دشمنی با اهلبیت پیامبر اکرم
یکی از بدعتهای شوم و ناپسندی که توسط بنیامیه در میان جامعه اسلامی و مسلمانان پایهگذاری شد و در قرون بعدی توسط جریان وهابیت رواج بیشتری پیدا کرد، دشمنی با اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، سبّ و لعن آنان مخصوصا صحابی بزرگوار، جانشین و وصی ایشان، حضرت علی بن ابی طالب (علیه السّلام) بود. این بدعت شوم، به خاطر تحریکات و تلاشهای بعضی از وهابیها و سلفیها، بین محدثان و راویان اهلسنت نیز گسترش پیدا کرده و متأسفانه علمای اهلسنت نیز جواب روشن و عکسالعمل قاطعی مقابل جریان دعوت به بغض و دشمنی و تحقیر اهلبیت (علیهم السّلام) ندادهاند. یکی از جلوههای دشمنی وهابیت و پیشوایان آنان با پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهلبیت آن حضرت، تجلیل و تکریم دشنام دهندگان به زوج بتول و پدر سبطین، حضرت علی (علیه السّلام) و توثیق چنین راویاتی و نقل روایت از آنان توسط وهابیت است که در این مقاله برای نمونه به دو مورد از آنان اشاره مینماییم:
- ابوبکر پسر ابوموسی اشعری یکی از دشمنان حضرت علی (علیه السّلام) است که مورد وثوق و اطمینان عدهای قرار گرفته و روایات او در تمامی صحاح عامه نقل شده است. پسر ابوموسی اشعری مانند اکثر شامیان از دشمنان حضرت علی (علیه السّلام) و طرفداران عثمان بن عفان و امویان و از کارگزاران آنان به شمار میرود. وی در دوران حکومت ولید بن عبدالملک و همزمان با حکومت حجاج بن یوسف ثقفی بر کوفه، عهدهدار منصب قضاوت کوفه بود. حجاج بن یوسف برادرش ابوبرده بن ابی موسی اشعری را عزل کرده و او را به این منصب گماشت. بغض و دشمنی او با حضرت علی (علیه السّلام) را در رفتار و برخورد او با ابوغادیه، قاتل عمار بن یاسر میتوان یافت. وی با استقبال گرم از ابوغادیه، او را در کنار خود نشانده و میگوید: «مرحبا بأخی.»[1] ابن سعد او را تضعیف کرده است اما عجلی، ذهبی سلفی و ابن حجر عسقلانی شافعی به توثیق وی پرداخته و ابن حبان بستی شافعی نیز او را در کتاب «الثقات» ذکر کرده است.[2] احمد بن حنبل، محمد بن اسماعیل بخاری، مسلم بن حجاج نیشابوری، ابوداود سجستانی، ترمذی، ابن ماجه و نسائی در صحاح، سنن و مسانید خود به نقل روایت از وی پرداختهاند.[3]
- عبدالله بن زید یکی از نواصب و دشمنان اهلبیت (علیهم السّلام) میباشد که به حضرت علی (علیه السّلام) توهین و جسارت میکرد.[4] این راوی ناصبی و دشمن اهلبیت (علیهم السّلام)، مورد اعتماد احمد بن حنبل، محمد بن اسماعیل بخاری، مسلم بن حجاج نیشابوری، ترمذی، ابوداود، ابن ماجه و نسائی قرار گرفته و در صحاح، سنن و مسانید خود از وی روایت نقل کردهاند.[5]
پینوشت:
[1]. «کان یذهب مذهب أهل الشام. جاءه أبو غادیة الجهنی قاتل عمّار، فأجلسه إلی جانبه و قال: مرحبا بأخی.» تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دار الفکر، بیروت، ج 12، ص 43.
[2]. سؤالات الآجری، ابوداود سجستانی، دار الاستقامة، مکه، ج 1، ص 151.
[3]. المسند، احمد بن حنبل، دار صادر، بیروت، ج 4، ص 413 و 416.
[4]. تاریخ الثقات، عجلی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ص 257.
[5]. المسند، احمد بن حنبل، دار صادر، بیروت، ج 4، ص 123 و 124.
افزودن نظر جدید