افسانه شخصی

  • 1392/08/30 - 01:35
افسانۀشخصی نام دیگرش هوای نفس است که با اختراع یک واژۀ جدید و به ظاهر، زیبا، سعی در زیبا جلوه دادن پیروی از هوای نفس را دارد که این کار را یک عمل مثبت تلقی کرده و برای تحقق آرزوهای نفس، همۀ هستی را به خدمت او درمی آورد. این پیروی و اینهمه تلاش، بعنوان یک هدف و یک کمال تلقی شده و به عبارتی دیگر، همۀ هستی برای تحقق خواسته های شیطان باید تلاش کنند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_تشویش خاطر،  سرگردانی و جستجو کردن یک گمشدۀ غیر مادی و پناه آوردن به آن را می توان از ویژگی های جامعۀ امروز بشری مخصوصاً در جامعۀ غرب دانست. انسان همواره به دنبال آرامش و آرام گرفتن و به دنبال این آرامش گشتن، تا زمان رسیدن به خدای یگانۀ متعال ادامه خواهد داشت. اما بعضی ها آسایش را با آرامش اشتباه گرفته اند و گویا این آسایش، آنها را به آرامش میرساند درحالیکه هرچند امکانات رفاهی بشر افزایش یافته است اما ناآرامی  درونی در افراد، به وضوح و با چشم غیر مسلح قابل مشاهده است.

در این میان، افرادی با ادعاهای "منجی گری" و "به تکامل رسانندگان بشر" می گویند ما می توانیم خلأ آرامش بشررا پر کنیم. ازجملۀ این افراد، شخصی است برزیلی به نام پائولو کوئیلیو که در این نوشتار مختصر، به بررسی گوشه ای از افکارش می پردازیم.

 یکی از ویژگی های آثار و نوشته های کوئیلیو داستان سرایی است و در داستان هایش در هر منطقه ای و متناسب با هر مذهبی و کشوری یک نام مرا برای شخصیت داستانش انتخاب می کند. مثلا در یکی از داستان هایش، شخصیت اصلی داستان، یعنی"سانتیاگو" درگیرعشق دختری مسلمان شده به نام فاطمه؛1 که این ویژگی باعث شده که در جاهای مختلف دنیا مخاطب داشته باشد.

"افسانه شخصی" که محور و اساس آثار کوئیلو است در پی آن است که شخص به تمام تمایلاتش در همین دنیا برسد.

 اما در جریان یک مسافرتی که او به ایران داشته است خبرنگار روزنامه همشهری از کوئیلیو می پرسد "مهمترین آرزوها معمولا در سه بخش است؛ ثروت، قدرت، شهرت؛ آیا رسیدن به اینها واقعاً انسان را می تواند به خدا برساند؟" کوئیلیو در جواب می گوید:من در این باره قضاوت نمی کنم.2

در نقد این سؤال و جواب، می گوئیم:

اولاً اگر به نظریۀ افسانه شخصی کوئیلیو توجه داشته باشیم می توانیم جواب را از مکتبش بفهمیم و لزومی به جواب صریح ایشان نیست.

ثانیاً اگر شما خودتان را صاحب مکتب در زمینۀ رساندن به کمال می دانید پس باید نظر داشته باشید و نظر نداشتن شما چند حالت دارد:

یا اینکه انسان را نشناخته اید که بتوانید یا بخواهید آرزوهایش را بشناسید؛ که دراینصورت، داعیۀ مکتب داشتن با این عدم شناخت، منافات دارد.

و یا اینکه اساساً خدا را قبول ندارید که بخواهید به او برسید؛ چون افسانۀ شخصی، محور بحث شماست و کسی که محور، خودش باشد و همه چیز، خودش باشد دیگر برای به رسیدن به موجودی با نام"خدا" نیازی احساس نمی کند؛ چون سؤال آن خبرنگار، به گونه ای مطرح شده که اصل و محور، خداست. و اینگونه به نظر میرسد که آقای کوئیلیو مبنایش با مبنای سؤال کننده متفاوت است و فضای پاسخ مورد نظر خبرنگار، کاملاً خارج از تفکر کوئیلیو است و شاهد حرف ما اینست که کوئیلیو می گوید:"تحقق بخشیدن به افسانه شخصی، یگانه وظیفۀ آدمیان است.وقتی کسی به راستی چیزی را بخواهد تمامی کیهان همدست می شود تا به رؤیایش تحقق بخشد".3

در جواب این سخن کوئیلیو می گوئیم افسانۀ شخصی یعنی خواستۀ انسان.سؤال می کنیم خواستۀ انسان منهای خواستۀ خدا آیا چیزی غیر از مادیات و شهوات است؟ چون در این سخن کوئیلیو انسان مجرد از هر گونه خواستۀ الهی فرض شده است و هیچ ردّپایی از خدا و خواست خدا دیده نمیشود. "أفرأیت من إتـّخذ إلهه هواه" آیا پس دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود ساخته است؟4 این خواسته با این ویژگی،معنایش هوای نفس است؛ یعنی افسانۀ شخصی نام دیگرش هوای نفس است و تقویتش تقویت هوای نفس است. پس محور، هوا است نه خدا. هوای نفس از چه کسی دستور می گیرد؟ إنّ النفس لأمّارة بالسّوء 5. از شیطان دستور می گیرد و به بدی و فساد دعوت می کند. همچنین اینکه می گوید "تمام کیهان..." معنای تمام کیهان شامل خدا هم میشود؛ یعنی حتی خدا هم خدمتگذار خواسته های شخص می شود هرچند هوا پرست باشد!. پس مفهوم خدا در مکتب کوئیلیو یک"خادم" است نه محور. و اساساً خدا جایگاهی ندارد که بخواهد محور و هدف باشد که به او برسند. و وقتی که شخص، خودش را در کنار خدا و یا قدرتمند تر از خدا دید سر از شرک در میآورد.

 البته این نکته را هم مـدّ نظر داشته باشیم که اگر فقط با "خواستنِ" همه چیز حل میشود پس چرا هنوز عدۀ زیادی از مردم هستند که خواسته هایی دارند تلاش هم می کنند که برآورده شود ولی نم شود. و عدۀ زیادی هم هستند که عمرشان تمام می شود ولی به بسیاری از آرزوهایشان نمی رسند.

در پایان عرض می کنیم به قول شاعر: چشمها را باید شست    جور دیگری باید دید. و با تحقیق و آگاهی، نسبت به عقائدمان حساسیت داشته باشیم تا به راحتی در دام شیاطین جنّ و إنس گرفتار نشویم و با مقابله با حربه های شیطان، و قیام علیه آن، راه را برای ظهور مجنی واقعی یعنی"حضرت مهدی حجةبن الحسن العسکری" عجـّل الله تعالی فرجه الشریف فراهم کنیم. و باور کنیم که اسلام هیچ چیز کم ندارد که بخواهد برای تکاملش از دیگران عاریه بگیرد بلکه این دیگران هستند که برای رسیدن به کمال، راهی جز انتخاب مکتب پیامبر اسلام و اهلبیتتش را ندارند و بالاتر از آن بگوییم که اگر اسلام آنگونه که هست عرضه شود مردم خودشان عاشقانه به طرف اسلام واقعی رو خواهند آورد إن شاالله.از امام رضا علیه السلام نقل شده که:فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا  اگر مردم به خوبی ها و زیباییهای سخن ما آگاهی پیدا می کردند از ما پیروی میکردند.6

و السلام علی من اتـّبع الهدی

1. کیمیاگر،کوئیلیو، به نقل از کتاب کاوشی در معنویتهای نوظهور،حمزه شریفی دوست،ص 168.

2. کاوشی در معنویتهای نوظهور،حمزه شریفی دوست، ص 142.

3. کیمیاگر، ص42،به نقل از کتاب کاوشی در معنویتهای نوظهور، ص143.

4. سوره جاثیه، آیه 23.

5. سوره یوسف، آیه53.

6.عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص307
 

 

دیدگاه‌ها

مطلب شما در لینک زیر در کانال نقد عرفانهای کاذب منتشر شد https://telegram.me/joinchat/CwvdGj7LvsbDuG_82vJtIQ

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.