خدا ساخته ذهن انسان نیست.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خدا ناباوری و عدم اعتقاد به خدای خالق و بی همتا از شاخصه های مشترکی است که در آموزه های عرفان های کاذب و نوظهور به وفور دیده می شود. اوشو و همفکرانش در مورد خدا به معنای دقیق کلمه بحث نمی کنند، در حالی که خدا موجودی است که خودش علت تمام موجودات روی زمین بوده و هرگز وابسته به دیگری نیست.
البته ممکن است در درون انسان معتقد به خدا، خواسته یا ناخواسته تصویری از خداوند شکل بگیرد، اما صِرف تحقق چنین تصویری در ذهن او موجب محدود شدن خدا نمی شود. زیرا تصویری که انسان در ذهنش از خدا دارد، محصول ذهن اوست و لزوماً نمی تواند حقیقت داشته باشد.
تعریف اوشو از خداوند همان تخیلات ذهنی و امور بی ارزشی است که از درک و فهم غلط و ناصحیح او نسبت به خداوند متعال ناشی می شود. از قرن ها پیش تا کنون بسیاری از انسان های فکور و اندیشمند بودند که نگاهی دیگر به حقیقت خدا داشته و وجود یا عدم خداوند را مورد تامل و دقت های عقلی و فلسفی قرار داده و به جمع بندی هایی نیز رسیدهاند.
این نظرات همان برهان های گوناگونی است که در مورد اثبات خدا مطرح شده و اندیشمندان بسیاری بواسطه همین براهین به وجود خداوند اعتقاد پیدا کرده و در حال حاضر نیز بسیاری بر مبنای همین براهین عقلی به خدا به عنوان حقیقتی که شکل گیری عالم بدون آن متصور نیست باور دارند. وجود این براهین خود بهترین دلیل برآن است که خدا ساخته ذهن و ترس بشر از مشکلات زندگی و... نیست؛ بلکه نتیجه منطقی و قدم گذاشتن انسان در مسیر عقلانیتی است که از ناحیه خداوند به او بخشیده شده است.
برهان نظم یکی از متداول ترین براهینی است که برای وجود خدا اقامه شده است. این برهان نیز همانند بعضی از براهین اثبات وجود خدا، تاریخی به بلندی عمر انسانها دارد. انسان ها از دیرباز با مشاهده پدیدههای منظم و هماهنگ به این فکر میافتادند که این نظم و هماهنگی در میان موجودات، معلول چیست. آیا خود اجزاء با همکاری یکدیگر این نظم را پدید آوردهاند؟ یا این که این نظم دارای ناظمی حکیم و مدبّر،است؟ انسان با اندک تأملی در ساختار موجودات، به راحتی می تواند به این نتیجه برسد که چنین ساختاری از ناظمی حکیم به وجود آمده است.
به عبارتی این مجموعههای منظم، نشانههای تدبیری است که انسان را به خدا رهنمون میکند. امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرمایند:«خداوند با نشانههای تدبیر که در آفریدگانش دیده میشود، بر عقلها آشکار شده است.»[1]
برهان نظم دارای سیری منطقی است که برای روشن شدن بیشتر بحث به آن اشاره می شود:
1ـ شکی نیست که انسان به عنوان یک مجموعهی منظّم وجود دارد.
2ـ هر نظمی ناظمی دارد.
3ـ پس نظمی که در وجود انسان است دارای ناظمی است.
4 ـ ناظم نظم موجود در انسان، الف: یا خود اوست، یا اجزای او هستند. ب: یا طبیعت به وجود آورنده نظم انسان است یا این که عدم، ناظم او بوده و به صورت تصادفی نظم در او به وجود آمده است. ج: یا موجودی دیگر نظم انسان را پدید آورده است.
5 ـ خود انسان نمی تواند ناظم وجود خودش باشد و این را به علم حضوری درک می کند. اجزاء انسان نیز نمی توانند ناظم وجود او باشند، چون اجزاء انسان از خود او نمی توانند تواناتر باشند. اگر آن ها چنین قدرتی داشته باشند پس انسان که محصول مجموع آن هاست، به طریق اولی، باید چنین قدرتی داشته باشد.
روشن است که نظم (تصادفی) نیز هرگز نمی توان به عنوان یک ناظم در نظر گرفته شود. (طبیعت) نیز یا خود انسان است یا بخشی از او است، یا موجودی دیگر است. یا این که یک مفهوم ساخته شده توسط ذهن انسان است. بنابراین فقط یک موجود دیگری می ماند که توانایی دارد، ناظم انسان باشد.
6 ـ آن موجود دیگر نیز یا خودش موجودی غیر مرکّب است (دارای مجموعه و اجزاء نیست) یا موجودی مرکّب و دارای مجموعه است. اگر غیر مرکّب است، همان خداست؛ امّا اگر مرکّب است خود او نیز باید دارای نظم باشد. چون فاقد یک کمال نمی تواند اعطا کننده ی آن به دیگری باشد؛ و اگر دارای نظم است، پس باید ناظمی داشته باشد.
7 ـ ناظم او نیز یا مرکب است یا غیر مرکب. اگر غیر مرکب باشد خداست و الّا او نیز باید نظم و ناظم داشته باشد. و چون تسلسل محال است. لذا سر این سلسله باید به یک موجود غیر مرکب ختم شود که او همان خداست.
گذشته از برهان نظمی که برای اثبات خدا ارائه شد، می توان گفت اگر طبق گفته اوشو، خدا ساخته ذهن انسان ها باشد، به راحتی می توان ادراکات ذهنی انسان را نسبت به چگونگی موجودات و حقایق بیرونی همانند ادراک از کم و کیف ذرات اتمی، حوادثی که در کائنات در میلیاردها سال پیش رخ داده است، امور نامحسوسی مثل امواج نامرئی و نیروهای الکتریسیته و... که هیچ گاه با حس قابل درک نیستند، ساخته و پرداخته ذهن بشر دانست؛ در حالی که انسان هرگز آن ها را ساخته ذهن نمی داند.
پینوشت:
[1]. نهج البلاغه، خطبة 182.
افزودن نظر جدید