معجزه علی(علیه السلام) یا کلام رضی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب – بعد از اتفاقاتی که پس از رحلت رسول خدا رخ داد، حضرت علی(علیه السلام) در مناسبات مختلف و سخنرانی های متعدد از ابوبکر شکوه و انتقاد می نمود که مشهورترین این سخنان، خطبه شقشقیه است که در آن چهار انتقاد اساسی از ابوبکر صورت گرفته است.
قبل از اینکه به انتقادات حضرت علی به خلیفه اول اهل سنت بپردازیم لازم است ابتدائا به یک مسئله مهم اشاره کنیم و سپس در مقالات دیگر به این انتقادات و گله ها اشاره کنیم.
توجه به اين نكته ضرورى است كه ممكن است برخى در انتساب خطبه ها و نامه هاى نهج البلاغه بويژه خطبه شقشقيه به امام على(عليه السلام) ترديد كرده و ايجاد شك كنند، ولى بر اهل انصاف و پوشيده نيست كه چنين خطبه ها و كلماتى، با چنين فصاحت و بلاغتى كه در بر دارنده معانى بسيار عميق مى باشد و هر كلمه از آن نياز به تفسير و شرح فراوان دارد، جز از چشمه حكمت علوى كه باب «مدينة العلمِ» نبوى است، نمى جوشد.
علماى بزرگ شيعه تمامى منابع و مصادر نهج البلاغه را در كتابهاى سابق بر آن كه نويسندگان آنها از اكابر و بزرگان شيعه و سنى مى باشند، يافته اند و مراجعه به آنها هر گونه شك و شبههاى را برطرف مى كند ولى با اين وجود برخى از اهل سنت چون در خطبه سوم نهج البلاغه از خلفا انتقاد شده و در آن خلفا مورد نكوهش قرار گرفته اند، اين خطبه را ساخته و پرداخته سيد رضى(قدس سره) می دانند.
در جواب اين شبهه بايد گفت به دو دليل اين شبهه قابل پذيرش نيست:
1) نخست آن كه اين خطبه از چنان فصاحت و بلاغتى برخوردار است كه گوينده آن كسى جز امام على(عليه السلام) نمى تواند باشد.
2) دوم اینکه پيش از آن كه مرحوم سيد رضى چشم به جهان بگشايد، بسيارى از علما، آن خطبه را در كتاب هاى خود نقل كرده اند. مرحوم علامه امينى صاحب الغدير مدارك آن را از كتاب هاى بيست و هشت نفر از بزرگترين علماى اسلام از اوايل قرن سوم هجرى تا قرن نهم نقل كرده است. اين بزرگان يا تمامی این خطبه و يا بعضى از جملات آن را در كتاب هاى خود ذكر كرده اند.[1]
در ميان آن بیست و هشت نفر علماى اهل سنت، همچون حافظ يحيى بن عبدالحميد حمانى (م 228 هــ. ق)، شيخ معتزله ابوعلى جبايى (م 303 هـ ـ. ق)، حافظ سليمان بن احمد طبرانى (م 360 هــ . ق) و قاضى عبدالجبار معتزلى (م 415 هـ ـ. ق) به چشم مى خورند.
لغويون معروف هم در ذيل كلمه شقشق به صدور خطبه شقشقيّه اشاره دارند.
از اين رو ابن اثير مى گويد: «وَمِنْهُ حَدِيثُ عَلِيٍّ فِي خُطْبَةٍ لَهُ «تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هدَرَت، ثُمَّ قَرَّت[2]
ابن منظور افريقى مصرى (م 717 هـ . ق) نيز در مورد اين واژه مى نويسد: «و َفِي حَدِيثِ عَلِيٍّ، رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ، فِي خُطْبَةٍ لَهُ: تِلْك شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ[3]
مجدالدين فيروزآبادى (م 816 يا 817 هـ . ق) در اين رابطه مى گويد: «و الخُطْبَةُ الشِّقْشِقِيَّةُ: العَلَوِيَّةُ، لقولِهِ لابنِ عباسٍ، لَمَّا قال له: لوِ اطَّرَدَتْ مَقالَتُكَ من حيثُ أفْضَيْتَ: يا ابنَ عباسٍ! هيْهَاتَ، تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثم فَرَّتْ.[4]
ابن ابى الحديد شارح معروف نهج البلاغه كه از بزرگان علماى معتزله اهل سنت و مردى سخن شناس و بليغ است در اين مورد جمله اى دارد كه قابل توجه و تعمق است. او از قول استاد خود مصدق بن شبيب واسطى نقل مى كند كه من به استاد خود ابن خشاب گفتم: «اتقول انها منحولة؟ فقال: لا والله و انى لأعلم انها كلامه كما اعلم انك مصدق. قال، فقلت له ان كثيرا من الناس يقولون انها من كلام الرضى رحمه الله تعالى فقال: انّى للرضى و لغير الرضّى هذا النَفس و هذاالاسلوب! قد وقفْنا على رسائل الرضىّ و عرفنا طريقته و فَنَّهُ فى الكلام المنثور... ثم قال: والله لقد وقفتُ على هذه الخطبة فى كتب صُنِّفَتْ قبل ان يخلق الرضى بمأتَىْ سنة، و لقد و جدتُها مسطورة بخطوط اعْرفها، و اعرف خطوط مَنْ هو من العلماء و اهل الادب قبل ان يخلق النقيبُ ابواحمد والد الرضى. قلت: و قد وجدتُ انا كثيراً من هذه الخطبة فى تصانيف شيخنا ابى القاسم البلخى امام البغداديين من المعتزلة، و كان فى دوُلة المقتدر قبل ان يُخْلق الرضى بمدّة طويلة[5]آيا تو مى گويى اين خطبه را به على(عليه السلام)نسبت داده اند؟ او گفت: نه، به خدا قسم من يقين دارم كه از سخنان خود اوست همان گونه كه مى دانم كه تو مصدق هستى. گفتم بسيارى از مردم مى گويند اين خطبه سخن رضى مى باشد. گفت: رضى و غير رضى را چه رسد به اين طريقه و اسلوب سخن؟ ما به نوشته و رساله هاى او دست پيدا كرده و شيوه نثر و مرتبه آن را مى دانيم. به خدا سوگند من به كتاب هايى كه زمان تأليف آن به دويست سال پيش از تولد او مى رسد و در آنها اين خطبه ذكر شده بود، دست يافتم و آن را با خط عالمانى كه پيش از ولادت ابواحمد پدر رضى مى زيستند، ديده ام. سپس ابن ابى الحديد مى گويد: من خود قسمت زيادى از اين خطبه را در كتاب هاى ابوالقاسم بلخى از بزرگان معتزله و امام اهل بغداد مشاهده كرده ام. اين شخص در زمان حكومت، المقتدر بالله كه با دوران رضى(قدس سره)فاصله اى طولانى دارد، مى زيسته است»
بنابراين، اين شبهه مخدوش و بى پايه است، و بى گمان گوينده اين خطبه به تصريح و اشاره بزرگان علما و لغويان اهل سنت و شيعه، مولا على(عليه السلام)است.
پینوشت:
.[1] الغدير، سید رضی: ج7، ص109
[2]. النهاية في غريب الحديث والأثر، ابن الأثير، المكتبة العلمية، بيروت: ج2 ص490
.[3] لسان العرب، ابن منظور، دار صادر، بيروت: ج10 ص185
.[4]قاموس المحيط، محمد بن يعقوب الفيروزآبادى، مؤسسة الرسالة للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت: ج1 ص898
. [5]شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 205.
افزودن نظر جدید