تقابل ولایت پذیری و ولایت گریزی در جنگ احد (قسمت اول)
حاکم حسکانی در تفسیر آیه 23 سوره احزاب می نویسد: «ابن عباس درباره سخن خداوند (من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه عليه) گفت: يعنى على و حمزه و جعفر (فمنهم من قضى نحبه) يعنى حمزه و جعفر (و منهم من ينتظر) يعنى على (ع) كه منتظر مرگ خود و وفا كردن به پيمان خدا و شهادت در راه خدا بود و به خدا سوگند كه شهادت روزى او شد.»
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیروزی در نخستین نبرد سپاهیان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با کفار و مشرکین منجر شد تا امتحانی بسیار بزرگ در پی آنان باشد؛ کفار قریش از شکست سنگینی که به آنان تحمیل شده بود، آزرده و سرشکسته شدند و به فکر انتقام از سپاهیان اسلام افتادند. مشرکان با لشکرکشی به سوی مدینه، فکر انتقام را در سر می پروراندند. غزوه احد در پانزدهم شوال سال سوم هجری در نزدیکی مدینه به وقوع پیوست. اگر بخواهیم چرایی شکست سنگین مسلمانان در غزوه احد که منجر به شهادت سردار رشید اسلام حضرت حمزه (علیهالسلام) شد را بررسی کنیم، باید به دو عامل مهم در این واقعه پرداخته شود.
نخستین عامل: دنیا گرایی؛
در ابتدای نبرد، ایمان مسلمانان باعث عقب راندن دشمن شد و دوباره آنان به یاد شکست خود افتادند؛ اما همین که اندک پیروزی برای سپاهیان اسلام حاصل شد، غنیمتهای بازمانده از کفار قریش، چشمان سپاهیان اسلام را به خود مشغول ساخت و دنیاطلبی خفته در آنان سبب شد تا در پی دنیا راهی شوند و عاقبتی سرزنش پذیر را برای خود در تاریخ به یادگار گذارند.
دنیا طلبی آن قدر نکوهش شده است که خدای رحمان در قرآن کریم می فرماید: «وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراکُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یرِیدُ الدُّنْیا وَ مِنْکُمْ مَنْ یرِیدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیبْتَلِیکُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْکُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ [آلعمران/152] خدا به وعدهاى كه با شما نهاده بود وفا كرد، آنگاه كه به اذن او دشمن را مىكشتيد و چون غنيمتى را كه هواى آن را در سر داشتيد به شما نشان داد، سستى كرديد و در آن امر به منازعه پرداختيد و عصيان ورزيديد. بعضى خواستار دنيا گشتيد و بعضى خواستار آخرت. سپس تا شما را به بلايى مبتلا كند به هزيمت واداشت. اينك شما را بخشید كه او را به مؤمنان بخشايشى است.»
بعد از خواندن این آیه میتوان با جرأت بیان کرد اگر مسلمانی به دنبال دنیا باشد و سخن رهبر خود را رها کند، گرفتار دنیایی میشود که برایش به غیر از آه و افسوس چیزی باقی نمیگذارد. سربازان اسلام همین که چشمانشان به غنیمتهای روی زمین افتاد، نتوانستند که نفس سرکش خود را به اطاعت خود درآورند و با ترک فرمان فرمانده خود، با اشتیاق به سوی دنیا و ثروت آن دویدند.
امیرمؤمنان (علیهالسلام) درباره مردمان دنیاطلب می فرمایند: «چيست كه به اندك چيزى از دنيا كه به دست مى آوريد شادمان مى شويد و از آنچه از آخرت از دست مى دهيد اندوهگين نمى گرديد. به اندك متاع دنيايى كه از دستتان مىرود، مضطرب مىشويد؛ آنسان كه نشان آن بر چهرههايتان هويدا مىگردد و به سبب اندك مايهاى كه از كف مىنهيد، صبر و قرار از دلتان رخت بر مىبندد؛ به گونهاى كه گويى دنيا جاى درنگ هميشگى شماست و نعمت دنيا برايتان ماندنى است.»[1]
دومین عامل: سستی، عدم اطاعت پذیری و نزاع؛
در نبرد احد، خاتم پیامبران (صلیاللهعلیهوآله) به هنگام چینش سپاهیان اسلام، شکاف میان دو کوه را به آنان یادآور شدند و مراقبت از تنگه را مهمترین وظیفه تعدادی از سپاهیان برشمردند؛ اما رها کردن تنگه مهمی که قرار شده تا امتحان مسلمانان باشد، تاریخ را به گونهای دیگر تغییر داد.
سستی در اطاعت فرامین پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و نزاع در اطاعت از فرمانده میدان، سبب آن شد تا تعدادی از مسلمانان با رها کردن باریکه راهبردی، طعم شیرین پیروزی را به تلخی شکست تغییر دهند.
سستی در اطاعت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تا آنجا پیش آمد که همان یارانی که برای دفاع از حضرت و ترویج اسلام، تا پای جان عهد بسته بودند، پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) را در میان دشمنان تنها گذاردند و نقض عهد و پیمان کردند. تلخی این حادثه آنجاست که دشمن پست، هنگامی که آگاه گردید پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) یاور کمی دارد به سوی ایشان حمله ور شد و اگر یاری خداوند و جان فشانی امیرمؤمنان (علیهالسلام) نبود، شاید منجر به شهادت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نیز میگردید.
خدای رحمان در قرآن کریم از این اتفاق تلخ یاد کرده و می فرماید: «إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یدْعُوکُمْ فِی أُخْراکُمْ فَأَثابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِکَیلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ [آلعمران/153] (به خاطر بیاورید) هنگامی را که از کوه بالا می رفتید و جمعی در وسط بیابان پراکنده شدند و از شدت وحشت، به عقب ماندگان نگاه نمیکردید و پیامبر از پشت سر، شما را صدا میزد. سپس اندوهها را یکی پس از دیگری به شما جزا داد؛ این به خاطر آن بود که دیگر برای از دست رفتن(غنایم جنگی) غمگین نشوید و نه به خاطر مصیبتهایی که بر شما وارد میگردد و خداوند از آنچه انجام میدهید، آگاه است.»
ابن اثیر یکی از علمای مشهور اهل سنت، رشادت و شجاعت بی نظیر امیرمؤمنان (علیهالسلام) را در روز نبرد احد یادآور شده و می نویسد: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گروهى از مشرکین را مشاهده کرد که عازم میدان نبرد بودند، حضرت به امیرمؤمنان (علیهالسلام) دستور دادند به آنان حمله کند. امیرمؤمنان (علیهالسلام) به فرمان پیامبر به آنان حمله کرده با کشتن چند تن از مشرکین، موجبات تفرقشان را فراهم ساخت. سپس پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گروه دیگرى را مشاهده کردند و به امیرمؤمنان (علیهالسلام) دستور حمله دادند و امیرمؤمنان (علیهالسلام) آنان را کشتند و یا آنکه متفرق ساختند. در این هنگام پیامرسان وحى به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) عرض کرد: این نهایت فداکارى است که امیرمؤمنان(علیهالسلام) از خود نشان مىدهد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: علی از من است و من از علی هستم. در این هنگام صدایى از آسمان شنید که مىگفت: لاسیف الا ذوالفقار، ولافتى الا علىّ»[2]
در حقیقت اگر آن روز تلخ، امیرمؤمنان (علیهالسلام) به دفاع از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نپرداخته بود، معلوم نبود که چه حادثه ناگواری پیش روی مسلمانان اتفاق میافتاد.
پینوشت:
[1]. سید رضى، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص 168، هجرت - قم، چاپ اول، 1414 ق. «مَا بَالُكُمْ تَفْرَحُونَ بِالْيَسِيرِ ... وَ كَأَنَّ مَتَاعَهَا بَاقٍ عَلَيْكُم.»
[2]. ابن اأثير، الكامل فی التاريخ، ج2، ص44، دار الكتاب العربي، بيروت – لبنان، چاپ اول، 1417هـ. «وَقَدْ كَانَ الْمُسْلِمُونَ ...لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ، وَلَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ.»
محمدجواد مهریار
افزودن نظر جدید