صهیونیسم طرحی استعماری
صهیونیسم مروج خصوصیات استعمارگری است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صهیونیسم را نمی توان جدای از حرکت های استعماری اروپا و غرب مطالعه کرد. طرح صهیونیسم بیش از هر چیز یک طرح استعماری بود نه دینی. صهیونیسم مروج خصوصیات استعمارگری و به عبارتی میراث خوار استعمار است.
پایههای فکری و اعتقادی استعمار بر سه اصل استوار است که طرح ارائه شده توسط صهیونیست ها تمام این اصول را در برد دارد:
1. اعتقاد به برتری نژادی:
واژه نژادپرستی، نژاد باوری و برتری نژادی به عقیده ای گفته می شود که میان گروه های انسانی به دلیل تفاوت های وراثتی و نژادی، تفاوت قائل است و وراثت و نژاد را در ایجاد اختلافات فرهنگی و تاریخی میان جوامع و تمدن های بشری مهم و تعیین کننده می داند. این عقیده بین خصوصیات نژادی و ارثی گروه های بشری و میزان و درجه هوشمندی و خلاقیت های فرهنگی آنان رابطه ای مستقیم می بیند.
این نظریه گرچه باعث شد بحث های مفصلی در جامعه شناسی و زیست شناسی به وجود آید، ولی خود در قالب یک ایدئولوژی سیاسی و اجتماعی در دنیای استعماری، منشأ اثرات مهمی شده است.
2. انکار واقعیت های جهان:
عامل دیگر شکل گیری استعمار، عدم اعتقاد به واقعیت های جهان و به عبارت دیگر، انکار حقایق و سنت های الاهی است؛ به طوری که استعمارگران از آنچه در اطرافشان و در جهان می گذرد، غافلند و به آنچه در عالم واقعیت وجود دارد، توجهی ندارند؛ بلکه تنها منافع و مسائل خود را واقعیت و حقیقت فرض می کنند.
3. جذبه های حکومت و قدرت مادی:
از جمله عواملی که باعث شکل گیری استعمار می شود، امکانات مادی و قدرت حکومتی است. به طوری که به محض این که انسان هایی غیر مؤمن قدرت و امکانات پیدا می کنند، به تدریج روحیه بی دینی در آن ها تقویت شده، از خدا غافل می شوند. البته این یک حکم کلی نیست که هر انسانی با دستیابی به ثروت و قدرت، عصیان و طغیان کند، بلکه انسان هایی که به فکر بازگشت به سوی خدا هستند، هرگز وسوسه ثروت، مکنت و قدرت مادی، آن ها را از خدا غافل نمی کند.[1]
طرحی که صهیونیست ها برای دستیابی به موطن یهودی ارائه دادند، از تمام اصول و نکات استعماری برخوردار است و دربردارنده مطالب زیر است:
1. استعمار فلسطین، با خصوصیات ذاتی مشخص مبنی بر ادعای مالکیت بر فلسطین؛
2. از بیخ و بن برکندن ریشه اعراب، براساس تعالیم تئودور هرتزل و ویرانی خانه و کاشانه آنها برای ساختن جا و مکان جهت سکنی دادن یهودیان؛
3. ایجاد کشوری بر پایه اصول نژادپرستی و قوم گرایی؛
4. توسعه طلبی مداوم و بی رحمانه.[2]
وقتی مهاجرین یهودی به سرزمین فلسطین وارد شدند، چنان بود که گویی صاحبخانه ای پس از یک سفر طولانی به خانه خود بازمی گردد. آن ها بدون توجه به حقوق صاحبخانه و خواسته های آنان، بساط زندگی خود را می گستردند و آرزوهای مردم واقعی آنجا را فدای هوس های خود می کردند.
بعد از سال 1498م که کشورهای اروپایی به سوی سرزمین های با سابقه تمدن طولانی دست درازی کردند و آن ها را تحت اشغال خود درآوردند، یهودیان در بدو ورود به این مناطق، به عنوان محافظان استیلا و برتری اروپا عمل می کردند.
کشتیهای پرتغالی و هلندی، خیل عظیمی از یهودیان آماده سکونت را در مناطق تحت اشغال خود پیاده کردند. یهودیان در تمام مناطق تحت استعمار هلند، از جمله سرزمین های شرقی، نقش بسیار چشم گیری ایفا کردند. گفته می شود که یهودیان در شرکت هلندی هند شرقی از سهام داران عمده بوده اند.
هر چند اطلاعات نسبتاً کاملی از مشارکت یهودیان در پایه ریزی مستعمرات انگلیس در آفریقای جنوبی و استرالیا در دست است. اما قلمرو اصلی نفوذ یهودیان در سرزمین های استعماری، به ویژه در اوایل دورهی سرمایه داری، در نیم کره غربی بود. آمریکا با وسعت خیره کننده خود، اساساً سرزمین یهودیان است. آمریکا از همان زمان کشف، تأثیر بسیار قدرتمندی بر حیات اقتصادی اروپا و بر کل تمدن آن داشت. از آنجا که یهودیان در ساختن آمریکا با همه جوانب آن نقش ایفا کردند، به همین خاطر به عنوان عاملی در توسعه مدرن به حساب می آید.[3]
پی نوشت:
[1]. جواد منصوری، شناخت استکبار جهانی، مشهد: آستان قدس رضوی، 1367، ص 25
[2]. عذرا خطیبی، یک پیمانه آب، یک پیمانه خون، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1378، ص 53.
[3]. سومبارت ورنر، حیات اقتصادی مدرن، ترجمه رحیم قاسمیان، تهران: ساقی، 1384، ص 32- 31
افزودن نظر جدید