نصیحت مولوی به حضرت علی (ع) !!!

  • 1400/03/12 - 08:06
در یکی از مقالات، اشعاری از مولوی منتشر شد که واکنش‌های مختلفی را به همراه داشت. برداشت برخی از این شعر این بود که مولوی مقام حضرت موسی (علیه السلام) را برای حضرت علی (علیه السلام) در مقابل خضر قائل شده است. برخی هم برداشت‌شان این بود که مولوی از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حال نصیحت حضرت هستند و منظور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از پیر عاقل خودشان هستند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در یکی از مقالات، اشعاری از مولوی منتشر شد که واکنش‌های مختلفی را به همراه داشت و هرکسی به ظن خود تعبیر و تفسیری از این شعر مولوی داشت. اگرچه به گمان برخی مولوی در این شعر در مقام تعریف و تمجید از حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است، ولی بنده معتقدم که مولوی در این شعر در مقام پایین‌تر نشان دادن مقام و جایگاه حضرت علی (علیه السلام) نسبت به دیگر خلفا است.

مولوی شعر را این‌چنین سروده است:

پیغمبر علـی را کای علی
شیر حقی، پهلوان پر دلی
لیک بر شیری مکن هم اعتمید
اندر آ در سایه نخل امید
اندر آ در سایه آن عاقلی
کش نداند بُرد از ره ناقلی
ظل او اندر زمین چون کوه قاف
روح او سیمرغ بس عالی طواف
گر بگویم تا قیامت نعت او
هیچ آن را مقطع و غایت مجو
چون گرفتت پیر، هین تسلیم شو
همچو موسی زیر حکم خضر رو
صبر کن بر کار خضری بی نفاق
تا نگوید خضر رو هذا فراق
چون گزیدی پیر نازکدل مباش
سست و ریزنده چو آب و گل مباش [1]

برداشت برخی از این شعر این بود که مولوی مقام حضرت موسی (علیه السلام) را برای حضرت علی (علیه السلام) در مقابل خضر قائل شده است. برخی هم برداشت‌شان این بود که مولوی از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حال نصیحت حضرت هستند و منظور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از پیر عاقل خودشان هستند.

اما به نظر می‌رسد که مولوی در این اشعار، باب علم پیامبر، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) را تنها یک پهلوانی می‌داند که نعوذبالله نیاز به هدایت و راهنمایی دارد! مولوی اگرچه حضرت علی (علیه السلام) را پهلوان و شیر حق معرفی می‌کند ولی بلافاصله همان‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و می‌گوید به این‌ها اعتماد نکن. مولوی در این اشعار از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مقام نصیحت به حضرت علی (علیه السلام) است. اشعار به‌صراحت می‌رساند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیازمند راهنمایی و هدایت پیری عاقل است که باید مطیع اوامر او باشد و چنین سخنانی درشان و مقام حضرت علی (علیه السلام) که در مرتبه باب علم نبی، مبدأ و منشأ هدایت، میزان سنجش اعمال و همان صراط مستقیم هستند، نمی‌باشد.

سؤالی که اینجا به ذهن می‌رسد این است که این پیر عاقل، که همچون خضری برای حضرت موسی (علیه السلام) است چه کسی است؟ اگر مراد مولوی از پیر عاقل، خود حضرت رسول الله (صلی الله علیه و اله) است. در این صورت این نصیحت‌ها با آیه مباهله و آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روز مباهله فرمودند و حضرت علی (علیه السلام) را نفس خویش خواندند در تضاد است. علی‌الخصوص این‌که مولوی حضرت علی (علیه السلام) را شخصی معرفی کرده که نیازمند هدایت و راهنمایی است.

نکته دیگر این‌که اگر منظور مولوی از پیر عاقل، حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باشد، نمی‌بایست از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حضرت علی (علیه السلام) را خطاب قرار می‌داد. زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اینجا در خطاب به حضرت (علیه السلام) می‌فرماید" اندر آ در سایه آن عاقلی" امر می‌کند که باید بروی زیر سایه یک انسان عاقل. یعنی اینکه ممکن است که حضرت، کار اشتباهی انجام دهد لذا باید تحت نظر یک پیر عاقل کارهایش را انجام دهد. درحالی‌که این مسئله با عصمت حضرت در تضاد است.

نکته دیگری که در این شعر خیلی قابل توجه است این‌که کاملاً مشخص است که مولوی دارد از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله) شخصی دیگر را به‌عنوان پیر عاقل معرفی می‌کند و مقصود از پیر عاقل خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست. زیرا در این شعر پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خطاب به حضرت علی (علیه السلام) می‌گوید:

ظل او اندر زمین چون کوه قاف
روح او سیمرغ بس عالی طواف
گر بگویم تا قیامت نعت او [محمد بلخی، مولانا جلال‌الدین، مثنوی، تصحیح: محمد استعلامی، نشر سخن، تهران، 1393، دفتر یکم، ابیات 2972]

پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اینجا برای معرفی پیر عاقل از واژه "او" استفاده می‌کند و به‌صراحت شخصی دیگر را به‌عنوان پیر عاقل معرفی می‌کند. بنابراین نمی‌توان گفت که منظور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) از پیر عاقل خودش باشد. درنتیجه با توجه به قرائن و شواهد به نظر می‌رسد که منظور مولوی از پیر عاقلی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) وصف او را می‌گوید درواقع ابوبکر باشد.

پی‌نوشت:
[1]. محمد بلخی، مولانا جلال‌الدین، مثنوی، تصحیح: محمد استعلامی، نشر سخن، تهران، 1393، دفتر یکم، ابیات 2972
[2]. همان

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.