ادعای عجیب قرآنیون در مورد حدیث غدیر
قلمداران، از چهرههای شاخص قرآنیون، معتقد است احادیثی چون حدیث غدیر که در امامت منصوصه حضرت علی (ع)، بدان استناد میشود، در نظر اصحاب رسول خدا (ص)، به قدری از این مطلب دور بوده که کسی نمیتوانست از آن برای نص بر امامت استناد و از آن در این مقصود استفاده کند؛ این ادعا، خلاف واقع است؛ در کتب معتبر بزرگان فریقین، موارد بیشماری وجود دارد که اصحاب به حدیث غدیر استناد کردهاند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حیدرعلی قلمداران یکی از سران جریان قرآنبسندگی، بسیاری از ضروریات شیعه ازجمله مسئله امامت و خلافت بلافصل حضرت علی علیهالسلام بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را انکار کرده و مینویسد: «... احادیثی چون حدیث غدیر که در صدر احادیثی است که در امامت منصوصه حضرت علی علیهالسلام بدان استناد میشود، در نظر اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، از این مطلب به قدری دور بوده که کسی نمیتوانست از آن برای امامت منصوصه حضرت علی علیهالسلام استناد و از آن در این مقصود استفاده کند، با توجه به آنچه گفتیم، چگونه ممکن است اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نسبت به حدیث غدیر که شمار کثیری از مردم با گوشهای خود شنیده بودند، بیاعتنایی و جفا کنند».[1]
ارائه این شبهه توسط قلمداران، ناشی از عدم احاطه او به منابع و کتب اسلامى، اعم از حدیث، تاریخ و تفسیر است؛ زیرا در کتب معتبر بزرگان، چه شیعه و چه اهلتسنن، موارد زیادى نقل شده که خود حضرت علی علیهالسلام و یا سایر ائمه علیهمالسلام و یا اصحاب ایشان، به حدیث غدیر استدلال کردهاند.
به عنوان مثال، ابوهریره میگوید: «کسی که هجدهم ذیحجه روزه بگیرد، برای او ثواب 60 ماه روزه را دارد و آن روز، غدیرخم است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله دست علی علیهالسلام را گرفت و فرمود: آیا من ولی مؤمنین نیستم. همه گفتند: بله! فرمود: هر کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست. پس عمر بن خطاب گفت: مبارک باد بر تو ای پسر ابوطالب! روزی گذشت بر تو که مولای من و مولای هر مسلمانی هستی».[2]
یا این اقرار طلحه، نسبت به وقایع غدیرخم و جانشینی آن حضرت در آن روز که در کتاب مستدرک حاکم نیشابوری ذکر شده به این عبارت که ایاس ضبی از پدرش نقل میکند که با امیرالمؤمنین علیهالسلام در جنگ جمل حضور داشته است. امیرالمؤمنین علیهالسلام به طلحه یادآور میشود که آیا از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نشنیدی که فرمود: هر کسی که من مولای او هستم، علی علیهالسلام مولای اوست. طلحه گفت: آری! امیرالمؤمنین فرمود: پس چرا با من جنگ میکنی؟ طلحه گفت: یاد آن حدیث نبودم».[3]
در انتها باید گفت که طرح این ادعا توسط قلمداران بسیار عجیب است؛ زیرا بنیامیه با تمام خباثت و دشمنی که با علی علیهالسلام و آل او داشتند، نتوانستند مدرک غدیر را انکار کنند؛ بلکه عمر بن عبدالعزیز خود را مؤمن به حدیث غدیر و ولایت علی علیهالسلام اعلام میکند. یزید بن عمر میگوید: «من در شام بودم و عمر بن عبدالعزیز، خلیفه اموی به مردم از بیتالمال بخشش میکرد. من نزد او رفتم و او از قبیله من پرسید تا اینکه گفتم: از بنیهاشم و پیرو علی علیهالسلام هستم. گفت کدام علی؟ و من جواب ندادم. او دستش را بر سینه من گذاشت و گفت من هم پیرو علی بن ابیطالب کرماللهوجهه هستم و گفت عدهای از پیامبر صلیاللهعلیهوآله شنیدهاند که فرموده: هر کسی که من مولای او هستم، علی علیهالسلام مولای اوست».[4]
بنابراین باید گفت که بر خلاف آنچه که قلمداران ادعا کرده است، در کتب معتبر بزرگان فریقین، موارد زیادى نقل شده که خود حضرت علی علیهالسلام و یا سایر ائمه علیهمالسلام و یا اصحاب ایشان، به حدیث غدیر استدلال کردهاند و آنچه ذکر شد، تنها بخش اندکی از سخنان و استنادات اصحاب به واقعه غدیر خم و حدیث غدیر است.
پینوشت:
[1]. قلمداران، حیدر علی، شاه راه اتحاد، ص166، انتشارات حقیقت ریاض.
[2]. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج9، ص221، دار الغرب الإسلامي - بيروت. «مَنْ صَامَ يَوْمَ ثَمَانِ عَشْرَةَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ كُتِبَ لَهُ صِيَامُ سِتِّينَ شَهْرًا، وَهُوَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: "أَلَسْتُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ؟"، قَالُوا: بَلَى يا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: "مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ"، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلايَ وَمَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ».
[3]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص419. «... فَأَتَاهُ طَلْحَةُ، فَقَالَ: نَشَدْتُكَ اللَّهَ، هَلْ سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؟ يَقُولُ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَلَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ»؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: فَلِمَ تُقَاتِلُنِي؟ قَالَ: لَمْ أَذَكُر».
[4]. اصفهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج5، ص364، بیروت، دارالکتاب العربی.
افزودن نظر جدید