نفثات شیطان در اصول تعالیم بهایی
بهائيان ميگويند : انسانها علاوه بر نياز مادي نيازمند مواردي روحاني هستند که فقط به وسيله پيامبران ممکن است مرتفع گردد و لذا نياز به تجديد اديان وجود دارد.زيرا هر دوره اي براي خود اقتضائي دارد و اقتضاي هر زماني، ايجاب ميکند که خداوند مردمان را از فيض خود و متناسب با مقتضيات زمان بهره مند سازد
در این تعليم از تعاليم حسينعلي نوري ، اين است که عالم وجود محتاج به نفثات روح القدس ميباشد، يعني جهان بشري هميشه نيازمند فيض الهي يا نفثات روح القدس است تا سبب بروز کمالات انساني در جامعه بشري گردد.
در اين رابطه عباس افندي ميگويد:
«تعليم دوازدهم حضرت بهاءالله (حسينعلي نوري) آن که عالم انساني به قواي عقليه و قواي ماديه ترقي نکند، بلکه به جهت ترقي صوري و معنوي و سعادت فوق العاده انساني، نفثات (الهام) روح القدس لازم است و بايد قوه الهيه يعني روح القدس تاکيد کند و توفيق بخشد تا آنکه هيئت بشر ترقيات فوق العاده نمود به درجه کمال برسد، زيرا جسم انسان محتاج به قواي ماديه است ولي روح انسان محتاج به نفثات روح القدس است و اگر تاييدات روح القدس نبود ، عالم انساني خاموش ميشد و نفوس انساني مرده بود.» [1] .
بهائيان مدعي اند که تمدن کنوني جهان فاقد اين الهامات الهي است و از آن در رنج است، به اين ترتيب که:
«علوم و فنون عصريه که خود را از تصرفات آفاقيه اين امر اعظم است، چون از روح الهي محرم مانده جسمي بيجان گشته و رو به تجزيه و متلاشي نهاده.
رسوم موهون و عقايد باليه مستوليه اديان عتيقه که به افکار دينيه بشريه و اميال اهل هوس ممزج و ملوث گرديده، جهانيان را به کلي از مبادي معنويه روحانيه دور ساخته و مغرور و مرعوب و محکوم تمدني نموده که اساسش صرفا بر موازين مادي استوار است و از تاييد نفثات روح القدس محروم و بر کنار.» [2] .
در واقع اين تعليم کوششي براي توجيه ادعاي پيامبري باب و بهاءالله است که بعد از حضرت خاتم الانبياء با داعيه بابيت و قائميت و مظهريت به نسخ اسلام و جعل شريعت جديد پرداختند .
برای پاسخ این تعلیم در این جا به ذکر این نکته اکتفا میشود که طرح مسئله فيض، فقط به خاطر اثبات ادعای باب و بها است ، دليل اين امر در آثار بهائيت موجود و آشکار است
ميرزا حسينعلي در کتاب اقدس مينويسد :
و نفسي الحق قد انتهت الظهورات الي هذا الظهور الاعظم و من يدعي بعده انه کذاب مفتر [3]
سوگند به نفس حق من که همه ي ظهورات به اين ظهور بزرگتر، پايان گرفت، و هر کس که پس از چنين ظهوري، مدعي ظهور جديدي شود، او دروغگو و افتراء زننده است
« من يدّعی امراً قبل اتمام الف سنةکاملة انّه کذّاب مفترٍ...([4] هر کس ادعاي امري را، پيش از اتمام هزار سال کامل، مدعي شود، دروغگو و افترا زننده است.»
عبدالبها به توضیح کلمه الف سنةکاملة (هزارسال) پرداخته و مينويسد :
...اما آيه مبارکه من يدعي امراً قبل اتمام الف سنة کاملة... بدايت اين الف ظهور جمال مبارک است که هر روزش هزار سال است «انّ کلّ يوم عند ربک کألف سنه و کل سنة ثلاثمائة و خمسة و ستون ألف سنة... کور جمال مبارک غير متناهي است بعد از آنکه احقابي بگذرد و بکلي صحف و کتب و آثار و اذکار اين اعصار فراموش شود که از تعاليم جمال مبارک چيزي در دست نماند ظهور جديدي گردد و الا تا آثار صحف و تعاليم و اذکار و انوار جمال مبارک در عالم مشهود و نه بروزي و نه صدوري[5] و در موضعي ديگر از جمله «مکاتيب» خود اذعان ميدارد که: «چه که اين کور را امتداد عظيم است و اين دو را فصحت و وسعت و استمرار سرمدي ابدي .[6] لهذا امتدادش بسيار اقلا پانصد هزار سال[7]
چطور ميشود؟!، جاودانگي اسلام را به خاطر عقيده به عدم قطع فيض الهي مورد تشکيک قرار ميدهند ولي اعتقاد به اصل تداوم هميشگي فيض الهي، به موجب عقيده بهائيت به تحقق ظهورات بعدي نيست؟! و اگر هم چيزکي در اين خصوص گفته اند، شامل 1300 ساله اسلامي ميشود اما اقلا تا نيم ميليون سال ديگر، اين فيض تکرار نخواهد شد؟ [8]
بر طبق همين اصل، در عصر حاضر، فيض الهي فقط از طريق موسسات و تشکيلات اداري بهائيان متبلور ميشود و «مسئولين و رهبران فعلي تشکيلات جهاني بهائيت، از خطا مصون و ملهم به الهامات رباني هستند» [9] .
به عبارت ديگر، رهبران فعلي بهائيان (هيئت 9 نفره بيت العدل واقع در حيفاي اسرائيل)، معصوم و مصون از خطا هستند و احکامي که صادر ميکنند، در آن هيچ اشتباهي رخ نميدهد و هيچ بهائي حق اعتراض ندارد !!! [10].
نقد اصل عالم محتاج به نفثات روح القدس
اين اصل، نيز مانند ساير اصول گذشته هيچ مطلب جديد و نو ظهوري در خود ندارد.زيرا اسلام به عنوان آخرين دين در اکثر آيات قرآن مجيد و يا روايات معصومين به آن صريحا، اشاره نموده است. همچنين در خصوص مصون از خطا بودن بيت العدل و اين که فيض الهي تنها از طريق اين تشکيلات به مردم افاضه ميشود، مسئله قابل بحثي است که پس از بررسي آيات و روايات به آن پرداخته خواهد شد.
قرآن مجيد در آيات بيشماري نيز جهان مادي به نفحات الهي را مورد اشاره قرار داده که به چند مورد آن به طور اختصار و به شرح ذيل بسنده ميکنيم:
«الا بذکر الله تطمئن القلوب [11] يعني: تنها با ذکر الهي است که دلها آرامش مييابد.
«ان من شيء الا يسبح بحمده و لکن لا نفقهون تسبيهم» [12] يعني: همانا موجودي نيست در عالم جز آن که ذکرش ستايش اوست وليکن شما ستايش آنها را نمي فهميديد.
«ربنا الذي اعطي کل شي خلقه، ثم هدي» [13] .يعني: خداي ما آن کسي است که همه موجودات عالم را نعمت وجود بخشيده و سپس به راه کمالش هدايت کرده است.
«الا الي الله تصير الامور» [14] يعني: همانا به سوي خدا اشياء صيرورت مييابند.
«الا ربک منتهي ها [15] يعني: پايان آنها به سوي پروردگار است.
و ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم یعنی : هيچ چيز نيست، مگر آن که خزانه و اصلها و معدنهاي آن نزد ماست و ما از آنها فرو نم يآوريم مگر به اندازه معين» [16]
در روايات و احاديث معصومين عليهم السلام نيز به موضوع نياز عالم مادي به فيض معنوي، پرداخته شده که، دو نمونه از آنها در اين جا آورده ميشود: «طوبي لمن عشق العباده و عانقها» [17] يعني: خوشا به حال افرادي که به عبادت عشق ميورزند و آن را در آغوش ميگيرند.
در دعاي کميل ميخوانيد «و اجعل قلبي بحبک متيما» يعني: دلم را از عشق و محبت خود بيتاب گردان.
خوانندگان عزيز توجه فرمودند که موضوع ابن اصل از اصول اعتقادات بهائيت، در آخرين دين الهي يعني اسلام و نقل قول هاي جانشينان پيامبر اکرم، ائمه هدي در صدها سال پيش از تأسيس اين فرقه وجود داشته و نمي تواند عنوان بديع و جديد به خود اختصاص دهد. حتي قرنها پيش از اسلام نيز توسط ساير پيامبران اين موضوع مطرح و يکي از چالش هاي آنان با ستمکاران و معاندين بوده است.
*** نفثات شيطان يعني وسوسه ها و فتنه هاي شيطان
پی نوشت :
1.افندي، عباس. سخنراني در فيلادلفيا. ژوئن 1912. خطابات. جلد دوم ص 150.
2.پيام بيت العدل بهائيان مورخ اسفندماه 1344.
3.اقتدارات ميرزا حسينعلي»، ص237
4. اقدس، ص35
5.رحيق مختوم»،ج1، ص320
6.مکاتيب»، ج2، ص68
7.همان، ص76
8.سيد محمد باقر نجفي ـ بهائيان ـ نشر مشعر قم 1380ص421تا423 با اندکي تصرف و تلخيص اقتدارات ميرزا حسينعلي»، ص237
9.نوري، حسينعلي. اشراقات ص 79.
10. دهقان، غلامعلي. ارکان نظم بديع ص 189، نامبرده يکي از نويسندگان مورد وثوق بهائيان است.
11. سوره رعد آيه 28.
12. سوره اسراء آيه 44.
13.سوره طه آيه 50.
14.سوره شوري آيه 53.
15. سوره نازعات آيه 44.
16.سوره حجر آيه 21.
17. اصول کافي. ج 2 ص 83.
افزودن نظر جدید