عبادت رب یا قطب!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در یکی از پیجهای اینستاگرام مطلبی دربارهی قوانین و آموزههای طریقت سلطان علیشاهی، در هنگام عبادت آورده شده بود که پیروان و مریدان این فرقه باید در هنگام نماز، صورت قطب خود را تجسم کنند. این در حالی است که نماز از واجبات و ضروری دین مبین اسلام است که خلوص نیت و قصد قربت در آن شرط شده و باید محض رضای خالق بجا آورده شود. این بیان در سخنان ملاسلطان گنابادی مشهود است که میگوید: «اگر (مرید) صورت مرشد ظاهری را خیال در نظر نداشته باشد، صورت هواهای نفسانی که بتهای بت تراش نفساند هیچ وقت از نظر او نروند.»[1]
اگر منظور ملاسلطان از خیال، قلب سالک باشد، باز هم نوعی شرک در این سخن نهفته است، که چرا مرید بخاطر اینکه خود را از هوای نفسانی و خیالات متفرقه فارغ کند، باید بتی بنام قطب را در قلبش مجسم کند. یکی از دراویش این فرقه با دیدن این مطالب گفت: این مواردی که گفته شد برای بدنام کردن فرقه صوفیه سلطان علیشاهی است وگرنه اینطور که ادمین آوردند نیست.
گفتم: شما صوفیان آنقدر شستشوی مغزی شدید و فریب این اقطابتان را خوردید که وقتی یک اشکالی از شما میشود نهتنها روی آن اصلا فکر نمیکنید، بلکه چشم بسته معتقید هر چه او بگوید حجت است و نعوذبالله قطبتان را خدا میدانید و در این زمینه هم، بهجای قصد قربت و در نظر گرفتن خداوند، معتقد به تجسم پیر و قطبتان در نماز هستید.
درویش: این حرفها همه اش تهمت است، ما در نماز خدا را در نظر میگیریم و عبادات ما هم در راه خداست.
گفتم: بله عبادات شما در راه خداست، اما کدام خدا! خدایی که عکسش را به دیوار خانه می زنید و به آن نگاه میکنید تا در نماز تجسمش کنید؟ اگر شما معتقد به مقام قطب باشید باید حرف وی برای شما سند باشد، به سخن ملاسلطان که در بالا آورده شد دقت کن.
درویش: شما و افرادی مثل شما باید عرفان را بشناسید و به مقام عارف برسید، تا سخن بزرگان صوفی همچون ملاسلطان رو بفهمید. منظور ملاسلطان این است که چون قطب سرآمد همه انسانها و به خداوند نزدیکتر است، لذا با یاد قطب تمام هواهای نفسانی از انسان خارج می شود.
گفتم: اولا این اقطاب و بزرگان شما به صراحت گفتند که مرید باید قطب را در عبادت تجسم کند و در آن هیچ شک و شبههای نیست و غیر از ملاسلطان افراد دیگری مانند میرزا زینالعابدین شیروانی، معروف به مست علیشاه، به این مسئله اذعان کرده و در اینباره گفته: «باید سالک در مجامع و احوال و افعال و طاعت و اقوال، از مراقبت صورت مرشد غافل نشود و در هنگام ذکر و ورد و طاعت و خدمت از وجه شیخ خود زایل نگردد.»[2]
و ثانیا چه کسی گفته که این اقطاب سرآمد همه انسانها هستند، این توهمی است که اقطاب شما بر سر شما آوردند و فکر می کنید اینان به خدا نزدیکترند. اگر این اقطاب خداپرست بودند که از خدا اطاعت میکردند، نه اینکه دستورات حق تعالی را زير پا بگذارند.
درویش: چه کسی گفته ما از خدا اطاعت نمیکنیم، بندهای بهتر از ما وجود ندارد که حق عبادت را، آنگونه که شایستهی خداوند است به جا آورد.
گفتم: بله، اطاعت میکنید اما از قطبتان نه از خداوند متعال؛ که هر حرفی میزند شما هم میگویید چشم. نعوذبالله قطبتان را سایه خدا میدانید. این بدعتهایی که از طرف اقطاب شما گفته شده مثل سماع، عُشریه،غسل اسلام، التقاطی بودن دین، تشرف و موارد دیگر در کجای شرع آمده است؟ آیا اینها را خداوند متعال فرمود؟ شما قطب پرستید نه خداپرست.
پی نوشت
[1]. سعادت نامه، گنابادی ملا سلطان، تصحیح حسینعلی کاشانی، حقیقت، تهران 1379، ص 7.
[2]. شیروانی، زینالعابدین، ریاض السیاحه، بهتصحیح اصغر حامدی ربانی، تهران، نشر سعدی، ص371.
افزودن نظر جدید