حکیم ابوالقاسم فردوسی
جریان تمدنگرای شیعه، شاهنامه را کتاب حکمت و متنی دربردارنده عبرت میدانند. آنان فردوسی و شاهنامه را میستایند و برخی از این ستایشها در آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی و همچنین در آثار شهید مرتضی مطهری متجلی است.
فردوسی میگوید که شاهنامه کتاب تاریخ است. تاریخی که بخشهایی از آن با زبان رمز و راز بیان شده است. شاهنامه اگر افسانه هم باشد باز هم گویای باورها، آرزوها، آرمانها و خلاصه، فرهنگ ایران باستان است و از این حیث، اهمیت دارد و خواندن آن سودمند است.
ابوالقاسم گورکانی با بیاحترامی به جنازه ابوالقاسم فردوسی، از دفن او در قبرستان مسلمانان ممانعت کرده؛ در صورتی که روایات معصومین علیهمالسلام، دستور بر حفظ حرمت جنازه مسلمان دارند.
یکی از دلایل مسلمانی فردوسی، و زرتشتی نبودنِ او، همین مقبرهی اوست. چه اینکه در دین زرتشتی، در خاک دفن کردن مردگان، گناهی بزرگ شمرده میشود.
شعر «ز شیر شتر خوردن و سوسمار، عرب را به جایی رسیده است کار، که تاج کیانی کند آرزو، تفو بر تو ای چرخ گردون تُفو» از فردوسی نیست. در نسخههای قدیمی شاهنامه نیامده است. از سویی، فردوسی برخی از شاهان عرب باستان را ستوده است. متن شعر هم واقعاً مبتذل است و جدّاً بعید است از فردوسی باشد.
ابومنصور دقیقی (آغازگر شاهنامه) به خاطر خُلق بسیار بدی که داشت به دست بردهاش کشته شد و محمد بن عبدالرزاق طوسی (حاکم خراسان و حامی مالی شاهنامه) به دست سامانیان مسموم و نهایتاً سر بریده شد. شاهنامه با خون آغاز شد و محتوای آن هم سراسر حکایت جنگ و ریختن خونهاست. حال آنکه بسیاری از شاهنامه دوستان، این حقیقت را نادیده گرفته و نگاهی رمانتیک به شاهنامه دارند.
کیکاووس (پادشاه ایران) به یارانش فرمان داد که به مازندران بتازند و تمام مردم آن، از پیر و جوان را قتل عام و همهی آبادیها را به آتش بکشند. سربازان کیکاووس به مازندران تاخته؛ آبادیها را غارت و شهر را ویران کردند و مردمان را کشتند. حتی به زنان و کودکان نیز رحم نکردند و همه را از دم تیغ گذراندند.