لیبرالیسم، مبنای عرفان‌های نوظهور!

  • 1396/01/24 - 08:13

یکی از مکاتبی که عرفان‌های نوظهور از آن به شدت تأثیر پذیرفته اند، مکتب لیبرالیسم است. راه‌آورد این جریان، آزادی، بی‌بندباری، مادی‌گرایی و دین‌گریزی است‌، که به نام انسان‌محوری به مخاطبین خود القاء می‌کند؛ سرکردگان عرفان‌های نوظهور با این ویژگی‌ها به دنبال جذب حداکثری مخاطبین شده‌اند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ لیبرالیسم اولین اندیشه‌ی دنیای مدرن است که در قرن هفدهم پدید آمد و در آن زمان در هلند و انگلستان به‌عنوان سخنگوی منافع و خواست‌های زرسالاران یهودی و حلقه‌های سرمایه‌داری مرتبط با آن مطرح گردید.[1]
لیبرالیسم در مقام یک اندیشه‌ی مدرن غربی از دل فلسفه‌ی اومانیستی(انسان‌محوری) پدیدار گردیده است. لیبرالیسم، نوعاً و ذاتاً یک تفکر دین‌گریز و انسان‌محور است و به‌تبع فلسفه‌ی غربی، تفسیری نفسانی و خودبنیادانگارانه از عالم و آدم دارد. ازاین‌رو در تقابل با دین و آموزه‌های اسلامی قرار دارد.[2]
در همین راستا، عرفان‌های نوظهور مبانی خود را برهمین اساس بنا کرده‌اند تا بتوانند به‌وسیله‌ی این تفکر انسان‌های بوالهوس را به‌سوی خود جذب کنند ازجمله‌ی این فرقه‌ها که می‌توان نام برد عبارت‌اند از: شبهه عرفان اُشو، تفکر راز، یوگا، عرفان حلقه، پائولو کوئلیو و غیره را نام برد.
به‌طور مثال قانون جذب محصول تفکر اومانیستی (انسان‌مداری) در غرب است که در پی آن، دین و وحی از صحنه اجتماع کنار گذاشته شد و همه‌چیز با محور میل و خواستِ آدمی ارزش پیدا کرد. نکته جدیدی که در تئوری راز اضافه شده، این است که نه فقط نظام تشریع، بلکه نظام تکوین هم در خدمت آمال و آرزوهای انسان است. عبارت «فرمان‌بردارم، سرورم» که به‌عنوان زبان حال کائنات، بلکه «قوی‌ترین قانون کائنات» در قانون جذب بارها تکرار می‌شود. خلاصه این‌که در چنین نگرشی، خدا به ظاهر انکار نمی‌شود، اما انسان‌ها به بی‌نیازی از خدا و آموزه‌های وحیانی دعوت می‌شوند و استمداد از قدرت‌های الهی و تمسک به دستورهای دینی جای خود را به «خود خدایی انسان» می‌دهد.
یکی دیگر از عرفان‌های نوظهوری که مبنای خود را بر اساس لیبرالیسم پایه‌ریزی کرده، اُشو است؛ وی یکی از رهبران عرفان جنسى است که به نام عشق، غريزه تنوع‌طلبی جنسى و شهوت‌رانی را به پیروان خود آموزش می‌دهد كه هیچ‌گاه راضى و قانع نشده و همچنان دریاصفت و هيجان ناپذير خواهد ماند. وى می‌گوید: «نمی‌گویم اگر زنی را دوست دارى با او زندگى مكن. با او باش اما نسبت به عشق وفادار بمان. يعنى از همان لحظه‌ای كه احساس می‌کنید از چيزى خوشتان نمی‌آید و آن چيز جاذبه‌اش را از دست‌ داده است و شما را خوشحال نمی‌کند از آن دست‌بردارید (ولو آن چيز همان زنى باشد كه قبلاً او را دوست داشته‌اید) فقط بگوييد متأسفم.»[3]
این‌ها تنها بخش کوچکی از دستاوردهای لیبرالیسم است که به نام انسان‌مداری، جوامع را از انسانیت دور نگه داشته است، و این آفات دلیل کنار گذاشتن دین و خداوند از جوامع غربی و شرقی است که متأسفانه عده‌ای نیز در داخل کشور به دنبال این هدف هستند.

پی‌نوشت:    

[1]. شهریار زرشناس، لیبرالیسم کلاسیک و نئولیبرالیسم، انتشارات خبرگزاری تسنیم، 1394، ص 31.
[2]. همان، ص 67.
[3]. اوشن گوروجی، تفسیر آواهای شاهانه، ساراها، نشر حم، 1383، ص 107.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.