چرا پیامبر (ص) در زمان حیاتشان، خلافت را به امیرالمؤمنین (ع) انتقال ندادند؟
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از سؤالاتی که در جامعه مطرح شده، آن است که اگر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) جانشین و خلیفه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بودند، چرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) قبل از آنکه از دنیا بروند، ایشان را به کرسی خلافت ننشاندند و حکومت را تحویل ندادند؟ آیا بهتر نبود که مثلاً یک هفته قبل از شهادتشان -با توجه به اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میدانستند چه زمانی از دنیا خواهند رفت- حکومت را به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میسپردند تا دیگران نتوانند آن مصائب را به بار آورند؟
در پاسخ به این سؤال چند نکته بیان میشود:
نکته اول:
اگر کسی با اخبار سیاسی و اصطلاحات آن آگاهی داشته باشد، به راحتی معنای کودتا علیه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را متوجه میشود. در حقیقت برپایی سقیفه به نوعی کودتای سیاسی علیه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود که در مدت کوتاهی بعد از شهادت پیامبر به وقوع پیوست. بر اساس اسناد معتبر شیعه و اهل سنت، اعلان جهانی و تنفیذ عمومی و ابلاغ رسمی تشکیل دولت و جانشینی امیرالمومنین (علیهالسلام) بیش از هفتاد روز قبل از شهادت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از سوی خداوند متعال دستور داده شد و در غدیرخم، حکومت به حضرت واگذار شد؛ هرچند بارها قبل از واقعه غدیر نیز رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را به عنوان خلیفه و جانشین معرفی و نصب کرده بودند.
نکته دوم:
قطعاً هنگامی که یک دولت در رأس امور یک کشور باشد و دولت بعدی نیز در انتظار شروع کارش و اتمام کار دولت قبلی باشد، دولت جدید هنوز مجوز فعالیت ندارد که کار خود را بهطور رسمی شروع کند و در اوضاع سیاسی و غیره وارد شود. تنها زمانی میتواند شروع به کار کند که دولت قبل عمرش به پایان رسیده باشد؛ اما این موضوع درباره پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) صدق نمیکند؛ زیرا بارها پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله)، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را به عنوان جانشین خود انتخاب کردهاند که یکی از آن موارد در احادیث شیعه و اهل سنت، به حدیث «منزلت» مشهور شده است.[1]
شاید کسی در ذهن خود اشکال کند که این جانشینی برای آینده باشد و مرتبط با شبهه مطرح شده نیست؛ در پاسخ باید گفت هر چند این حدیث شریف، به ولایت حضرت در آینده اشاره دارد؛ اما بر اساس آیات قرآن کریم، ولایت و سرپرستی حضرت، منوط به زمان خاصی نیست و انحصار به آینده ندارد و ولایت حضرت بهمنزله بیان حکم و ایجاد امر در زمان حیات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است.
برای توضیح این سخن باید به آیات قرآن استناد کرد. در آیات قرآن به اختصاص و انحصار ولایت همزمان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اطاعت از ایشان، به معنای همتایی اطاعت از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و خدای رحمان در یک زمان واحد و مکان و شرایط مشترک، اشاره شده است.
قرآن کریم در اینباره میفرماید: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ [مائده/55] سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند.»[3] این آیه شریفه، ولایت و سرپرستی را بعد از ذکر مقام رتبی، در یک زمان واحد بیان کرده که البته هیچ اختلافی در این مقامات نیست و هر ولایتی که خداوند متعال بر بندگانش دارد، از سوی او به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اعطا شده است؛ به این معنا که اگر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به دلیل حاکم بودنشان امر و نهی داشتهاند، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در طول ولایت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نیز از این ویژگی برخوردار بودند.
نکته مهم آن است که این ولایت، حیثیت رتبی دارد، اما ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) همزمان با ولایت خدا و رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) منطبق به زمان خاصی نیست و تا زمانی که خدا و رسولش بر بندگان ولایت دارند، امیرالمؤمنین نیز ولایت مطلقه داشته و دارند. به این معنا که اگر در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمانی صادر میکردند، همانند آن است که خدای متعال و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آن امر را صادر کرده باشند؛ هرچند که این کار در خارج، واقع نشده باشد.
با این استدلال قرآنی هر چند حکومت ظاهری در دستان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود و امیرالمؤمنین نیز تابع حضرت بودند، اما در واقع، همانند ولایتی که خدای متعال به رسولش داده و اگر امر حکومتی میکردند بر هر مسلمانی تبعیت از آن واجب بوده، همانند آن و در همان زمان و به همان شکل نیز به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داده شده است.
پینوشت:
[1]. ابن أبی عاصم، السنة، ج2، ص565، رقم: 1188، المكتب الإسلامی- بيروت، چاپ اول، 1400 هـ.ق. «ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِي عَوَانَةَ، عَنْ يَحْيَى بْنِ سُلَيْمٍ أَبِي بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَيْمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِيٍّ: أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ نَبِيًّا، إِنَّهُ لَا يَنْبَغِي أَنْ أَذْهَبَ إِلَّا وَأَنْتَ خَلِيفَتِي فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي.»
ابنعباس میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) درباره حضرت علی (علیهالسلام) فرمودند: تو برای من، همانند هارون نسبت به موسی هستی؛ جز اینکه تو پیامبر نیستی. همانا سزاوار نیست که من از میان شما بروم، مگر اینکه تو جانشین من در میان تمام مؤمنان بعد از من هستی.»
[2]. ابن أبی حاتم، تفسير القرآن العظيم ،ج4، ص1162، رقم: 6547، مكتبة نزار مصطفى الباز- المملكة العربية السعودية، الطبعة الثالثة، 1419 هـ.ق . «حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ , ثنا الْمُحَارِبِيُّ , عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَبِي سُلَيْمَانَ , قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ عَنْ قَوْلِهِ: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا... [المائدة/55] قُلْتُ: نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ.»
ابن ابیحاتم در تفسیر این آیه مینویسد: عَبدالمَلِك ابْن أَبِی سُلَيْمَان از امام محمد باقر (علیهالسلام) درباره این آیه شریفه سؤال کرد و حضرت در جواب او فرمودند: «درباره امیرالمومنین (علیهالسلام) نازل شده است.» همچنین ابن ابیحاتم به نقل از دیگران نیز شأن نزول این آیه شریفه را درباره امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بیان کرده است: «حَدَّثَنَا الرَّبِيعُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْمُرَادِيُّ، ثنا أَيُّوبُ بْنُ سُوَيْدٍ، عَنْ عُقْبَةَ بْنِ أَبِي حَكِيمٍ، فِي قَوْلِهِ: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا [المائدة:55] قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.»
محمدجواد مهریار
افزودن نظر جدید