی الله ...[4] «و اما « مَردِ مَرد »، « نیک مَرد » کسی است که تمایلات نفسانی خویش را پیرو فرمان خداوند قرار داده و تواناییهایش را در [جهت کسب] رضایت خداوند به کار می گیرد و « ذلّتِ با حق بودن » را از « عزّت با باطل بودن » به « عزّتِ جاودانه» نزدیکتر میبیند و میداند که هر اندک که از زیانهای «ذلّت با حق بودن» را تحمل نماید، او را به «نعمت هماره» در جهان بی پایان می رساند.و [می داند که] شادی های فراوانی که از رهگذر پیروی از تمایلات نفسانیاش بدو می رسد، به عذاب بی انتها و پایان ناپذیر منتهی خواهد شد. و این است « مَرد»، « نیک مَرد»! پس به او تمسّک کنید و سیره و روش او را الگو، و وی را وسیله به سوی پروردگارتان قرار دهید.
آیا اقطاب و بزرگان فرقهی باطل صوفیه که مبدع بسیاری از انحرافات و کژی ها در دین مقدس اسلامند، مصداق یک مرد مسلمان و یک الگوی اسلامیاند؟! آیا ایشان تمایلات نفسانی را زیر پا گذاردهاند؟ ایشان حتی در باطل خود نیز از هوای نفس پیروی کرده و در سلسلهی گنابادیه میبینیم که قطبیت را موروثی ساختهاند! ایشان چگونه مطیع فرمان خدایند در حالی که بعضی از ایشان با استناد به رؤیا و .. سفارش به ترک نماز کرده اند![5]
پی نوشت:
1- بحارالأنوار، ج 71، ص 382
2- مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 19
3- بحار الأنوار ، علامة المجلسی - ج ٢ - ص ۸۵
4- همان
5- مقالات شمس تبریزی ج۲ ص ۱۰۲
افزودن نظر جدید