شاهنامه: زرتشتیگری به زور شمشیر گسترش یافت
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ لُهراسب (پادشاه ایران) دو پسر به نامهای گُشتاسپ و زَریر داشت. روزی گشتاسپ، از روی خیره سَری، نزد پدر رفت و از او خواست که پادشاهی را به او واگذارد. اما لُهراسب خواسته او را نپذیرفت. پس گشتاسپ با ناراحتی به همراه برخی از پهلوانان، سوی هندوستان روانه شد. لُهراسب از این رخداد، غمگین شد. پس زریر را در پی گشتاسپ فرستاد تا او را برگرداند. گشتاسپ بازگشت. اما پس از مدتی، دوباره از پدرش دلگیر شد و این بار به سوی روم روانه شد. او به روم رسید و به دروغ، خود را یک دبیر از ایران نامید و مدتها گرسنه و رنجیده در روم به آوارگی سپری کرد. اما نهایتاً به دربار قیصر روم راه یافت. در مجلس بزرگان، کتایون دختر پادشاه روم، گشتاسپ را دید و دلباختهی او شد و آن دو با یکدیگر، پیمان زناشویی بستند.
پس از مدتی، لُهراسب، پذیرفت که پادشاهی را به پسرش گُشتاسپ بسپارد. طبق شاهنامه، گشتاسپ، 120 سال حکومت کرد و همسرِ رومیاش کتایون، دو پسر به نامهای اسفندیار و پشوتن برای او زایید.
مدتی بعد، نزاعی بین گشتاسپ و اَرجاسب (پادشاه توران) رخ داد و گشتاسپ ناچار شد که با او پیمان صلح بسته، به ارجاسب، باج و خراج دهد. چندی گذشت تا اینکه زرتشت آمد و گشتاسپ را به دین خود فراخواند. پس گشتاسپ و خاندانش به دین زرتشتی در آمدند.
مدتی بعد، زرتشت به گشتاسپ گفت که پیمان صلح با ترکان را زیر پای بگذارد و به اَرجاسب، باج ندهد. گشتاسپ نیز، سخن زرتشت را پذیرفت. در این زمان، خبر به ارجاسب رسید که گشتاسپ، به دین تازهای درآمده است. ارجاسب تورانی، یاران خود را گرد آورد و به ایشان گفت که پادشاه ایران، پیرو زرتشت فرومایه شده و دیگر برای ما باج و خراج نمیفرستد. پس باید او را مجازات کنیم. ارجاسب، نامهای برای گشتاسپ فرستاد و از او خواست که پیروی از دین زرتشتِ فریبکار را رها و به دین پادشاهان پیشین بازگردد.
نامه به دربار گشتاسپ رسید. در آنجا زریر (برادر گشتاسپ) و اسفندیار (پسر گشتاسپ) شمشیر خود را از نیام بیرون آورده؛ گفتند که ما دست از دین زرتشت نمیکشیم و هر کس را که پیرو دین زرتشتی نشود، خواهیم کُشت و سرش را خواهیم برید و بر نیزه خواهیم کرد:
كشيدند شمشير و گفتند اگر
كسى باشد اندر جهان سر بسر
كه نپسندد او را بدين آورى
سر اندر نيارد بفرمانبرى
نيايد بدرگاه فرخنده شاه
نبندد ميان پيش رخشنده گاه
نگيرد ازو راه و دين بهى
مرين دين به را نباشد رهى
بشمشير جان از تنش بركنيم
سرش را بدار برين بر كنيم (1)
پس گشتاسپ، پاسخی تند و سخت برای اَرجاسب تورانی فرستاد. ارجاسب نیز پس از شنیدن پاسخ گشتاسپ، به سوی ایران لشکر کشید و جنگی خونین رخ داد.
این جنگ، همان نبرد مشهور میان زرتشتیان و خیونهاست که اسفندیار پسر گشتاسپ، در مواجهه با رستم، هنگام رجزخوانی، زرتشتی بودن خود و کشتار غیر زرتشتیان را به عنوان افتخار به رخ رستم میکشد:
شنــو كارهايى كه من كرده ام
ز گردنكشان سر بر آورده ام
نخستين كمر بستم از بهر دين
تهى كردم از بت پرستان زمين
كس از جنگ جويان گيتــــى نديد
كه از كشتگان خاك شد ناپديد (2)
اسفندیار می گوید به خاطر گسترش دین زرتشتی، زمین را از بت پرستان تهی کردم. آنقدر انسانها را کشتم و خون آدمیان را بر زمین ریختم که زمین از اجساد انسانها پر شد و سطح زمین ناپدید!
پینوشت:
1. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 652.
2. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 731.
افزودن نظر جدید