دلایل وحیانی بودن سنت

  • 1402/07/10 - 11:34
قرآنیون با تأویل و توجیه رأی مدارانه نسبت به آیات قرآن، بر نفی جایگاه سنّت در شناخت دین، پای فشرده‌اند؛ این در حالی است که اطاعت مطلق و حجیت سنت قولی و غیرقولی پیامبر(ص) به روشنی در آیات وحی آمده است.
قرآنیون

.

پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ سنت نبوی جایگاه والایی دارد و اهمیت و ارزش آن به عنوان دومین منبع تعالیم و احکام اسلامی بسیار بدیهی است؛ اما این حقیقت با تمام بداهت مورد انکار بعضی و عدم توجه برخی دیگر قرار می‌گیرد؛ به عنوان مثال یکی از جریان‌های حدیثی معاصر که با عنایت به ریشه تاریخی در فضای تحولات فکری و فرهنگی دنیای جدید در میان دگراندیشان و طبقات تحصیل‌کرده نفوذ کرده است، جریان قرآنیون یا اهل قرآن است که با قرآن‌بسندگی در دین و نفی حجیت سنت، سعی در انکار جایگاه سنت در شناخت دین دارد.

صاحبان این جریان بر مبنای بی‌اعتباری سنت، با خودرأیی و برداشت‌های ذوقی از آیات، به جای پای‌بندی به شعارهای اساسی در اصلاح‌گری، خرافه‌زدایی و بازگشت به اسلام نخستین به جریان‌های دین‌ستیز و بیگانه از اسلام خدمت کرده و به‌جای اصلاح‌گری و بنیادگرایی، به التقاط و بنیادستیزی نزدیک شده‌اند؛ قرآنیون بر این باورند که قرآن تنها وحی الهی است و سنّت، اجتهادات و برداشت‌های شخصی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است و وحی هیچ‌گونه دخالتی در آن ندارد و آنچه سنّت خوانده می‌شود، قابل بازنگری بوده و برای مسلمانان الزام‌آور نیست.[1]

در نقد این ادعا باید گفت که بنا بر دلایل عقلی، قرآن تنها وحی الهی نیست و منشأ حجیت سنّت، همان منشأ حجیت قرآن هم هست. قرآن، از آن جهت حجّت است که از ناحیه خداوند نازل شده است. سنت نیز اگر حجت است، به دلیل انتساب آن به وحی است، با این تفاوت که در قرآن، لفظ و محتوا هر دو منسوب به وحی است، امّا در سنت، تنها محتوا به حضرت حق منسوب است و اصرار بر عصمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل‌بیت علیهم‌السلام از آن روست که این آبشخور زلال را جریان یافته از سرچشمه احدیت بدانیم.

اساسی‌ترین دلیل قرآنی معتقدین به وحیانی بودن سنت و اثبات عصمت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، آیات خود قرآن است که می‌فرماید: «وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی»؛ [2] «و هرگز به هوای نفس سخن نمی‌گوید». افزون بر برابری اطاعت از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با اطاعت الهی، در شماری از آیات نیز مخالفت با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در کنار مخالفت با خداوند مطرح شده است[3] و پیش‌دستی بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بسان پیش‌دستی بر خداوند، مورد نکوهش قرار گرفته است.

در برخی تفاسير روايی اهل سنت، ذيل همين آيات(سوره نجم) رواياتی از پيامبر گرامی اسلام نقل شده است كه فرمودند: «من چيزی جز حق نمی‌گويم. برخی از اصحاب گفتند: ای رسول خدا! تو با ما شوخی و مزاح هم می‌كنی. پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: من چيزی جز حق نمی‌گويم».[4]

پی‌نوشت:
[1]. الهی بخش، خادم حسین، القرآنیون و شبهاتهم حول السنه، ص213.
[2]. سوره نجم، آیه 3.
[3]. «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ  وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا»؛ [احزاب/36] «هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست (که رأی خلافی اظهار کنند) و هر کس نافرمانی خدا و رسول او کند دانسته به گمراهی سختی افتاده است».
[4]. ابن کثیر، اسماعيل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج7، ص411و412،  مراغی، احمد بن مصطفی،‌ ‌تفسیر المراغی، ج27، ص45 و نيز ر.ک. احمد حنبل، مسند احمد، ج2، ص340؛ ترمذی، محمد بن عيسی، سنن ترمذی، ‌ج3، ص241. ترمذی این حدیث را حسن دانسته است.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.