چرا امیرالمومنین (ع) امر به سکوت شدند
حضور منافقان در بین مسلمانان و ترس از بازگشت آنان به سوی جاهلیت سبب شد تا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) توصیه به سکوت کنند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که از جانب مفتیهای وهابی مطرح شده، آن است که شیعیان به دروغ میگویند، منافقان قصد نابودی اسلام را داشتند و این در حالی است که همه صحابه و بزرگان از انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه رضایت داشتند. آنان معتقدند در هنگام بیعت با ابوبکر حتی تازه مسلمانان نیز از انتخاب ابوبکر رضایت داشتند.
در پاسخ به این شبهه میتوان گفت: بر خلاف اعتقاد وهابیون، همه صحابه از انتخاب ابوبکر رضایت نداشتند و حتی تعداد قابل توجهی از صحابه هرگز با او بیعت نکردند. اما چون در اینجا موضوع منافقین مطرح شده به بررسی آن میپردازیم.
ابتدا میگوییم هر گونه دفاع و مقابله و مبارزه امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) برای باز پس گیری عنوان خلافت، از آنها در آن ایام، به مصلحت اسلام نو پا نبوده و اگر حضرت دست به شمشير میشدند و بنی هاشم و گروهی از صحابه که هنوز سر عهد و پیمان خود در غدير با حضرت مانده بودند، يک طرف قرار میگرفتند و پیروان سقیفه روبروی ایشان قرار میگرفتند و در نتیجه مسلمانان به دو گروه تقسيم میشدند و اصل اسلام نو پا از هم بر چيده میشد.
سخن بیان شده از جانب شیعیان با عمل منافقان که در لباس دلسوزی برای دفاع از امیرالمؤمنین علی (عليهالسلام) به حضور ایشان آمدند تصدیق میشود. طبری در تاریخ خود با اشاره به این مطلب، به حضور ابوسفیان نزد امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) اشاره میکند. او که بزرگترین دشمن اسلام بود، هنگامی که مطلع شد، ابوبکر و عمر بن خطاب در سقیفه برای ایجاد خلافت خود جمع شدهاند، خودش را به خانه امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) رساند و از ایشان خواست تا با حضرت بیعت کند. اما امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) که به نیت سوء او پی برده بودند، اجازه بیعت به او ندادند.
طبری مینویسد ابوسفیان به حضرت عرض کرد: «ای اباالحسن! دستت را دراز کن تا با تو بيعت کنيم.»[1]
اميرالمؤمنين (عليهالسلام) که از موضع ابوسفیان آگاه بود و میدانست که او در لباس دلسوزی میخواهد در مدينه جنگ درونی میان مسلمانان راه بيندازد، در پاسخ به او چنين فرمود: «به خدا سوگند تو با اين گفتار خود انگيزه فتنهگری داری. تو پيوسته بدخواه اسلام و مسلمانان بودهای و ما نياز به خيرخواهی تو نداريم.»[2]
نفاق موجود در بطن جامعه و ترس از بازگشت به جاهلیت، در میان مسلمانان سبب شد تا امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) سکوت کنند. ابن جوزی در این باره مینویسد: «هنگامی که ابوبکر به خلافت رسید، انصار با آنکه مخالف بیعت با او بودند، ولی به اجماع رسیدند. در این هنگام ابوبکر تصمیم گرفت تا لشکر اسامه را راهی کند و به تحقیق، در آن زمان تمامی مسلمانان مرتد شده بودند و نفاق آشکار شده بود و یهود و نصاری به دنبال شرارت و فتنه علیه مسلمانان بودند. در آن زمان به دلیل فقدان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و کمی جمعیت مسلمانان و زیادی تعداد دشمنان، مسلمانان همانند گوسفندانی که در معرض باران، در یک شب تاریک زمستانی قرار داشتند، به هر سویی رها شده بودند.»[3]
پینوشت:
[1]. طبری، تاریخ طبری، دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص237. «أبا حسن ابسط يدك حتى أبايعك.»
[2]. همان.
[3]. أبوالفرج بن جوزی، المنتظم فی تاريخ الملوك والأمم، دار الکتب العلمیه - بیروت، چاپ اول، 1422هـ، ج4، ص74. «عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ،... وَقِلَّتِهِمْ وَكَثْرَةِ عَدُوِّهِمْ.»
محمدجواد مهریار
افزودن نظر جدید