نقش انگلیس در انتخاب فلسطین برای شکل گیری دولت صهیونیستی (قسمت اول)
انگلیس در انتخاب فلسطین به عنوان محل شکل گیری دولت رژیم صهیونیستی نقش اصلی را ایفا کرد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب- جنبش «صهیونیسم سیاسی» نخستین بار در قرن 19 توسط تئودور هرتصل که قیافه و حالت «موسی» جدید به خود گرفت[1] مطرح شد. طلایهداران این جنبش در یهودیت به نام «ملیگرایان» معروفند. هدف اصلی آنان دستیابی به اهداف و آرمان صهیونیسم و تأسیس یک دولت ملی برای یهودیان بود.[2]
این جنبش، در سال 1897 در شهر بالِ سوئیس، برای اولین بار به تشکیل گردهمایی با عنوان سازمان جهانی صهیونیست ها اقدام کرد. مأموریت این سازمان که تا سال 1903 سالی یک بار و پس از آن هر دو سال یک بار برگزار می شد، تأسیس دولت صهیونیست ها برای رهایی تمام یهودیان جهان بود و ریاست آن به هرتصل داده شد. اولین اختلاف در 1903 بر سر محل تشکیل این دولت در گرفت.[3]
برخی از صهیونیست های یهودی مانند لئون پینسکر با انتخاب فلسطین مخالف بودند؛ زیرا عقیده داشتند باید زمینی انتخاب شود که خالی از سکنه بوده و بدون خشونت به آن دست یابیم.[4] او می گفت قدس الاقداس ما اعتقاد به خدا و کتاب مقدس است که در واقع همین ها بودند که وطن دیرین ما را به ارض مقدس بدل ساختند نه اردن و اورشلیم. از این رو لازم نیست حتما در سرزمین قبلی خود اقامت کنیم، بلکه هر قطعه زمینی که به ما بدهید، قدسالاقداس خویش را به آنجا خواهیم برد. از این رو طرحی با عنوان «دولت جدید یهودی در اوگاندا یا آرژانتین یا غیره» مطرح شد.
عده ای اوگاندا در شرق آفریقا را پیشنهاد کردند و این انتخاب را هرتصل در ششمین گنگره صهیونیست ها اعلام کرد.[5]
عده ای به این نتیجه رسیدند که آرژانتین در آمریکای لاتین مناسب ترین کشور برای اسکان یهودیان و اجرای طرح ایجاد مهاجرنشین های یهودی است. به دنبال این نتیجه گیری، اراضی وسیعی در محدوده بوئنوس آیرس، سانتافه و انترریو خریداری شد.
در عین حال یک ارگان اجرایی در آرژانتین تأسیس شد که ریاست آن برای مدت کوتاهی به سرهنگ گلد اسمیت که برای همین منظور از وزارت جنگ انگلیس مرخصی گرفته بود، سپرده شد.[6]
طرح اوگاندا و آرژانتین هیچ گاه به طور جدی از سوی صهیونیست ها به بحث گذاشته نشده اند؛ زیرا با ورود انگلیس به این مسأله صرفاً طرح مهاجرت به فلسطین در دستور کار جلسات صهیونیست ها قرار گرفت. هرتصل پس از سفر به لندن در 1895 و ملاقات با سامئل مونتاگو سرمایه دار یهودی و عضو مجلس عوام انگلستان، با طرح «فلسطین بزرگ» آشنا شد. او به پیشنهاد مونتاگو طرح مهاجرت به آرژانتین را کنار گذاشت؛ زیرا بیشتر صهیونیست های انگلستان مانند سامئل مونتاگو و حاییم وایزمن(پدر دوم صهیونیسم) رهبر گروه هواخواه انگلستان طرفدار استعمار فلسطین بودند.[7]
دیدار و ملاقات ویلیام هکلر از صهیونیست های مسیحیِ وابسته به سفارت انگلستان در اتریش با هرتصل نیز مؤثر بوده است. هکلر دو سال قبل از انتشار کتاب هرتصل یعنی «دولت یهود»، کتاب «بازگشت به فلسطین» را در 1894 نوشت. او وقتی کتاب هرتصل را مطالعه کرد، خواهان ملاقات با او در 1896م شده است. هرتصل پیرامون این ملاقات میگوید: «هکلر مرد محترم سفارت انگلستان، به راه حل من در مورد مسأله یهود علاقه بسیاری نشان داد و حرکت من را نقطه تحول پیشگویی ها به شمار آورد که خود او دو سال قبل از این پیشگویی کرده بود».[8]
یکی از مباحث مطرح شده در این دیدار، خواسته صهیونیست های مسیحی از هرتصل بود: «مسیح زمانی میآید که دولت یهودی در آخرالزمان در فلسطین قبل از ظهور موعود تشکیل شود.» هرتصل وقتی به این باور صهیونیست های مسیحی پی برده بود، به هکلر گفت: « استقرار دولت یهودی در فلسطین باید به دست دولت های بزرگ غربی مانند انگلستان و آمریکا انجام شود.» شخصیت هایی نظیر هکلر، مونتاگو و وایزمن با حضور جدی در صحنه، انگلستان و در ادامه آمریکا را راضی به این طرح کردند.[9] بنابراین هرتصل با تأثیرپذیری از انگلیسی ها فلسطین را برای شکل گیری دولت یهود انتخاب کرد.
غیر از اوگاندا و آرژانتین، مناطق دیگری نظیر عراق، بین النهرین، قبرس، العریش در صحرای سینا، کنگو، موزامبیک، لیبی(سیرنائیکا) و آنگولا به عنوان محل اسکان یهودیان پیشنهاد شد. اما هیچ یک از طرح های مذکور به مرحله اجرا در نیامد. وایزمن در این رابطه نوشت: «مناطقی که پیشنهاد شدند یا بسیار سردند یا فوق العاده گرم و توسعه و عمرنشان مستلزم صرف سال ها کار و هزینه سرسام آور است.»
سرانجام در هفتمین کنگره یعنی در 1905م، غلبه و پیروزی از آنِ گروهی شد که در محافل حاکمه انگلیس مشغول بودند و مدتها چشم بر فلسطین دوخته بودند. به این ترتیب در این کنگره رأی بر استقرار کشور یهود در فلسطین داده شد.[10] از آن پس نهضت صهیونیسم به رهبری وایزمن، همّ و غم خود را صرف اقدامات سیاسی کرد و امتیازاتی نیز از سلطان عثمانی که بر فلسطین فرمانروایی داشت، تحصیل کرد.
از این تاریخ به بعد، صهیونیست ها با حمایت مستقیم انگلستان جهت تحقق تشکیل دولت رژیم صهیونیستی در فلسطین فعالانه دست به کار می شوند. حمایت انگلستان سبب شده بود که جامعه صهیونیست یهودی در فلسطین از طریق مهاجرت یهودیان بر تعداد خود بیفزاید. به این ترتیب در این دوره با توجه به تحت الحمایگی فلسطین توسط انگلستان، صهیونیست ها فعالانه در جهت تشکیل دولت رژیم صهیونیستی تلاش کنند.[11]
پی نوشت:
[1]. یوری ایوانف، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران: امیرکبیر، 1353، ص 83
[2]. عبد الوهاب المسیری، صهیونیسم، ترجمه لواء رودباری، تهران: وزارت اور خارجه، 1374، ص 54- 63
[3]. یوری ایوانف، صهیونیسم، ص 14- 15
[4]. عجاج نویهض، پروتکلهای دانشوران صهیون، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: آستان قدس، 1373، ص 89
[5]. یوری ایوانف، صهیونیسم، ص 83- 86
[6]. ناهوم سوکولوف، تاریخ صهیونیسم، ترجمه داود حیدری، تهران: مطالعات تاریخ معاصر، 1377، ج 1، ص 371
[7]. حمید احمدی، ریشه های بحران در خاورمیانه، تهران: کیهان، 1369، ص 50
[8]. رجینا شریف، ربیعالاول 1406، «صهیونیسم غیریهودی»، مجله المعرفة، ش 96، کویت، ص 147؛ محمود النجیری، آرمگدون، نبرد آخرالزمان به روایت مسیحیان صهیونیست، ترجمه قبس زعفرانی و رضا عباسپور، تهران: هلال، 1384، ص 59
[9]. عبد الوهاب المسیری، صهیونیسم، ص 55 و 59- 60)
[10]. یوری ایوانف، صهیونیسم، ص 83- 86؛ گالینا نیکیتینا، دولت اسرائیل، ترجمه ایرج مهدویان، تهران: پویا، 1352، ص 31- 32
[11]. ر.ک: محمد امیر شیخ نوری، صهیونیسم و نقد تاریخ نگاری معاصر غرب، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1388، ص 183
افزودن نظر جدید