تقابل و تفاوت عرفان ناب با تصوف

  • 1392/11/03 - 16:05
نباید تصور نمود که در حالت عادی در یک زمان کوتاهی بتوان قله‌های معرفت و شناخت را طی کرد و از باده‌ی عرفان ناب سیراب شد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از دلایل مهمّی که امروزه جوانان پاک سرشت و حقیقت جو را به دام عرفان های کاذب اعم از قدیمی و نوظهور گرفتار کرده است، عدم آشنایی ایشان با عرفان ناب و عجله ی ایشان برای رسیدن هرچه سریعتر به نتیجه است! هر اقدامی بسته به موقعیت خودش دارای پروسه و فرایند خاصی است که با طی آن زمان، نتیجه ی مطلوب حاصل می‌گردد. رشد نباتات و به ثمر نشستن دست سازهای بشری که همگی زمان بر هستند، همگی بر این حقیقت صحه می‌گذارند.

 بنابر این نباید تصور نمود که در حالت عادی در یک زمان کوتاهی بتوان قله‌های معرفت و شناخت را طی کرد و از باده ی عرفان ناب سیراب شد. عجله در این زمینه و مهمتر از آن عدم آشنایی با حقیقت عرفان ناب، موجب شکل گیری عرفان های کاذب گردیده تا این بازار سیاه عرفان یابی را پاسخ‌گو باشد. چیزی که امروزه با عناوینی چون «ساى بابا»، «رام اللّه»، «اوشو»[1]، «اكنكار»، و «ذن بوديسم» که مدعی دین جدیدی‌اند و یا عرفان ساحرى يا عرفان جادو، عرفان پائولو كوئيلو،[2] عرفان كارلوس كاستاندا، عرفان «تولتك شمنيزم» که در حیطه‌ی عرفان‌های غیر دینی دسته بندی می‌شوند، مشاهده می‌شود، سابقه ای بس طولانی در ادیان آسمانی دارد و نشان می‌دهد که افرادی از ادیان‌های گذشته نیز با همین عدم معرفت به عرفانی که پیامبرشان از طریق شریعت معرفی کرده و عجول بودنشان سبب پیدایش عرفان‌های دروغین گشته‌اند.

برای مثال، شاهدان يهوه، كه زيرشاخه مسيحيت اند و عرفان «قبالا يا كبالا»، كه عرفان يهودى است، عرفان‌هاى «يوگاناندا»، «دالايى لاما» و «كريشنا مورتى» و فرقه‌هاى خانقاهى و صوفى در اسلام  که همگی زاییده‌ی  بی توجهی به راه و مسلک صحیح پیامبر آن دین بوده‌اند.

سوالی که مطرح می‌شود این است که، معیار و ملاک تشخیص عرفان ناب از عرفان های کاذب و دروغین چیست؟ پاسخ بسیار ساده است. اگر همو که از طرف خدا مأمور به ارسال پیام او شده تا انسان را به کمال مطلق و حقیقی رهنمون سازد، از طرف خداوند برنامه‌ای تدوین شده را ابلاغ کرده که عمل درست و بی کم و کاست به آن برنامه، طریق عرفان خواهد بود و آن برنامه چیری نیست جز عمل به شریعت![3] و اگر در مشخصه‌های عرفان‌های نوظهور دقت شود، می‌بینیم که یکی از نکات آن شریعت گریزی و نفی شریعت است. این اتفاق باعث خود اجتهادی و خود سری در امور خواهد شد و این چیزی است که در تصوف و عملکرد بزرگان و سردمداران متصوفه به وضوح دیده می‌شود.

عدّه‌ای از ایشان به بهانه ی رسیدن به حقیقت امر، طریقت را راه خروج از شریعت معرفی کرده و پس از آن منکر عمل به شریعت شده‌اند.[4] یا اینکه از شریعت به نردبانی تعبیر کرده اند که وظیفه‌ی آن رساندن انسان به بام حقیقت است و پس از آن کاربردی ندارد.

                                            چون شدی بربام های آسمان                  سرد باشد جست و جوی نردبان[5]

این عقیده‌ی خرافی که به لطف شیطان! گریبان گیر تمامی ادیان شده است، در اسلام عزیز نیز مخالف با نصّ صریح آیات وحی است. قرآن کریم می فرماید: فسبح بحمد ربک وکن من الساجدین، واعبد ربک حتی یأتیک الیقین[6] پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجده ‏كنندگان باش و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد! قرآن کریم به عنوان کتاب شریعت اسلام، عمل به شریعت را تا آخرین لحظه ی حیات واجب می‌داند و این عبادت و شریعت پذیری را تنها راه رسیدن به حقیقت و یقین بیان می‌کند. اگر از شریعت به نردبان تعبیر شده است تا به شاخسار های بلند عرفان و شناخت رب برسیم، معنایش این نیست که به محض چنگ زدن بر شاخه، نردبان را رها کنیم، که این کار برخلاف عقل سلیم است. چون موجب سقوط و خسارت خواهد بود. گذشته از این، اگر با وصول به عرفان و یقین، ترک عبادت لازم می آمد، خود شارع مقدس و جانشینان مطهرش، اولی به ترک بوده اند. حال آنکه می بینیم ایشان از همه ی بندگان به انجام شریعت و عمل به آن حریص تر و مصر بوده‌اند.

پی نوشت:

1- ر.ك: محمدتقى فعالى، آفتاب و سايه‏ها، ص 114و115.
2- پائولو كوئيلو، دومين مكتوب، ترجمه آرش حجازى و بهرام جعفرى، ص 11ـ12.
3- دستورالعملى كامل و جامع با منشأ وحيانى براى زندگى همراه با سير و سلوك معنوى.
4- مثنوی مولوی، مقدمه دفتر پنجم.
5- همان.
6- سوره ی مبارکه ی حجر آیات 98 و 99.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.