منتسب کردن انحرافات صوفیه به پیامبر اکرم (ص) !!!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیروان تصوف همواره این مسلک را حقیقت و اصل دین معرفی کردهاند و برای اثبات این ادعا و اعتباربخشی هرچه بیشتر به تصوف به هر دروغ و ادعایی متوسل میشوند. ازجمله ادعاهای مضحک صوفیه درویش خواندن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و منتسب کردن عقاید، آموزهها و انحرافات صوفیه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است. متصوفه نهتنها خرقه قطبیت خود را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میرسانند بلکه خرقه پوشی را سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میدانند و به ایشان نسبت میدهند تا از بدعت شمردن آن جلوگیری کنند و از طرف دیگر بر اعتبار آن بیفزایند. لذا شیخی که خرقه را جانشین خویش میپوشاند را نماینده و نائب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میدانند. چنانچه سهروردی میگوید: «دست شیخ در خرقه پوشاندن نماینده دست پیامبر است و تسلیم شدن مرید به شیخ، تسلیم شدن به خدا و پیامبر اوست.» [1]
ازجمله ادله صوفیه برای استناد خرقه پوشی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت معروف به روایت ام خالد است که: «جامههای بسیار به دولتخانه نبوت آورده بودند، در میان آن جامهها گلیمی سیاه کوچک نهاده بود. فرمود کیست که میخواهد من این گلیم در وی پوشانم؟ حاضران همه خاموش بودند و هیچکس پاسخ نداد. بعد از آن فرمود: ام خالد را نزدیک من آورید، مرا به خدمت حضرت رسالت بردند چون بدان قبله اقبال و کرم روی آوردم خواجه تطییب دل مرا و تعلیل خاطر مرا، آن گلیم به دست مبارک خود در من پوشانید فرمود بدار و کهنه کن.» [2] استدلال صوفیه به این روایت به چندین دلیل باطل است:
اولاً استناد به این روایت هم درست نیست چون اولاً از منابع اهل سنت است، ثانیاً حتی خود بزرگان اهل سنت مثل سیوطی نیز این روایت را جعلی میدانند. [3] ثانیاً ابن جوزی [4] سهروردی [5] و عزالدین محمود کاشانی [6] نیز استدلال به این روایت برای خرقهپوشی حضرت را صحیح نمیدانند.
سماع ازجمله آداب صوفیه که متصوفه برای اعتباربخشی به این بدعت و انحراف، آن را منسوب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کردند. سپهسالار که از طرفداران و مریدان مولوی است و خود را شاگرد چهل ساله او معرفی میکند. در رسالهای که درباره مولوی نوشته است روایتی را در فضیلت سماع نقل میکند که: «یک نفر اعرابی، شعری را به آواز خوش میسراید و چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) این شعر و آواز عربی را شنید، از فرط شوق و محبت، فرمود که آن را تکرار کند. اعرابی دوباره شروع به خواندن شعر کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) درحالیکه به شعر و آواز وی گوش میداد، دستافشانی و حرکت بدنی (رقص) میکرد بهگونهای که ردای آن حضرت، از دوش مبارکش افتاد.» [7]
همچنین روایت دیگری که صوفیه با آن روایت، سماع را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) منتسب میکند این است که: «ربیع دختر معوذ بن عفراء گفت: روز عروسی من، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به خانه من آمد و بر فرش من نشست، دو کنیز اینجا بودند که دف میزدند و فضایل شهدای بدر را بیان میکردند و ضمن آن، یکی از ایشان گفت: میان ما پیامبر بزرگواری است که میداند فردا چه اتفاق خواهد افتاد، حضرت ختمیمرتبت فرمودند: این سخن را رها کن و بگو آنچه را که میگفتی.» [8] در رد این روایات باید گفت که:
اولاً این روایات در منابع شیعی یافت نمیشود و باوجود اینکه اکثر این روایات در کتب عامه نقلشده است باز در بین بعضی از اهل سنت، نیز این روایات جایگاهی ندارد.
ثانیاً از متن این روایات، دروغ و جعلی بودن آنها بهوضوح آشکار است. چطور ممکن است رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مجلس عروسی دختری، در مجلس زنانه نشسته باشد و در حال مشاهده دف و غنای کنیزان باشد و با آنان همنشینی داشته باشد درحالیکه رسول خدا (صلیالله علیه و آله) همسرانش را از نشستن در مقابل مردان نابینا هم نهی میکرده است.
ثالثاً چطور میتوان این روایات را پذیرفت، درحالیکه شخصیتهایی خاص و بزرگ اهل سنت همچون ابوحنیفه سازوآواز و رقص سماعی را حرام دانستهاند. [9]
تمام استدلالات و روایات موردادعای صوفیه در منسوب کردن انحرافات صوفیه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) یا از اهل سنت است یا به گفته خود بزرگان اهل سنت جعلی هستند یا به گفته برخی از بزرگان صوفیه و اهل سنت اصلاً قابل استناد به این موضوع نیستند.
پینوشت:
[1]. سهروردی، عمر بن محمد، عوارف المعارف، مترجم اصفهانی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ۱۳۷۴ ش، ج ۱، ص 98
[2]. محمود کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، تصحیح عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، نشر زوار، تهران، 1382، ص 106
[3]. وعیدی بهشهری، سید عباس، خرقه صوفیان، نشر راه نیکان، تهران، 1384، ص 122
[4]. ابن جوزی، ابوالفرج، تلبیس ابلیس، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، باب دهم، نشر دانشگاه تهران، 1368، ص 191
[5]. سهروردی، عمر بن محمد، عوارف المعارف، مترجم اصفهانی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ۱۳۷۴ ش، ج ۱، ص 78
[6]. محمود کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، تصحیح عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، نشر زوار، تهران، 1382، ص 248
[7]. سپهسالار، فریدون، رساله سپهسالار، مصحح نفیسی، نشر اقبال، تهران، 1325، ص 66
[8]. مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ صوفی و صوفیگری، قم، انتشارات قم، چاپ اول، 1376، ج 2، ص 845
[9]. طوسی، احمد بن محمد، سماع و فتوت (الهدیه السعیدیه فی معانی الوجدیه)، محقق احمد مجاهد، نشر منوچهری، تهران، 1360، ص 6
افزودن نظر جدید