آیا شیعیان در مسائل فقهی خود از قیاس استفاده می کنند؟ (قسمت چهارم)
ابن حجر در مقدمه فتح الباری به کثرت استفاده ابوحنیفه از قیاس اذعان می کند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اصولی که بعضی از مفتیان اهل سنت در فقه به کار می برند، قیاس است و با استفاده از آن، فتوا می دهند. مفتیان وهابی برای ایجاد شبهه، با استناد به کلام چند نفر از علمای شیعه ادعا می کنند، برخلاف نظر ائمه اثنی عشر، علمای شیعه نیز در فتاوای خود از قیاس استفاده میکنند. آنان در ادامه میگویند علمای شیعه با سیاه نمایی فراوان نسبت به اصول فقهی اهل سنت و وهابیت، مکرراً از قیاس نام میبرند و حتی با وجود علم به حرام بودن قیاس از منظر امامان شیعه و بدعی بودن و بطلان، خود آن را به کار میگیرند.
در مقالات قبلی به این شبهه پاسخ داده شده است و در ادامه به تعارضات موجود در فقه و اصول اهل سنت درباره استفاده از قیاس اشاره میشود:
یکی از بحثهای قابل توجه در مورد قیاس، استفاده مکرر ابوحنیفه از این مسئله است. تعارضات موجود در نظر علمای اهل سنت برای توجیه مقدم کردن قیاس بر حدیث صحیح در فقه حنفی، یکی از مهمترین مباحث موجود در موضوع قیاس است.
برخی از علمای اهل سنت ادعا می کنند که ابوحنیفه قیاس را آخرین روش برای اجتهاد می دانست؛ به نحوی که بعد از قرآن و سنت و اجماع و فعل و یا سخن اصحاب و تابعین و روش اهل مدینه، در آخر برای صدور فتوا، به قیاس مراجعه می کرد. بر این اساس، در صورتی که در مسئلهای حدیث موجود بود، روش ابوحنیفه استفاده از آن روایات و احادیث بوده و قیاس را مقدم بر روایات نمیکرده است.
ابن تیمیه می نویسد: «بعضی گمان می کنند که ابوحنیفه و یا بعضی از ائمه مسلمین، به دلیل وجود قیاس با حدیث صحیح مخالفت کرده اند. پس آنان در این نظر خطا کردهاند و این خطا و اشتباه آنان، یا بر اساس ظن و گمان صورت گرفته و یا بر اساس هوای نفس پیش آمده است.» ابن تیمیه حتی برای آنکه نشان دهد که ابوحنیفه همواره بر قیاس تاکید نداشته و احادیث را بر قیاس برتری میداد، دو مثال نیز ذکر میکند و مینویسد: «ابوحنیفه به حدیث [وضو گرفتن با نبیذ] عمل میکرد که مخالف با قیاس بود و همچنین به حدیث [قهقهه در نماز] نیز عمل کرده، در حالی که این روایت نیز مخالف با قیاس است. این عمل ابو حنیفه به دلیل اعتقادش به صحت این دو روایت بوده و این در حالی است که ائمه حدیث این دو روایت را صحیح نمیدانند.»[1]
هدف ابن تیمیه از بیان این جملات آن است که ابوحنیفه روایات صحیح را قبول داشت و بر اساس آن فتوا می داد و در صورت عدم روایات صحیح و حتی ضعیف، از قیاس استفاده میکرد. با بررسی شروح، خلافِ آنچه ابن تیمیه بیان کرده به دست میآید.
استفاده مکرر ابوحنیفه از قیاس، مسئله ای است که در منابع معتبر اهل سنت به آن اشاره شده است. شهرت استفاده از قیاس و کثرت استعمال ابوحنیفه از آن مطالبی نیست که بتوان آن را پوشاند و مخفی کرد. هر چند عدهای معتقدند که ابوحنیفه از قیاس استفاده نمیکرد.
به عنوان نمونه حسان از فقهای معروف اهل سنت به نقل از ابن حجر در مقدمه فتح الباری درباره جرح جارحین به ابوحنیفه، مینویسد: «و از این گونه است، که به جرح جارحینی که به دلیل کثرت استفاده ابوحنیفه از قیاس او را جرح کردهاند، اعتماد نمیکنیم.»[2]
این کلمات بیان کننده آن است که ابوحنیفه از قیاس به کثرت استفاده می کرد و ابن حجر با تأیید این مطلب، این جرحها را قابل اعتماد نمی داند. در حقیقت اقرار ابن حجر دلیلی متقن بر کثرت استعمال قیاس در فتاوای ابوحنیفه به حساب میآید.
اما بر خلاف نظر ابن تیمیه که معتقد است که ابوحنیفه و دیگر ائمه فقهی اهل سنت، از روایات - چه ضعیف و چه صحیح- در صدور فتوا استفاده می کردند، باید گفت این نظر رد میشود؛ زیرا شارحین بر این اعتقاد هستند که حدیث ضعیف هیچ جایگاهی در بیان احکام ندارد و نمیتوان بر اساس آن فتوا داد.
زكريا بن غلام قادر پاكستانی در کتاب خود به نقل از صاحب کتاب البحر المحیط می نویسد: «حدیث ضعیف اعتباری در احکام ندارد و احکام مبنی بر کتاب و سنت صحیح و اجماع و قیاس است. پس قیاس بر حدیث ضعیف مقدم میشود.» زکریا بن غلام در ادامه با توضیح حدیث ضعیف مینویسد: «و مراد از ضعیف غیر از آن چیزی است که نزد متأخرین بیان شده است؛ زیرا متأخرین حدیث را به چند قسم صحیح و حسن و ضعیف تقسیم کردهاند ولی در احکام منظور از حدیث ضعیف، حدیثی است که صحیح نباشد، حتی اگر آن حدیث حسن باشد.»[3]
با بیان این مطلب مشخص می شود، حدیثی که از نظر اعتبار صحیح نباشد، در احکام جایگاهی ندارد و در حقیقت استفاده ابوحنیفه از حدیث ضعیف، دو وجه را در پی دارد.
اول آنکه او برای ادعای فقهی خود مبنا و قاعدهای نداشته است. چرا که همانگونه که گفته شد، استفاده از حدیث ضعیف در بیان احکام، امری است که از نظر فقها و علما مطرود است و همانگونه که بیان شد، هیچ یک از ائمه فقهی، از حدیث ضعیف در صدور فتوا استفاده نمیکنند و حدیث ضعیف در صدور فتوا هیچ جایگاهی ندارد.
دومین وجه آن است که ادعای ابن تیمیه بر استفاده ابوحنیفه از احادیث و مقدم کردن آنها بر قیاس، به جهت توجیه کار او بوده و این در حالی است که بر خلاف سخن فقهای اهل سنت است. ابوحنیفه در حالی از روایات استفاده کرده که معتقد بوده، روایات صحیح به تعداد کمی بودهاند. در اینجا یک سؤال پیش میآید که چگونه در حالی که روایات صحیح کم بوده و روایات ضعیف هم در بیان فتوا ارزشی ندارند، اما او در صدور فتوا از روایات ضعیف استفاده کرده است؟!
در انتها فقط به عنوان شاهد مثال به مناظرات امام صادق (علیهالسلام) با ابوحنیفه اشاره می شود که حضرت به قیاسهای مکرر او در صدور فتوا ایراد گرفته و او را از رأی گرایی و اجتهاد مقابل نص و مخالفت با نظر شارع بر حذر داشتند.
پینوشت:
[1]. ابن تیمیه، مجموع الفتاوى، ج20، ص304، المملكة العربية السعودية، سال چاپ، 1416هـ. «وَمَنْ ظَنَّ بِأَبِي حَنِيفَةَ أَوْ غَيْرِهِ ... وَإِنْ كَانَ أَئِمَّةُ الْحَدِيثِ لَمْ يُصَحِّحُوهُمَا.»
[2]. محمد بن إبراهيم بن حسان، سلسلة مصابيح الهدى، ج15، ص19، الكتاب مرقم آليا. «ومن ثم فإنه لا يعتد بجرح الجارحين الذين جرحوا أبا حنيفة بكثرة القياس.»
[3]. زكريا بن غلام قادر پاكستانی، من أصول الفقه على منهج أهل الحديث، دار الخراز، چاپ اول، 1423هـ. « الحديث الضعيف لا اعتبار به في الأحكام ...وإن كان حسناً.»
افزودن نظر جدید