جریان تمدن‌گرای شیعه، فردوسی را ستایش می‌کند

  • 1403/03/12 - 11:46

جریان تمدن‌گرای شیعه، شاهنامه را کتاب حکمت و متنی دربردارنده عبرت می‌دانند. آنان فردوسی و شاهنامه را می‌ستایند و برخی از این ستایش‌ها در آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی و همچنین در آثار شهید مرتضی مطهری متجلی است.

جریان تمدن‌گرای شیعه، فردوسی را ستایش می‌کند

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در میان اندیشمندان مسلمان، دیدگاه‌های گوناگونی پیرامون حکیم ابوالقاسم فردوسی و اثر ماندگار او، شاهنامه وجود دارد. برخی فردوسی و شاهنامه‌اش را نکوهش و سرزنش می‌کنند. آنان فردوسی و شاهنامه را به منزله تهدید علیه هویت اسلامی تلقی می‌کنند. برخی دیگر فردوسی و شاهنامه را به مثابه‌ی یک فرصت می‌شمارند و معتقدند که فردوسی، مسلمان و شیعه بود و در راه محبت اهل‌بیت علیهم‌السلام بسیار سختی و رنج کشید. آنان شاهنامه را حکمت‌ نامه‌ی الهی می‌دانند و آن را می‌ستایند.

جریان تمدن‌گرای شیعه که آرمان برپایی تمدن نوین اسلامی را می‌پوید، نگاهی ویژه و متمایز از سایرین به شاهنامه دارد. نقطه اوج این نگاه، در کلمات و عبارات رهبر معظم انقلاب متجلی است. چنان‌که ایشان شاهنامه را کتابی در جهت ارزش‌های الهی و اسلامی نامیدند و فرمودند که در سال‌‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی، عده‌ای از مؤمنین بااخلاص ولی ناآگاه، قصد داشتند که مقبره فردوسی را ویران کنند. وقتی از ماجرا مطّلع شدم، پیامی فرستادم و از آنان خواستم که این کار را نکنند. آنان نیز به خاطر علاقه‌ای که به بنده داشتند، از این کار صرف نظر کردند. در ادامه فرمودند: «فردوسی یک حکیم است. تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الآن چند صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم می‌گویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی».[1]

ایشان فردوسی را «حکیم الهی»،[2] «دلباخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی»،[3] «برخوردار از معارف ناب دینی»،[4] و شاهنامه را شعری اخلاقی و در عالی‌ترین حد خوبی[5] نامیدند و گفتند: «اگر کسی به شاهنامه نگاه کند، خواهد دید که یک جریانِ گاهی باریک و پنهان و گاهی وسیع، از روح توحید، توکّل، اعتماد به خدا و اعتماد به حق و مجاهدت در راه حق در سرتاسر شاهنامه جاری است».[6] و نیز فرمودند: «من با شاهنامه مأنوسم. حکمت شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، حکمت اوستایی نیست؛ حکمت قرآنی است. اگر کسی به شاهنامه دقت کند، خواهد دید فردوسی ایران را سروده، اما با دید یک مسلمان».[7]

پیش از ایشان، شهید بزرگوار استاد مرتضی مطهری نیز چنین دیدگاهی به فردوسی و شاهنامه داشته است. چنان‌که فردوسی را «حکیم» و «حماسه سرای عظیم ایران» نامیدند.[8] برخلاف جریان باستان‌گرا که شاهنامه را ابزار و اسباب فخرفروشی‌های نابخردانه قرار داده است؛ اما جریان تمدن‌گرای شیعه، شاهنامه را کتاب عبرت و حکمت می‌داند و این نگاه، نگاهی واقع‌گرایانه و منطقی است.

پی‌نوشت:
[1]. تارنمای khamenei.ir : دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌، 5/12/1370.
[2]. همان، بیانات در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب، 30/2/1398.
[3]. همان، بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌، 5/12/1370.
[4]. همان، بیانات در دیدار جمعی از شعرا، 24/5/1390.
[5]. همان، بیانات در دیدار شاعران در ماه مبارک رمضان، 25/6/1387.
[6]. همان، بیانات در دیدار جمعی از اعضای انجمن قلم‌، 8/11/1381.
[7]. همان، بیانات در بازدید از نمایشگاه مینیاتور و نگارگرى، در حسینیه‌ى امام خمینى، 10/6/1372.
[8]. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، انتشارات صدرا، 1392، ص 15.

تولیدی

دیدگاه‌ها

ولی شاهنامه بر اساس خاداینامه های پهلویست؟

شاهنامه چند بُعد دارد. یک بُعد آن روایات تاریخی است که بر اساس خداینامه است. بُعد دیگر آن عبرت‌هایی است که حکیم ابوالقاسم فردوسی از روایات تاریخی ارائه می‌کند و روایات باستانی را به وسیله حکمت، تحلیل می‌کند. این حکمتِ الهیِ اسلامی است.

خیر حکمت فردوسی همان حکمت خسروانی است و حتی هانری کربن هم این موضوع را توضیح می دهد.(کربن، اسلام ایرانی، ۲:‎ ۳۴۹–۳۸۹) در ضمن آن چیزی هم که شما حکمت و فلسفه اسلامی می دانید بر گرفته از یونان است.

ویژگی‌های حکمت خسروانی چیست؟ توضیح بدهید تا روشن شود که حکمت فردوسی، همان حکمت خسروانی که شما ادعا میکنید، نیست. حکمت اسلامی، ریشه در قرآن دارد. هرچند مسلمین، از فلسفه یونان بهره بردند، اما حکمت الهیِ اسلامی، مساویِ فلسفه یونانی نیست. بلکه مسلمین بر اساس مبانی دینی خود آن را ویرایش، پیرایش و ارتقاء دادند و به آن جهت دادند.

به‌نوشتهٔ خالقی مطلق، فردوسی به‌سبب منش دهقانی، با فرهنگ و آیین‌های باستانی ایران آشنایی داشت و پس از آن نیز بر دامنهٔ این آگاهی‌ها افزود به‌گونه‌ای‌که این دانسته‌ها، جهان‌بینیِ شعری او را بنیان ریخت. از راه نمونه، می‌توان آیین باده‌گساری را نام برد. فردوسی بر بنیاد باورهای کهن ایرانی، مِی را نشان‌دهندهٔ واقعیتِ ذات و گوهرِ آدمی می‌دانست که انسان باید در گاهِ شادمانیْ شراب بنوشد، اما شادی و مستی آن است که از راه باده‌خواری به‌دست آید نه از مستی. او اعرابی را که با آیینِ می‌گساری بیگانه‌اند نکوهش می‌کند.

جلال خالقی‌مطلق: فردوسی مسلمان شیعه بود: https://www.adyannet.com/fa/news/44869

از نگاه جریان باستان‌گرای خودخواه، اینکه مسلمین از دستاورد دیگران بهره ببرند و آن را ارتقاء بدهند، عیب است. اما اگر خودشان از دستاورد دیگران بهره ببرند و حتی اگر آن را ارتقاء ندهند، این عیب نیست.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.