زندگی پس از زندگی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از نقاط سوال برانگیز زندگی انسان، مرگ است. اینکه چگونه میمیرد؟ و پس از مرگ چه خواهد شد؟ بعضی افراد تجربههایی داشتند که نقل آنها را شاید شنیده باشید. یکی از دوستان ما طی تصادفی بیهوش شد و به کما (Coma) رفت. مدت زیادی در اغما و بیهوشی که به سر میبرد، در روز آخر بیهوشی وی، سطح هوشیاریش از کمترین حد مجاز نیز عبور کرد و پس از چند لحظه برگشت. پس از به هوش آمدن، وی بیان کرد که تصاویر و مناظری را در همان لحظات دیده است.
الیزابت کوبلرراس (Elisabeth Kubler-Ross) از محققانی است که با ده ها کودک و بزرگسالی که تجربۀ نزدیک به مرگ داشته اند، مصاحبه کرده و شرح حال این افراد را بررسی نموده است. او پس از انجام این تحقیقات پنج مرحله را کشف نموده است که افرادی که این تجربهها را داشتهاند، این مراحل را سپری کردهاند.
برای روشن شدن موضوع و رسیدن به این نقطه که بتوانیم تشخیص دهیم که کدام تجربۀ نزدیک به مرگ یک تجربۀ معنوی است، مروری سریع بر این مراحل پنجگانه مینماییم.
مرحله اول: بینقصی
یکم، خروج از بدن و پرواز کردن. افرادی که تجربۀ نزدیک به مرگ داشتهاند، در گزارشهای خود به این موضوع پرداختهاند، که اتاق جراحی، صحنۀ تصادف، صحنۀ خودکشی و موقعیت جسم پس از مرگ را مشاهده کردهاند. مردی شماره پلاک خودرویی را که به او برخورد کرده بود، به یاد داشت. دیگران آنچه را که خویشاوندان بر بالین او میگفتند، شنیده بودند. در این مرحله افراد بی نقص بودن را تجربه میکنند. اگر کسی نابینا بوده، در این حال همه چیز را دیده؛ یا اگر فلج بوده، دیگر اثری از ضعف حرکت در خود نمییافته است. این مرحله برای شخص تجربهگر بسیار «عجیب» و «حیرتانگیز» است.
مرحله دوم: جذابیت و نشاط
مرحلۀ دوم، رها کردن بدن و رویارویی با درگذشتگان و فرشتگان است. همۀ افراد مورد مصاحبه که این مرحله را تجربه کرده بودند، به یاد آوردند که با فرشتگان و راهنمایان، یا آن گونه که کودکان میگفتند، با همبازیهای خود دیدار کردهاند. فرشتگان آنها را با عشق آرام نموده و به حضور عزیزان درگذشته؛ مثل پدربزرگ و مادربزرگ و دوستان و خویشان آگاه کردهاند. این دوره بسیار «بانشاط» و «جذاب» است.
مرحله سوم: عشق پاک
مرحلۀ سوم، افراد از طریق یک تونل، گذرگاه یا مسیر کوهستانی، جنگلی و یا رودخانه به مرحله بعدی وارد میشوند. در این مرحله آنها قدرت و عشق و روشنایی شدیدی را احساس میکنند؛ نیرو و عشقی که تمام وجودشان را فراگرفت و احساس هیجان همراه با آرامش پیدا کردند. این منبع عشق و نور و قدرت در گزارش های مختلف با نام خدا، عیسی، یا بودا یاد شده است؛ اما همگی بر این توافق داشتند که در عشقی پاک و نامشروط غوطهور بودند. از اینجاست که دیگر هیچ کس مایل نیست، به جسم خودش باز گردد. این مرحلۀ مجذوب کننده، عرفانی و غیر قابل توصیف است.
مرحله چهارم: حقیقت دردناک
مرحلۀ چهارم، افراد شرح دادند که خود را در حضور بالاترین منشأ هستی احساس کردند و دانشی نامحدود آنها را احاطه کرده است. در این مرحله دیگر به شکل اثیری و کالبد غیر مادی که تا اینجا خود را در آن میدیدند، نیازی نداشتند. در این مرحله زندگی خود را مرور میکنند و تمام افکار و اعمال خود را میبینند و میفهمند که چه آثاری بر زندگی دیگران گذاشتهاند. آنها همچنین میبینند که چه امکانات و فرصتهایی داشتهاند و میتوانستند چگونه زندگی کنند. این مرحله ممکن است «بسیار دردناک» باشد.
مرحله پنجم: رجعت
مرحله پنجم، بازگشت به جسم. در این مرحله افراد به شدت که گاهی با فشار و درد همراه است به جسم باز میگردند.
تفسیر مراحل:
بر اساس گزارشهای ارائه شده، کسانی که مراحل اول و دوم از تجربۀ نزدیک به مرگ را دیدهاند، لزوماً تجربهای معنوی به معنای مواجهه با خداوند یا امر قدسی (عشق بیکران، نور بی نهایت و قدرت و آگاهی نامحدود) نداشتهاند. اگرچه تجربۀ مراحل اولیۀ جالب و شگفت انگیز است، اما ارتباطی با معنویت ندارد؛ زیرا اثری از مواجهۀ قلبی با خداوند در آن دیده نمیشود. برای مثال یک زن که در مرحله اول این تجربه قرار گرفته، گفته است: «آن قدر از رقصیدن بر فراز اتاق بیمارستان لذت برده است، که هنگامی که مجبور به بازگشت شده، دچار افسردگی شدیدی گشته است.» حالت رهایی از جسم و پایان دردها و تنش های جسمانی و پرواز کردن در هوا، احساس خوبی را در فرد ایجاد میکند، ولی هر احساس خوبی نشانۀ تجربه معنوی نیست.
مراحل سوم و چهارم شامل تجربه معنوی است، که گاهی زندگی افراد بازگشته را بسیار تحت تأثیر قرار داده و در اصلاح افکار و رفتار آنها تأثیر زیادی داشته است. تحقیقات نشان داده است که ۷۵ درصد از کسانیکه تجربۀ نزدیک مرگ داشتهاند، در اموری چون: تقدیر از امور عادی و طبیعت، نگرانی و دلسوزی برای دیگران، شکیبایی و مدارا با دیگران، پذیرش دیگران، گرایش به جستجوی هدف و مفهومی از زندگی، خودشناسی، کاهش دلبستگی به امور مادی، گرایش بیشتر به دین و معنویت و ترس کمتر از مرگ، پیشرفت قابل توجهی کردهاند.
این پیامدها ممکن است ناشی از درک ارزش زندگی، فهم بقای بعد از مرگ، و درک غیریت «خود» با «جسم» باشد. اما این موضوع که آنها حقیقتی فراتر از وجود خود و خلقت را مییابند و آن را به صورت عشق و قدرت و روشنایی و آگاهی مطلق میبینند، قطعا نشانههای آشکار یک تجربۀ معنوی را در بر دارد.
اعتبارسنجی تجربهها:
موضوعی که در بررسی این تجربهها اهمیت ویژه ای دارد، اعتبار این تجربهها است. موضوع اعتمادآوری که این تجربهها را قابل توجه کرده، این است که این تجربهها برای انسانهای بیدین نیز مانند افراد دیندار رخ میدهد؛ بنابراین نمیتوان گفت که این تجربهها در اثر انتظارات ادراکی و باورهای پیشین رخ داده و شاید تلقینی و توهمی باشد. از سوی دیگر این احتمال وجود دارد که افراد در تجربههای نزدیک به مرگ که البته مرگ واقعی نیست، با جهان واقعی پس از مرگ روبرو نشده و تنها در رؤیاهای خود غوطه ور شدهاند.
لازم است بین دو نوع ادراکات در تجربههای نزدیک به مرگ فرق بگذاریم. یک نوع ادراکاتی است که به شکل صحنهها، اشیاء رنگها و تصاویر درک میشود. اینها بسیار شبیه خیال هستند، البته معمولاً تجربه کنندگان این خیالات را بسیار فراتر از خیالات دنیوی ارزیابی میکنند. نوع دوم ادراکاتی از سنخ دیگر است و در آنها شکل و رنگ و صورتهای خیالی وجود ندارد، بلکه درک حقایق و معانی است؛ مثل درک حضور قدرت بینهایت که با عشق نامحدود ما را مورد لطفش قرار میدهد.
در نهایت باید بر این نکته تأکید کرد، که تجربه نزدیک به مرگ ترکیبی از خیالات و حقایق است؛ بنابراین به همۀ آنچه در این تجربهها دریافت شده، نمیتوان اعتماد کرد و باید با معیارهای روشن و قطعی به ارزیابی آنها پرداخت.[1]
پینوشت:
[1]. خبرگزاری بهداشت معنوی.
افزودن نظر جدید