دفاع صوفیه از ابلیس
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از انحرافات فرقهی صوفیه، دفاع و حمایت از ابلیس است که خداوند متعال، بارها در قرآن او را مذمت کرده است. اولین فرد از صوفیه که در صدد دفاع و تطهیر ابلیس برآمد حسن بصری بود. وی در راستای بیگناه جلوه دادن ابلیس، خلقت نوری او را مطرح کرده و نور ابلیس را از نار عزّت میداند و در اینباره گفته: «همانا روشنایی شیطان از آتش عزت اوست و اگر نور خود را به خلق ظاهر کند به خدایی پرستیده میشود.»[1] در رابطه با این مسئله دراویش همانند سران خود، از حمایت نسبت به ابلیس دریغ نکرده و توجیهاتی را مطرح کردند.
درویش: شما این را درک نمیکنید، این دفاع از ابلیس بهمنزله پرستش او نیست، بلکه بهدلیل آن مقام و جایگاهی است که دارا بود، لذا این تعریف حسن بصری نسبت به ابلیس به دلیل همین جایگاه رفیع و عزتی است که در او وجود دارد.
گفتم: حسن بصری در حالی ابلیس را عزتمند و بزرگ دانسته، که این سخن وی، کاملا مخالف کلام الهی است، چون عزت و سربلندی هرکس، بهدست انسانها نبوده و نیست بلکه این عزت تماما برای خداوند است و کسی که خواهان عزت است باید از خداوند درخواست کند. «مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا.[فاطر/ 10] کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست.» بنابراین طبق آیات قرآن، ابلیس نهتنها در پیشگاه خداوند متعال جایگاهی ندارد، بلکه از او با عنوان کافر، متکبر، دشمنی آشکار و ... نام برده شده است.
درویش: ابلیس که مدتی جزو مقربین درگاه الهی بود و خدای متعال را عبادت میکرد، طبق ارادهی الهی مأمور به وظیفه دیگری شد. در واقع او عاشق حق بوده و سرپیچی او نشانه عصیان او نبوده، بلکه از خواست و ارادهی حقتعالی بوده است.
گفتم: این مطلب شما در واقع عقیدهی منحرفی است که سران صوفیه دربارهی ابلیس مطرح کردند و آن جبرگرایی و اراده محض خداوند به موجودات است. یکی از این افراد، عینالقضات همدانی است که تمام گناهان ابلیس را به حقتعالی نسبت داده و گمراه کردن تمام خلق را از ارادهی خدا میداند، چون معتقد است که این خدا بوده که او را بدین صفت آفرید. «گیرم که خلق را ابلیس اضلال کند، ابلیس را بدین صفت کی آفرید؟»[2] این در حالی است که خداوند ابلیس را أمر بر سجده بر آدم کرد و ابلیس با اختیار خود از این دستور الهی سرباز زد، چنان که در قرآن از ابلیس با عنوان متمرّد و سرکش نام برده شده است.
جالب این است که بعضی از سران صوفیه همچون احمد غزالی، ابلیس را فردی موحد دانسته و گفته کسی که از او توحید را فرا نگیرد زندیق خواهد بود. او در اینباره گفته: «هرکس از ابلیس توحید نیاموزد زندیقی باشد، موسی در عقبه طور با ابلیس برخورد کرد و از او پرسید چرا به آدم سجده نکردی؟ گفت: حاشا که من به بشری سجده کنم، من دعوی توحید کنم و آنگاه به دیگری جز وی التفات کنم.»[3]
صوفی: این عدم سجده ابلیس از آدم، نشان از توحید کامل اوست که حتی حاضر نشد بر کسی جز خدای یکتا سجده کند.
گفتم: این سخن غزالی دربارهی ابلیس، که او را در سجده نکردن بر حضرت آدم (علیهالسلام) موحد دانسته، کاملا با کلام الهی در قرآن تناقض دارد که فرشتگان و ابلیس را امر بر سجده کردن برابر حضرت آدم (علیهالسلام) کرده، ولی ابلیس بهخاطر سرپیچی از فرمان الهی از رحمت الهی دور و مورد لعنت الهی واقع شد. آیا با این اوصاف میتوان ابلیس را موحد خواند و حتی درس توحید از او آموخت؟
باتوجه به قرآن و روایات که ابلیس را مظهر شر و بدی میدانند، این دلایلی که صوفیه در تقدیس ابلیس آوردند فقط جنبه سرپوش گذاشتن گناهان خود میباشند تا اعمال زشت خود را توجیه و جبری بدانند.
پینوشت
[1]. عینالقضات همدانی، عبدالله، تمهیدات، بهکوشش عفیف عسیران، تهران، 1341ش، ص 211.
[2]. همان، ص188.
[3]. زرین کوب، عبدالحسين، جستجو در تصوف ایران، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1388ش، ص 106.
افزودن نظر جدید