اولین جمله لوح احمد بهاءالله
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معجزه عبارت از کارهای عجیب و خارق العاده که دیگران از انجام آن عاجز باشند، یگانه راه شناخت پیامبر راستین از مدعیان دروغین است. از این رو پیامبران الهی هر کدام به اقتضای زمانه و درخواست مردم و اتمام حجّت بر بندگان، معجزاتی ارائه دادهاند.
اما مدعیان پیامبری بابی و بهائی، به دلیل عدم ارتباط با خارق العاده، از انجام معجزات و خارق العاده نیز عاجز بودند. لذا از سویی دلیل بودن معجزه و انجامش توسط پیامبران را منکر می شدند و از سویی دیگر که اصل معجزه و دلیل بودن آن را می پذیرفتند، آن را منحصر در نزول آیات الهی برمی شمارند.
پیامبرنمای بهائی در این رابطه با انحصار دلیل معجزه به نزول آیات و انتساب متونی به خدای تعالی گفته است: «قُل یا قوم إن تَکفروا بِهذه الآیات فبأیّ حجّة آمنتم باللهِ مِن قبل (1) بگو ای قوم، اگر به این آیات کافر شوید، پس به کدامین حجت در گذشته به خداوند ایمان آوردید؟»
پس حتی پیشوایان بهائی هم به لزوم ارائه معجزه برای اثبات حقانیت پیامبران اعتراف کرده اند؛ اما آن را منحصر در آیات و وحی الهی می دانند. از این رو لزوماً متون پیشوایان بهائی هم باید اعجاز برانگیز باشند. اما بر خلاف این اصل و مبنا، هر آنکس که نوشته های بهاء را بخواند، بر او پوشیده نیست که کتاب هایش، مملو از خطا و غلط های لفظی و معنوی است.
احمد کسروی در رابطه با غلط نویسی باب و بهاء و اشاره به اصلاحات متون پیامبرنمای بهائیت می نویسد: «یک ایراد بزرگ دیگر، عربی گویی های باب و بهاء است... باب و بهاء هردو عربی را نیک نمی دانسته (خوب بلد نبودند) و جمله های غلط آورده اند. نوشته های باب بسیار غلط می باشد و در بسیار جاها در خور فهم نیست. اما بهاء چنانکه نوشته اند برخی یارانش نوشته های او را درست می کرده اند. با این حال در آن ها غلط بسیار است؛ گذشته از آنکه جمله هایش خشک و عامیانه می باشد...»(2)
اما از آنجا که بهائیان این ایراد اساسی را اصطلاحاً گردن نخواهند گرفت و دلیل می خواهند، به ذکر یک نمونه در ادامه می پردازیم. لوح احمد که بهاء آن را شاهکار آثار خود برشمرده و برای هر بار خواندنش ثواب صد شهید معین کرده، با این عبارات آغاز می شود: «هذه ورقة الفردوس تغن افنان سدرة البقاء بالحان قدس ملیح (3)؛ این برگ بهشت است که آواز می خواند بر روی شاخه های درخت سدره بقاء با آهنگ های نمک دار پاکی.»
در این جمله کوتاه، غلط هایی هست که نشان می دهد این عبارات نه دلیل بر معجزه، بلکه سندی بر بیسوادی مدعی پیامبری بهائیت هستند؛ چنانکه چند نمونه آن بیان می شود:
اول: تغن اگر به معنای آواز خواندن است، بایست می گفت: تغنی.
دوم: بایستی بر سر قدس الف و لام می آورد می گفت: القدس.
سوم: ملیح اگر صفت الحان است، بایستی بگوید الملیحه، در واقع در این واژه دو غلط رُخ داده: به جای معرفه نکره آورده و به جای مؤنث، مذکر آورده است.(4)
آری؛ با چه رویی می توان در درجه اول متونی ساختگی پر غلط و اصلاح شده را به خدای تعالی نسبت داد و با چه روی بیشتری می توان آن را اعجاز دانست؟!
پینوشت:
(1). حسینعلی نوری، ادعیه حضرت محبوب، نسخه الکترونیکی، ص 195.
(2). احمد کسروی، بهاییگری، تهران: چاپ خواندنی ها، بی تا، صص 45 و 55 و 58.
(3). همان.
(4). همان.
افزودن نظر جدید