آزادی میسیونرها در دوران پهلوی
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ایران اسلامی در مراحل مختلفی هدف تاخت میسیونر (مبلغین) مسیحی بوده است. این میسیونرهای آموزشدیده، با استفاده از پیشرفتهای مادی غرب _که البته مسیحیت در آنها دخیل نبود_ نظیر مدرسه، بیمارستان و سایر خدمات عمومی، تلاش زیادی برای کسب مقبولیت بین ایرانیان داشتند. آنها برای پیشبرد هدف خود، خود را به رنگ فرهنگ محل مأموریت در میآوردند. مبلغین مسیحی از هیچ اقدامی در این راه، صرف نظر نمیکردند؛ از یادگرفتن زبان رسمی و محلی تا شرکت در مراسمها و سنتهای رایج و ...
در این بین برخی دولتها از فعالیت این گروهها ممانعت و برخی آنها را آزاد میگذاشتند. یکی از دورههایی که فعالیت مسیحیان در آن بهسهولت انجام میشده، دوران پهلوی دوم بوده است. آزاد گذاشتن مبلغین مسیحی از طرف محمدرضا شاه، برگی دیگر از خیانت رژیم پهلوی در باب دین مردم ایران بهشمار میآید. آرمان رشدی که اکنون در قید حیات نیست، یکی از کشیشان باسابقه مسیحی است که ضمن اعتراف به شکست فعالیتهای میسیونرها در قبال هزینه و نیروی هنگفت مینویسد: «همانطور که اشاره شد این میسیونرها خدمات ارزندهای در زمینههای فرهنگی و بهداشت به مردم ایران کردند. شاید امروز که بیمارستانها و مراکز درمانی و بهداشت در سراسر کشور به خوبی جا افتاده و تعداد روزافزونی از ایرانیان در اثر اجباری شدن تحصیلات، از نعمت سواد بهرهمند شدهاند؛ درک ارزش فداکاریهای این مرسلین آسان نباشد. اما در دورههایی که در این آب و خاک، نه بهداشتی وجود داشت و نه درمانگاهی و نه مدرسه و کالجی، این میسیونرها خدمت بسیار ارزندهای انجام دادند.
به همان اندازه که ارزش خدمت این میسیونرها در زمینه های بهداشتی و آموزشی غیر قابل انکار است عدم توفیقشان در امر اشاعه مسیحیت در ایران نیز انکارناپذیر میباشد شاید خوانندگان جوان ما اطلاع نداشته باشند که در دوره حکومت خاندان پهلوی که فعالانه کوشش میشد پایههای مذهب شیعه سست شود و فرهنگ مبتذل غربی بر جامعه حکم فرما گردد، نه فقط هیچ مانعی بر سر راه فعالیتهای علنی و گسترده میسیونرهای خارجی و مبلغین داخلی وجود نداشت؛ بلکه با آنان با نهایت احترام رفتار میشد مبشرین مسیحی حتی در دورافتادهترین دهات ایران نیز فعالیت داشتند و نشریات مسیحی و کتب مقدسه را پخش میکردند.
اما نگارنده که شخصاً شاهد این فعالیتها بوده، شاهد این واقعیت هم بوده که کسی متاع آنان را خریدار نبود. فعالیت آنان یا با پایبندی مردم به دین خودشان روبرو میشد، بدون این که حکومت ممانعت یا محدودیتی قائل شود یا مردم اهمیتی به دین و امور معنوی نشان نمیدادند. طبق آمارهای موجود تعداد کسانی که اساساً در تمام قرن نوزدهم و در قرن بیستم تا پیش از انقلاب اسلامی در ایران به مسیحیت گرویدند، مجموعاً از چند صد نفر تجاوز نمیکند. فعالیت این مبشرین و مبلغین در نظر مردم مترادف بود با اشاعه فرهنگ غربی و مسیحی شدن مترادف بود با "ارمنی شدن"، یعنی تغییر ملیت و فرهنگ. خلاصه آن که علی رغم کلیه این فعالیتهای گسترده، مسیحیت با اقبالی مواجه نشد.» [1]
پینوشت:
[1]. رشدی، آرمان، سرگذشت مسیحیت در ایران زمین، انتشارات ایلام، ص 128
افزودن نظر جدید