عبدالبهاء، طاعون درمان ندارد
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیشوای بهائیت عبدالبهاء در پاسخ به اینکه آیا بیماری طاعون درمانی دارد، پاسخ منفی میدهد و مدعی میشود غالب پزشکان، بر آنند که این بیماری، درمانی ندارد: «از علاج (درمان) طاعون استفسار (سؤال) فرموده بودید، جمهور اطبّا بر آنند که این درد را درمانی نه و این نیش را نوشی نیست.»[1]
اما جالب است بدانیم از آنجا که سرعت به روز شدن این پیشوای بهائی پایین و بسیار زمانبر بوده، تنها توانست درمانی که از مصر باستان شایع بود را پیشنهاد دهد و پیروانش را به خوردن آب زرشک راهنمایی کند: «ولی در ایّام طاعون گرفتن خون به افراط و شرب مبرّدات (نوشیدن سردی جات) و نوشیدن آب زرشک نیز به افراط (زیاده روی) بسیار مفید است. علی الخصوص پیش از ابتلای به این درد در اوقات وقوع طاعون در مدینه (شهر) و قری (روستا) اگر چنانچه نفسی مداومت در آن وقت نماید محافظت گردد.»[2]
اما جالب است بدانیم که این پیشوای بهائی در حالی طبق مندرجات کتابخانه بهائی، این مرقومه را حوالی سال 1920 م نوشته که عامل طاعون یعنی باسیل یرسینیا پستیس، توسط الکساندر یرسین محقق در سال 1894 کشف شد. اولین واکسن طاعون هم در سال 1897 م ساخته شد. پس چگونه عبدالبهاء بیش از بیست سال از این موضوع بی خبر بوده است؟ مگر پیشوای بهائیت مدعی نبوده:
اول: از علم الهی و لدنی برخوردار است؟! چنانکه عبدالبهاء در خصوص اهدای علم از جانب پیامبرنمای بهائی به خود گفته است: «جمال مبارک موهبتی به من عنايت فرمودهاند. هرچه بگويم همان است.»[3]
دوم: یا اینکه عبدالبهاء یکی از تعالیم و آموزههای به اصطلاح جدید مسلک بهائیت را تطبیق دین با علم و عقل معرفی نکرد؟! تا آنجا که ملاک حقانیت یک دین را تطبیق آن با علم و عقل دانست و دین خلاف آن دو را جهل و توهم برشمرد: «تعلیم چهارم حضرت بهاءالله، آنکه دین باید مطابق علم باشد؛ زیرا خدا عقل به انسان داده تا حقایق اشیاء را تحقیق نماید. اگر مسائل دینیه مخالف عقل و علم باشد، وَهم است، زیرا مقابل علم، جهل است و اگر بگوییم دین ضدّ عقل است، مقصود این است که دین جهل است.»[4]
با این حال چرا کسی که خود را دارای علم الهی از جانب پروردگار میداند، بیاطلاع از کشف منشأ و واکسن آن، مدعی میشود درمانی برای این بیماری وجود ندارد؟! یا آنکه آیینی که مسلک خود را به روز و تعالیمش را بدیع معرفی میکند، از درمانهای روز بیخبر بوده و به درمانهای چندهزار سال قبل رجوع میدهد؟! اگر عبدالبهاء مدعیست، دینِ خلاف علم مساوی با جهل است، آیا اظهارات غیرعلمی او، نشان از جهلش ندارد؟! و وقتی بخشی از آموزههای یک دین، آمیخته با جهل، نادانی و خلاف علم باشد، از کجا میتوان به مابقی آن اعتماد کرد؟!
پینوشت:
[1]. عباس افندی، الواح عبدالبهاء، ص 55.
[2]. همان.
[3]. یونس افروخته، خاطرات 9 ساله، نسخه الکترونیکی، ص 521.
[4]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان: لجنه ملّی نشر آثار امری، 127 بدیع، ج2، ص147.
افزودن نظر جدید