حکم شرعی قوم لوط توسط حضرت علی(ع) در دین اسلام اجرا شد
خلاصه مقاله
از آنجایی که علم لدنی توسط پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) به حضرت علی (علیهالسلام) به مصداق حدیث شریف و متواتر که با کمی اختلاف در متن حدیث آمده است: (انا مدینه العلم و علی بابها) منتقل گردید، اما برخی از صحابه طمّاع، با کودتا و دسیسه بازی، خلافت و جانشینی پیامبر را تصاحب کردند، در حالیکه اینان نه علم آن را داشتند و نه لیاقت و شایستگی آن را، لذا در مناسبتهای مختلف به عجز و ناتوانی خود اقرار میکردند.
متن مقاله
بعد از اینکه پیامبر اکرم رحلت کردند، برخی اصحاب طمّاع با دسیسه و نیرنگ خلافت را تصاحب کردند و جانشینی به حق پیامبر که از آنِ حضرت علی (علیهالسلام) بود را ربودند. خلفایی که خود میدانستند که شایستگی این منصب الهی را ندارند و در خیلی از مسائل علمی و دینی دچار مشکلات فراوان میشوند که در نهایت توسط حضرت علی (علیهالسلام) حلّ و فصل میشد. کسانیکه ادعای خلافت داشتند، اما با آشنا نبودن به آیات قرآن و احکام دین اسلام، مرتکب اشتباهات فاحشی میشدند و اگر حضور به موقع حضرت در کنارشان نبود، یقیناً دین اسلام از این جهل و ناآگاهیشان صدمات جبران ناپذیرتری میدید، کسانیکه میدانستند علوم الهی و علم لدنی از پیامبر اکرم به مصداق این حدیث شریف با کمی اختلاف در متن حدیث: «انا مدینه العلم و علی بابها.[1] من شهر علم هستم و علی درب آن است.» به حضرت علی (علیهالسلام) منتقل گردیده است و حضرت علی هم در مناسبتهای مختلفی خصوصاً در زمان خلافتشان بارها و بارها فرمودند: «سلونی قبل ان تفقدونی...[2] از من بپرسید قبل از اینکه از میان شما بروم...»
و از طرف دیگر و جالبتر اینکه اقرار و اعتراف صریح بر جهل و ناآگاهی خودشان و عدم صلاحیت بر خلافت، خود نشان از این میدهد که تشکیل آن شورای کذایی -سقیفه بنی ساعده- نه شرعی بوده و نه قانونی و مرتکبین آن منافقانی بودند که لعن ابدی را بر خود خریدند، چرا که هر چه ظلم و ستم و انحراف در دین اسلام بهوجود آمده، باید منشأ آن را در سقیفه جستجو کرد. چون اینان نگذاشتند که مردم از چشمه سار الهی و منبع فیض اهل بیت بهرهمند شوند. در هر حال وجود حضرت علی (علیهالسلام) و اهل بیت پیامبر بودند که چراغ هدایت امت پیامبر و اقوام و ملل مختلف گردیدند و در هر زمانی پیشتاز در حل مسائل میشدند.
از جمله این نمونه تاریخی که در کتب اهل سنت نقل شده (و اگر در کتابهای شیعیان هم آمده به نقل از کتب اهل سنت است):
بزرگان اهل سنت از جمله سیوطی و دیگران در کتب خود آوردهاند که خالد بن ولید به ابوبکر نوشت: مردی در نواحی عرب نشین پیدا شده و همانند زنان به همخوابگی با مردها در میآید (لواط میدهد) و بر این قضیه هم شاهد اقامه گردیده، با او چهطور باید رفتار کرد (حکم شرعی آن چیست)؟ ابوبکر با صحابه پیامبر اسلام به مشورت پرداخت، ... حضرت علی (علیهالسلام) به ایشان فرمود: این گناهی است که هیچ امتی، خدا را بدان عصیان و نافرمانی نکرد، مگر یک امت (قوم لوط) که میدانید خدا با آنان چه کرد، رأی و نظر من این است که او را با آتش بسوزانی. پس اصحاب پیامبر، هم رأی با حضرت شدند، بر اینکه او به آتش سوزانده شود و بدین ترتیب ابوبکر به خالد نوشت این شخص را با آتش بسوزان و از آن پس زبیر در ایام خلافت و امارت و سپس هشام بن عبدالملک با چنین افرادی به همینگونه مجازات عمل میکردند.[3]
پینوشت:
[1]. معرفه الصحابه، ابونعیم اصفهانی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج1 ص106 باب معرفه اعلام النبیّ.
[2]. الفقه و المتفقه، خطیب بغدادی، دار ابن جوزی، ریاض، عربستان، ص351 حدیث1081.
مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج2 ص383.
[3]. مسند علی بن ابیطالب، السید حسن القبانچی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ص256 شماره779.
کنزالعمال، متقی هندی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، ج5 ص469.
اعلام الموقعین، ابن قیم جوزیه، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج4 ص378.
سنن الکبری، بیهقی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج8 ص405.
افزودن نظر جدید