تقدس تراشی برای فریب مردم
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در مسئله جذب شدن افراد در فرقههای ضاله فقط یک مسئله باعث جذب نیست. بلکه یک سلسله مسائلی باعث جذب افراد به فرقههاست. در فرقهها و علیالخصوص در فرقههای صوفیه تمام آن مجموعه اعم از مشایخ و مأذونین و ... چهرهای کاریزما و خاص از قطب خود به تصویر میکشند و در فرقههای صوفیه بنا بر اقتضائی که دارد قطب و بزرگ فرقه را انسانی فوقالعاده مقدس و عرفانی معرفی میکنند. لذا قطب در نظر یک مرید اگرچه یک انسان است ولی آن را مافوق بشر تصور میکند تا جایی که اگر گناه و معصیتی هم از قطب ببیند اینطور تصور میکند که قطب گناه نمیکند و اینطور توجیه میکند که مشکل از من است نه از قطب، چراکه امکان ندارد قطب گناه کند و قطعاً مشکل از دید من نسبت به این مسئله است! چنانچه نجم رازی از بزرگان صوفیه میگوید: «اگر او (مرید) را به خلاف شرع دستور دهد، اعتقاد پیدا کند که اگرچه ظاهراً خلاف است اما شیخ خلاف نکند.» [1]
شأن و جایگاه غیرواقعی قائل شدن برای قطب، توسط مشایخ صوفیه یا حتی خود قطب باعث میشود که مرید خود را در جایگاهی نبیند که بخواهد درباره قطب قضاوت کند، لذا چشم و گوش خود را بر حقایق میبندد و درواقع قطب و شیخ فرقه میشوند چشم و گوش مرید. از اینجاست که حضرت امام خمینی (ره) در خطاب به اقطاب متکبر صوفیه میفرمایند: «تو اگر از اولیاء حق و محبین و مجذوبینی، خداوند میداند، به مردم اینقدر اظهار مقام و مرتبت مکن و اینقدر قلوب ضعیفه بندگان خدا را از خالق خود به مخلوق متوجّه مکن و خانه خدا را غصب مکن! بدان که این بندگان خدا عزیزند و قلوب آنها پرقیمت است، باید صرف محبت خدا شود. اینقدر با خانه خدا بازی مکن و به ناموس او دستدرازی نکن فإنّ للبیت ربّا پس اگر در دعوی خود صادق نیستی، در زمره دو رویان و اهل نفاقی». [2]
لذا وقتی چشم و گوش مرید بر روی حقایق بسته شد، باب علم و تفکر کردن درباره قطب و حتی فرقه بر روی مرید بسته میشود. کما اینکه در فرقههای صوفیه نیز باب عقل را در مقابل قطب و شیخ با انواع و اقسام دلایل و جملات میبندند و اجازه تفکر و تعقل به مرید در مسائل دینی را نمیدهند و اگر مرید به پرسشی برخورد کرد اجازه دریافت جواب جز از شیخ یا مرشد خویش ندارد. ازاینرو معمولاً در این فرقه به دنبال جذب مردم عوام و کم اطلاع از مبانی دینی و شرعی هستند تا هر آنچه خواستند بتوانند به مرور زمان به آنها القاء کنند. چنانچه علی تابنده محبوب علیشاه از اقطاب سابق فرقهٔ دراویش گنابادیه، در دستورالعملی که به مشایخ این فرقه مینگارد، تصریح میکند که: «حتی الامکان از طلاب علوم دینی و روحانیون دستگیری نشود (به درویشی پذیرفته نشود) و اگر مورد خاصی پیدا شد، لازم نیست در موقع انجام تشریفات، به مسئلهٔ اینکه قطب وقت نائب امام زمان میباشند اشاره بشود و فقط گفته شود که تلقین ذکر و فکر از زمان حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) تا امروز سینه به سینه و دست به دست رسیده است». درواقع عموم دراویش از مردم ساده دل و کم اطلاع از مبانی و اصول اصلی دین هستند که برای پیدا کردن حقیقت و رسیدن به آرامشی که در معنویت است به دامان این فرقه پناه بردهاند ولی اگر این افراد از مبانی اصلی و اساسی دین اسلام و مذهب تشیع مطلع بودند هیچگاه فریب فرقههای صوفیه و این افراد را نمیخوردند و حاضر نبودند چشم خود را بر حقایق ببندند و عمل خلاف و انحراف آنها را نزد خویش توجیه کنند.
پینوشت:
[1]. نجم رازی، ابوبکر بن محمد، مرصادالعباد، مصحح ریاحی، نشر علمی و فرهنگی، تهران، 1371، ص 259
[2]. مصطفوی، روحالله(امام خمینی)، چهل حدیث، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1391، ص 162
افزودن نظر جدید