تقیه مورد تأیید آیات و روایات

  • 1397/04/10 - 20:11
از انحرافات محمد بن عبدالوهاب این بود که اصل تقیّه را باطل می‌شمرد و با فحش و ناسزاگویی، طرفداران تقیه را کافر می‌خواند، در حالیکه به توجه به قرآن و روایات، تقیه امری مسلم و مورد تأیید است که بر عمل به آن تأکید هم شده است.

خلاصه مقاله
محمد بن عبدالوهاب، اصل تقیّه را باطل می‌شمارد و با فحش و ناسزاگویی، طرفداران تقیه را کافر می‌داند. در حالی‌که به توجه به قرآن و روایات، تقیه امری مسلم و مورد تأیید است که بر عمل به آن تأکید هم شده است؛ از باب نمونه بخاری به سند خود از عایشه نقل می‌کند که رسول خدا (صلی‌الله‎علیه‌وآله) به او فرمودند: «آیا ندیدی قوم خود را هنگامی‌که کعبه را بنا کردند، بر قواعد ابراهیم اکتفا نکردند؟ عایشه می‌گوید: عرض کردم: آیا شما آن‌ها را بر قواعد ابراهیم باز نمی‌گردانی؟ فرمود: اگر نبود آن‌که قومت تازه از کفر به اسلام گرویده‌اند، این کار را انجام می‌دادم.»

متن مقاله
یکی از انحرافاتی که بنیان‌گذار وهابیت، محمد بن عبدالوهاب، داشت این است که وی، اصل تقیّه را باطل می‌شمرد و با فحش و ناسزاگویی، طرفداران تقیه را کافر می‌خواند.[1] این در حالی است که با توجه به قرآن و روایات، تقیه امری مسلم و مورد تأیید است که بر عمل به آن تأکید هم شده است که در این مقاله برآنیم که تقیه از دیدگاه قرآن و روایات را مورد بررسی قرار دهیم:

- تقیه در قرآن؛
فخر رازی در ذیل آیه: «وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَکْتُمُ إيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ... [غافر/28] و مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می‌داشت گفت: آیا می‌خواهید مردی را بکشید به‌خاطر این‌که می‌گوید: پروردگار من «اللَّه» است.»، می‌گوید: فرد مؤمنی از آل فرعون به حضرت موسی (علیه‌السّلام) ایمان آورده و با او رابطه پنهانی داشت. او حضرت موسی را از نقشه قتل وی توسط فرعونیان آگاه کرد، و ایمان خود را از فرعونیان مکتوم می‌داشت. پنهان داشتن ایمان جز به این نبود که اقوال و افعالی را اظهار کند که با عقاید فرعونیان هماهنگ باشد. او این کار را هم برای حفظ جان خود و هم برای کمک به حضرت موسی (علیه‌السّلام) و حفظ جان ایشان از خطر فرعونیان انجام می‌داد. بنابراین او به اصل تقیّه عمل کرد، و قرآن عمل او را با تکریم و ستایش یاد می‌‌کند.[2] هم‌چنین خدای تعالی درباه اصحاب کهف می‌فرماید: «وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ إِلَي الْمَدينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْکي‏ طَعاماً فَلْيَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً * إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْکُمْ يَرْجُمُوکُمْ أَوْ يُعيدُوکُمْ في‏ مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً.[کهف/19و20] این‌گونه آن‌ها را (از خواب) برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند، یکی از آن‌ها گفت: «چه مدّت خوابیدید؟!» گفتند: «یک روز، یا بخشی از یک روز!» (و چون نتوانستند مدّت خوابشان را دقیقاً بدانند) گفتند: «پروردگارتان از مدّت خوابتان آگاه‌تر است! اکنون یک نفر از خودتان را با این سکّه‌ای که دارید به شهر بفرستید، تا بنگرد کدام‌یک از آن‌ها غذای پاکیزه‌تری دارند، و مقداری از آن برای روزی شما بیاورد. امّا باید دقّت کند، و هیچ‌کس را از وضع شما آگاه نسازد* چرا که اگر آنان از وضع شما آگاه شوند، سنگسارتان می‌کنند یا شما را به آیین خویش باز می‌گردانند و در آن صورت، هرگز روی رستگاری را نخواهید دید!» که از این آیات به خوبی مسئله تقیّه در امر دین استفاده می‌شود.[3] اگرچه آیات مربوط به تقیّه مسلمان از کافر است، با این حال به حکم این‌که مورد عمومیّت دارد، این آیات، تقیّه از مسلمانان را نیز شامل می‌شوند.

- تقیه از دیدگاه روایات نبوی؛
بخاری به سند خود از عایشه نقل می‌کند که رسول خدا (صلی‌الله‎علیه‌وآله) به او فرمودند: «آیا ندیدی قوم خود را هنگامی‌که کعبه را بنا کردند، بر قواعد ابراهیم اکتفا نکردند؟ عایشه می‌گوید: عرض کردم: آیا شما آن‌ها را بر قواعد ابراهیم باز نمی‌گردانی؟ فرمود: اگر نبود آن‌که قومت تازه از کفر به اسلام گرویده‌اند، این کار را انجام می‌دادم.»[4]
نسایی در سنن خود از سعید بن جبیر نقل می‌کند که گفت: «من در عرفات با ابن عباس بودم که فرمود: چه شده که از مردم صدای تلبیه را نمی‌شنوم؟ در جواب او عرض کردم: مردم از معاویه خوف دارند. آن‌گاه ابن عباس از خیمه خود بیرون آمد و شروع به تلبیه گفتن کرد و فرمود: مردم سنّت را به جهت بغض با علی (علیه‌السّلام) ترک کرده‌اند.»[5] و این دو مورد نیز تقیه در برابر مسلمان را تأیید می‌کند.

پی‌نوشت:

[1]. رسالة فی الرد علی الرافضة، محمّد بن عبدالوهاب، ص 20.
[2]. تفسیر الکبیر، محمد فخر رازی، ج 27، ص 56.
[3]. تفسیر الکبیر، محمد فخر رازی، ج 21، ص 103.
[4]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 2، ص 179
[5]. سنن نسائی، نسائی، ج 5، ص 253. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.