نوروز در دیدگاه اسلام
رویکرد اسلام در مواجهه با سنت بزرگداشت نوروز، نزد دو مذهب شیعه و سنی متفاوت است. غالب روایات شیعه موید و امضاء کنندهی این سنت هستند و از اینرو عالمان شیعی، بالاخص عالمان متاخر شیعی، دیدگاه اثباتی به این سنت داشتهاند اما در مقابل، عالمان اهل سنت دیدگاه انکاری و سلبی نسبت به موضوع نوروز داشته و همواره آن را بدعت و کفر دانستند.
سایت جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اسلام در مواجهه با آیین بزرگداشت، چه دیدگاهی داشته؟ آیا با دیدهی انکار به آن نگریسته و یا آنکه آن را با ارائه اصلاحاتی، امضاء نموده است؟
دو مذهب شیعه و سنی در مواجهه با آیین بزرگداشت نوروز، دو رویکرد متفاوت را ارائه دادهاند، چرا که روایات شیعی غالباً به تعظیم و تایید این سنت پرداختهاند، گرچه در چندی از روایات شیعه نیز مخالفت اندکی با این سنت نشان داده میشود. روایات اهل سنت با آنکه به دو دسته تایید کننده و انکار کننده تقسیم میشود، ولیکن عالمان اهل سنت به مانور دادن بر روایات انکار سنت نوروز تمایل فاحشی دارند و همواره بر طبل بدعت بودن بزرگداشت این روز کوبیده و تعظیم این روز را احیاء سنت کفر مینامند.[1] اما وهابیت در این میان، در راستای اهداف شوم خود تلاش میکند تا تجلیل شیعه از نوروز را به این موضوع گره بزند که شیعه از مجوسیت سرچمشه میگیرد و از همینروست که برخی سنن مجوسیت را احترام مینهد.
ما شیعیان معتقدیم که اسلام در رویارویی با آیین بزرگداشت نوروز، این آیین را اصلاح و آن را آیینی اسلامی ساخته است و از همینروست که برای این روز اعمال عبادی مختلفی در نظر گرفته است و سنتهای حسنهی این بزرگداشت، همچون صله ارحام و هبه کردن و ... را تایید کرده است؛ چرا که برخی از سنتهای این آیین منطبق با سنن اسلامی است. تفاوت دیدگاه شیعی و سنی در مواجهه با این سنت تا جایی است که در برخی احکام درباره نوروز میان این دو مذهب تضاد و تقابل وجود دارد، بهعنوان مثال، در رویکرد شیعه، روزه گرفتن در روز نوروز مستحب است،[2] ولیکن در رویکرد سنی، روزه گرفتن در این روز مکروه است.[3] و یا آنکه در رویکرد شیعی هبه کردن و هدیه دادن در این روز مستحب است،[4] ولیکن در دیدگاه سنی، هر نوع هدیه دادن در این روز بهعنوان بزرگداشت و تعظیم این روز حرام است، بلکه کفر است.[5]
در رویکرد شیعه، غلبه بر تایید آیین بزرگداشت نوروز است و قریب به اتفاق روایات شیعی این آیین و این روز را تعظیم و تجلیل کردهاند از اینرو این روز نزد شیعیان، روز جلیل القدری است.[6]
روایات موافق شیعه در مورد نوروز
روایت اول: کلینی (متوفای ۳۲۹ق) در کتاب «الکافی» چنین روایت میکند: ابراهیم کرخی میگوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم که شخصی مزرعهای دارد. روز مهرگان یا نوروز، هدایایی به او داده میشود و قصد تقرّب جُستن به وی را ندارند، [آیا بپذیرد؟] فرمود: آیا نمازگزار هستند؟ گفتم: آری. فرمود: باید هدیه آنان را بپذیرد و تلافی کند. به درستیکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر برایم ران بُزی هدیه آورند، میپذیرم و این، جزو دینداری است و اگر کافر یا منافقی ران گاو یا گوسفندی برایم هدیه آورد، نخواهم پذیرفت و این هم جزو دینداری است. خداوند، خوراک و دستاورد مشرک و منافق را برای ما روا نداشته است.»[7]
روایت دوم: شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ق) در کتاب «من لایحضره الفقیه» آورده است: «برای علی (علیه السلام) هدیه نوروز آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: ای امیرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: هر روزِ ما را نوروز سازید!»[8]
روایت سوم: شیخ صدوق نقل میکند: «روایت شده است که علی (علیه السلام) فرمود: هر روزِ ما نوروز است.»[9]
روایت چهارم: نعمان بن محمد تمیمی (متوفای ۳۶۳ق) در کتاب «دعائم الاسلام» روایت میکند: برای علی (علیه السلام) فالوده هدیه آوردند. فرمود: «این چیست؟» گفتند امروز، نوروز است. فرمود: اگر میتوانید، هر روز را نوروز سازید. (یعنی به خاطر خداوند، به یکدیگر هدیه بدهید و به دیدار یکدیگر بروید.)[10]
روایت پنجم: شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ق) در کتاب «مصباح المتهجّد» چنین آورده است: «امام صادق (علیه السلام) در روز نوروز فرمود: هنگامیکه نوروز شد، غسل کن و لباس پاکیزه بپوش و خودت را خوشبو ساز و آن روز را روزه بدار. پس هنگامیکه نماز ظهر و عصر و نافلههای آن را به جای آوردی، نمازی چهار رکعتی بگزار که در رکعت اوّل آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را میخوانی. در رکعت دوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره کافرون را می خوانی. در رکعت سوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره توحید را می خوانی و در رکعت چهارم، سوره حمد را با سورههای فلق و ناس. پس از نماز هم سجده شکر میگزاری و دعا میکنی. [بدین ترتیب،] گناهان پنجاه سالهات بخشوده میشود.»[11]
روایت ششم: ابن فهد حلّی (متوفای ۸۴۱ق) در کتاب «المهذّب البارع» چنین آورده است: «از آنچه در فضلیت نوروزْ روایت شده و گفته ما را تأیید میکند، حدیثی است که علامه سید بهاءالدین علی بن عبدالحمید، با سند خود از مُعلّی بن خُنیس نقل کرده است که: روز نوروز، همان روز است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در غدیرخم برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیعت گرفت و مسلمانان به ولایت وی اقرار کردند. خوشا به حال آنان که به این بیعت، استوار ماندند و وای بر آنان که آن را شکستند، و این، همان روزی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) علی (علیه السلام) را به منطقه جنّیان روانه ساخت و از آنان عهد و پیمان گرفت، و همان روز است که علی (علیه السلام) بر نهروانیان پیروز شد و ذوالثدیه (صاحب پستان) را به قتل رساند، و همان روز است که قائم ما و صاحبان حکومت، ظهور میکنند و خداوند، او را بر دجّالْ پیروز میگرداند و دجّال را در زبالهدان کوفه به دار میآویزد. ما در هر نوروز، امید فرج داریم؛ چرا که نوروز، از ایّام ماست که پارسیانْ آن را پاس داشتند و شما آن را تباه نمودید.
همچنین پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل، از خداوند خواست که گروهی چند هزار نفره را که از بیم مرگ، دیار خویش را ترک گفتند و گرفتار مرگ شدند، زنده سازد. خداوند، بر آن پیامبر، وحی فرستاد که بر محل گورستان آنان آب بپاشد. پیامبر در روز نوروز، چنین کرد. سپس زنده شدند و تعدادشان سی هزار نفر بود. از همینرو، پاشیدن آب در نوروز، سنّتی دیرینه شد که سبب آن را جز آنان که دانشی پایدار دارند، ندانند و همان، آغاز سال پارسیان است.»
معلّی گوید: امام صادق (علیه السلام) این سخنان را بر من املا کرد و من نوشتم.[12]
روایت هفتم: علاّمه مجلسی (متوفای ۱۱۱۱ق) در کتاب «بحارالأنوار» آورده است: « مُعلّی پسر خُنَیس گوید: در روز نوروز، بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم. فرمود: «آیا این روز را میشناسی؟» گفتم: قربانت گردم! این روز را فارسیانْ گرامی میدارند و به یکدیگر هدیه میدهند. فرمود: «سوگند به خانه کعبه که این، رمزی دیرینه دارد و برایت روشن میسازم تا آگاه گردی». گفتم: سرورم!آموختن این امر از شما برایم بهتر از آن است که مردگان زنده شوند و دشمنانم بمیرند. آنگاه فرمود: «ای معلّی! روز نوروز، همان روز است که خداوند از بندگان پیمان گرفت او را بپرستند و به او شرک نورزند، به پیامبران و حجتهایش بگروند و به امامان ایمان آورند. این همان روز است که خورشید طلوع کرد، بادها وزیدن گرفت و گلهای زمین روییدند. این همان روزی است که کشتی نوح (علیه السلام) بر ساحل جودی آرامش یافت و همان روزی است که خداوند، گروهی چند هزار نفره را که از ترس مرگ از خانهها بیرون رفته بودند، زنده ساخت، پس از آنکه آنان را میرانده بود.
این روز، روز فرود جبرئیل بر پیامبر اسلام است و روزی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) امام علی (علیه السلام) را بر دوش گرفت، تا بتهای قریش را در مسجد الحرام شکست و در همین روز، ابراهیم، بتها را شکست. این همان روزی است که پیامبر به یارانش دستور داد، با علی (علیه السلام) بیعت کنند و در همین روز، علی را برای بیعت گرفتن از جنیان فرستاد. در همین روز، دومین بیعت با امیرالمؤمنین (علیه السلام) انجام شد. در همین روز بر نهروانیان پیروز شد و ذوالثدیه (صاحب پستان) را به قتل رساند. در این روز، قائم ما و صاحبان حکومتْ قیام کنند و در همین روز، قائم ما بر دجّال پیروز گردد و او را در زبالهدان کوفه به دار آویزد. در هر روز نوروزی، ما آرزوی فرج داریم؛ چرا که آن از روزهای ما و شیعیان ماست. فارسیان، آن را گرامی داشتند و شما آن را ضایع کردید.»
و فرمود: یکی از پیامبران بنی اسرائیل از خداوند پرسید چگونه مردمانی را که خارج شدند، زنده میکند. خداوند بدو وحی کرد که در نوروز، آب بر قبر آنان بپاشد و آن، اولین روز سال فارسیان است و آنها زنده شدند، در حالیکه سی هزار نفر بودند. از همین جا پاشیدن آب در نوروز، سنّت شده است. گفتم: آیا نامهای روزهای فارسی را به من تعلیم نمیدهی؟ فرمود: ای معلّی! اینها روزهایی کهن از ماههایی کهن است. هر ماه، سی روز است، بدون کم و کاست.[13]
گفتنی است ابن فهد نیز بخشی از این روایت را پیش از علاّمه مجلسی در کتاب «المهذّب البارع» آورده است.»[14]
روایت هشتم: مُحدث نوری (متوفای ۱۳۲۰ق) در کتاب «مستدرک الوسائل» به نقل از کتاب حسین بن همدان آورده است: مفضّل، فرزند عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که: خداوند بر حزقیلْ وحی فرستاد که: «این روز، روزی گرامی و بلند مرتبه نزد من است. با خود عهد کردهام هر مؤمنی در این روز از من حاجتی بخواهد، آن را برآورده سازم و آن روز، نوروز است.»[15]
روایت نهم: ابوحریر نقل کرده است: «مجوسیان در روز نوروز جامهایی نقرهای که درونش شکر بود به امیرالمومنین (علیه السلام) هدیه نمودند و [حضرت هدیه آنان را پذیرفت و] شکر و شیرینی را میان اصحابش تقسیم نمود و همان را بهعنوان جزیه و خراج آنان به حساب آورد و بزرگ قبیلهای پیراهنی زربافت را برای حضرت به هدیه فرستاد و حضرت آن را به عمرو بن حریث به چهار هزار درهم فروخت.»[16]
این روایات نمونهای از روایات موافق شیعه با سنت نوروز بود، گرچه برخی از این روایات به لحاظ سند و یا متن ضعیف هستند، اما کثرت این روایات متعدد در منابع شیعی، جبران کنندهی این ضعف هستند.
اما در میان روایات شیعه دو روایت را بهعنوان نماد مخالفت اهل بیت (علیهم السلام) با سنت نوروز نقل کردهاند، که به نقل و بررسی اجمالی آن خواهیم پرداخت.
روایات شیعی مخالف با نوروز
روایت اول: ابن شهر آشوب در مناقب مینویسد: «حکایت شده منصور به امام کاظم (علیه السلام) پیشنهاد کرد که نوروز را برای تبریک و شاد باش و گرفتن هدایا جلوس کنند. حضرت کاظم (علیه السلام) در جواب فرمود: من در میان روایتهای جدّم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) جستجو کردم و تأییدی برای این عید نیافتم. همانا این سنّت فارسیان است که اسلام، آن را نابود ساخته است و پناه میبرم به خدا که آنچه را اسلامْ نابود ساخته، زنده بدارم. منصور گفت: «این کار را جهت اداره نظامیان انجام میدهیم و شما را به خداوند سوگند میدهم که جلوس داشته باشید.» آنگاه حضرت پذیرفت و فرمانروایان و لشکریان، برای تبریک آمدند و هدایایی با خود آوردند. خدمتگزار منصور، بالای سر حضرت ایستاده بود و هدایا را میشمرد. آخرین نفر، مردی کهن سال بود. به امام کاظم (علیه السلام) گفت: «ای فرزند دختر پیامبر خدا! من مردی تهیدستم و مالی ندارم تا هدیه دهم؛ ولی چند بیت شعر که جدّ من درباره جدّتان حسین (علیه السلام) سروده، به شما هدیه میکنم [و سپس شعرش را خواند]...» حضرت فرمود: «هدیهات را پذیرفتم. بنشین. خداوند به تو برکت دهد!» آنگاه حضرت، سر بلند کرد و به خدمتگزار منصور گفت که نزد منصور روانه شود و این هدایا را برایش بازگو کند. خدمتگزار رفت و بازگشت و گفت منصور گفته است: «این هدایا از آنِ شماست. هر چه میخواهید با آنها انجام دهید.» امام کاظم (علیه السلام) هم به پیرمرد فرمود: «این اموال را به عنوان هدیه برای خودت بردار.»[17]
روایت دوم: قطب الدین راوندی (متوفای ۵۷۳) در کتاب «لبّ اللباب» آورده است: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «دو روز را برای شما جانشین دو روز کردم: عید فطر و قربان را به جای عید نوروز و مهرگان.»[18]
بررسی روایات مخالف:
هر دو روایت به لحاظ سندی ضعیف هستند. روایت ابن شهر آشوب با لفظ «حُکِی؛ حکایت شده» بیان شده و سلسله راویان را ذکر نکرده است. لفظ «حُکِی و قیل و یقال» از صیغههای تمریضیه هستند؛ یعنی ناقل این نقل قول، خودش این حکایت و قول را قبول ندارد و از اینرو با صیغه تمریضیه میآورد. همچنین سیاق روایت به تقیه تناسب دارد؛ چراکه زمینه تقیه در این حکایت فراهم است، چنانکه مرحوم شیخ انصاری و صاحب جواهر احتمال تقیه در این روایت را تقویت کردند.[19]
روایت دوم نیز بدون سند نقل شده است، و ممکن است راوندی این روایت را از منابع اهل سنت نقل کرده باشد که شبیه چنین روایتی را در منابع خود آوردهاند.
علاوه بر این، قطب راوندی (متوفای 573ق) و ابن شهر آشوب (متوفای 588ق) در قرن ششم میزیستند و این دو روایت در منابع دست اول و کتب معتبر شیعیِ پیش از آنان نقل نشده است، و این خود موید دیگری است بر ضعف سند این دو روایت؛ چرا که مقبول راویان پیش از آنان، نیافتاده است. از اینرو این دو روایت به جهت ضعف سند، هرگز توانایی مقابله با جمع کثیری از روایاتی که تایید کنندهی نوروز هستند را ندارند.
نتیجه:
مجموع آنچه از بررسی روایات شیعه حاصل میشود تایید و تعظیم سنت نوروز است. اما تحلیل رویکرد اهل سنت و بررسی روایات آنان نیازمند بحث مفصل دیگری است که در این جستار، به جهت رعایت اختصار، امکان طرح آن نیست و در پست بعدی به آن خواهیم پرداخت.
پینوشت:
[1]. مجلة الجامعة الإسلامية بالمدينة المنورة، ج37، ص269، به نقل از رسالهی «التمسّك بالسنن والتحذير من البدع» از شمس الدین ذهبی، متن مجله.
[2]. وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن الحر العاملی، محقق: عبدالرحيم الربانی الشيرازی، بیروت، دار احياء التراث العربی، ج5، ص288، متن کتاب؛/ و المهذب البارع في شرح المختصر النافع، جمال الدين، احمد بن محمد اسدى حلّى، محقق و مصحح: مجتبى عراقى، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اول، 1407ق، ج1، ص191.
[4]. «...لِأَنَّ فِي صَوْمِهَا تَعْظِيمًا لَهَا وَيُؤَيِّدهُ قَوْلُ ابْنِ الْعَرَبِيِّ الْمَالِكِيِّ فِي شَرْحِ التِّرْمِذِيِّ... لِأَنَّهُ عِيدُنَا أَهْلُ الْإِسْلَامِ وَأَهْلُ الْكِتَابِ يَصُومُونَ فِي عِيدِهِمْ فَكُرِهَ التَّشَبُّهُ بِهِمْ وَقَالَ الْأَذْرَعِيُّ إنْ صَحَّ مَا ذَكَره عَنْهُمْ أَيْ مِنْ أَنَّهُمْ يَصُومُونَ يَوْمَ عِيدِهِمْ فَالْوَجْهُ كَرَاهَةُ إفْرَادِ أَيَّامِ أَعْيَادِهِمْ بِالصَّوْمِ». الفتاوى الفقهية الكبرى، أبوالعباس شهاب الدين شيخ الإسلام أحمد بن محمد بن علي بن حجر الهيتمي السعدي الأنصاری(م974ق)، المكتبة الإسلامية، ج2، ص66، متن کتاب؛/ و «قَالَ فِي التَّتَارْخَانِيَّة: وَيُكْرَهُ صَوْمُ النَّيْرُوزِ وَالْمِهْرَجَانِ إذَا تَعَمَّدَهُ، وَلَمْ يُوَافِقْ يَوْمًا كَانَ يَصُومُهُ قَبْلَ ذَلِكَ». البحر الرائق شرح كنز الدقائق، زين الدين بن إبراهيم بن محمد، المعروف بابن نجيم المصر(م970ق) وفي آخره: تكملة البحر الرائق لمحمد بن حسين بن علي الطوري الحنفي القادري (ت بعد 1138ق)، وبالحاشية: منحة الخالق لابن عابدين، دار الكتاب الإسلامی، چاپ دوم، بیتا، ج2، ص278، متن کتاب؛/ و «وَيُكْرَهُ صَوْمُ يَوْمِ النَّيْرُوزِ وَالْمِهْرَجَانِ إذَا تَعَمَّدَ، وَلَمْ يُوَافِقْ صَوْمًا كَانَ يَصُومُهُ قَبْلَ ذَلِكَ أَمَّا الْكَلَامُ فِي أَفْضَلِيَّةِ الصَّوْمِ فِي هَذَا الْيَوْمِ فَإِنْ كَانَ يَصُومُ قَبْلَهُ تَطَوُّعًا فَالْأَفْضَلُ لَهُ أَنْ يَصُومَ، وَإِلَّا فَالْأَفْضَلُ أَنْ لَا يَصُومَ؛ لِأَنَّهُ يُشْبِهُ تَعْظِيمَ هَذَا الْيَوْمِ، وَأَنَّهُ حَرَامٌ هَكَذَا فِي الظَّهِيرِيَّةِ، وَهُوَ الْمُخْتَارُ هَكَذَا فِي مُحِيطِ السَّرَخْسِيِّ». الفتاوى الهندية، المؤلف: لجنة علماء برئاسة نظام الدين البلخی، بیروت، دار الفكر، چاپ دوم، 1310ق، ج1، ص201، متن کتاب.
[5]. رساله نوروزیه، عزیز الله امامت کاشانی، کاشان، مجمع متوسلین به آل محمد، چاپ دوم، 1378ش، ص39.
[6]. «قَالَ [رَحِمَهُ اللَّهُ] (وَالْإِعْطَاءُ بِاسْمِ النَّيْرُوزِ وَالْمِهْرَجَانِ لَا يَجُوزُ) أَيْ الْهَدَايَا بِاسْمِ هَذَيْنِ الْيَوْمَيْنِ حَرَامٌ بَلْ كُفْرٌ وَقَالَ أَبُو حَفْصٍ الْكَبِيرُ - رَحِمَهُ اللَّهُ - لَوْ أَنَّ رَجُلًا عَبَدَ اللَّهَ تَعَالَى خَمْسِينَ سَنَةً ثُمَّ جَاءَ يَوْمُ النَّيْرُوزِ وَأَهْدَى إلَى بَعْضِ الْمُشْرِكِينَ بَيْضَةً يُرِيدُ تَعْظِيمَ ذَلِكَ الْيَوْمِ فَقَدْ كَفَرَ وَحَبَطَ عَمَلُهُ وَقَالَ صَاحِبُ الْجَامِعِ الْأَصْغَرِ إذَا أَهْدَى يَوْمَ النَّيْرُوزِ إلَى مُسْلِمٍ آخَرَ وَلَمْ يُرِدْ بِهِ تَعْظِيمَ الْيَوْمِ وَلَكِنْ عَلَى مَا اعْتَادَهُ بَعْضُ النَّاسِ لَا يَكْفُرُ وَلَكِنْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ لَا يَفْعَلَ ذَلِكَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ خَاصَّةً وَيَفْعَلُهُ قَبْلَهُ أَوْ بَعْدَهُ لِكَيْ لَا يَكُونَ تَشْبِيهًا بِأُولَئِكَ الْقَوْمِ، وَقَدْ قَالَ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ» وَقَالَ فِي الْجَامِعِ الْأَصْغَرِ رَجُلٌ اشْتَرَى يَوْمَ النَّيْرُوزِ شَيْئًا يَشْتَرِيهِ الْكَفَرَةُ مِنْهُ وَهُوَ لَمْ يَكُنْ يَشْتَرِيهِ قَبْلَ ذَلِكَ إنْ أَرَادَ بِهِ تَعْظِيمَ ذَلِكَ الْيَوْمِ كَمَا تُعَظِّمُهُ الْمُشْرِكُونَ كَفَرَ، وَإِنْ أَرَادَ الْأَكْلَ وَالشُّرْبَ وَالتَّنَعُّمَ لَا يَكْفُرُ». البحر الرائق، پیشین، ج8، ص555، متن کتاب؛/ و الدر المختار شرح تنوير الأبصار وجامع البحار، المؤلف: محمد بن علي بن محمد الحِصْني المعروف بعلاء الدين الحصكفي الحنفي (المتوفى: 1088هـ)، المحقق: عبد المنعم خليل إبراهيم، دار الكتب العلمية، الطبعة: الأولى، 1423هـ- 2002م، ص759، متن کتاب؛/ و الفتاوى الهندية، المؤلف: لجنة علماء برئاسة نظام الدين البلخی، بیروت، دار الفكر، چاپ دوم، 1310ق، ج6، ص446، متن کتاب؛/و رد المحتار على الدر المختار، ابن عابدين محمد أمين بن عمر بن عبد العزيز عابدين الدمشقی الحنفی(م1252ق)، بيروت، دارالفكر، چاپ دوم، 1412ق_1992م، ج6، ص754، متن کتاب؛/ و وَسُئِلَ [ابن تیمیة] عَمَّنْ يَفْعَلُ مِنْ الْمُسْلِمِينَ: مِثْلَ طَعَامِ النَّصَارَى فِي النَّيْرُوزِ. وَيَفْعَلُ سَائِرَ الْمَوَاسِمِ مِثْلَ الْغِطَاسِ، وَالْمِيلَادِ، وَخَمِيسِ الْعَدَسِ، وَسَبْتِ النُّورِ. وَمَنْ يَبِيعُهُمْ شَيْئًا يَسْتَعِينُونَ بِهِ عَلَى أَعْيَادِهِمْ أَيَجُوزُ لِلْمُسْلِمِينَ أَنْ يَفْعَلُوا شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ؟ أَمْ لَا؟ فَأَجَابَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ لَا يَحِلُّ لِلْمُسْلِمِينَ أَنْ يَتَشَبَّهُوا بِهِمْ فِي شَيْءٍ، مِمَّا يَخْتَصُّ بِأَعْيَادِهِمْ، لَا مِنْ طَعَامٍ، وَلَا لِبَاسٍ وَلَا اغْتِسَالٍ، وَلَا إيقَادِ نِيرَانٍ، وَلَا تَبْطِيلِ عَادَةٍ مِنْ مَعِيشَةٍ أَوْ عِبَادَةٍ، وَغَيْرِ ذَلِكَ. وَلَا يَحِلُّ فِعْلُ وَلِيمَةٍ، وَلَا الْإِهْدَاءُ، وَلَا الْبَيْعُ بِمَا يُسْتَعَانُ بِهِ عَلَى ذَلِكَ لِأَجْلِ ذَلِكَ. وَلَا تَمْكِينُ الصِّبْيَانِ وَنَحْوهمْ مِنْ اللَّعِبِ الَّذِي فِي الْأَعْيَادِ وَلَا إظْهَارُ زِينَةٍ. وَبِالْجُمْلَةِ لَيْسَ لَهُمْ أَنْ يَخُصُّوا أَعْيَادَهُمْ بِشَيْءٍ مِنْ شَعَائِرِهِمْ، بَلْ يَكُونُ يَوْمُ عِيدِهِمْ عِنْدَ الْمُسْلِمِينَ كَسَائِرِ الْأَيَّامِ لَا يَخُصُّهُ الْمُسْلِمُونَ بِشَيْءٍ مِنْ خَصَائِصِهِمْ». الفتاوى الكبرى، تقي الدين أبوالعباس أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبي القاسم بن محمد ابن تيمية الحرانی(م728ق)، بیروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1408ق-1987م، ج2، ص487-489
[7]. « يوم النيروز يوم جليل القدر...». المهذب البارع، پیشین، ج1، ص191، متن کتاب.
[8]. «عدّة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد و أحمد بن محمد جمیعاً، عن ابن محبوب، عن ابراهیم الکرخی، قال: سألتُ أباعبداللّه(ع) عن الرجل تکون له ضیعة، فإذا کان یوم المَهرَجان أو النَّیروز، أهدوا الیه الشیء لیس هو علیهم، یتقرّبون بذلک الیه. فقال(ع): «ألیس هم مُصلّین؟». قلتُ: بلی. قال: فلیقبل هدیّتهم و لْیُکافِهِم؛ فإنّ رسول اللّه(ص) قال: «لو أهدی الیّ کراع لقبلتُ، و کان ذلک من الدین، ولو أنّ کافراً أو منافقاً أهدی الیّ وسقاً ما قبلت، و کان ذلک من الدین. أبی اللّه عزّ وجلّ لی زبد المشرکین والمنافقین وطعامهم». محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، الكافی، محقق و مصحح: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407ق، ج5، ص141، متن کتاب.
[9]. «أتی علی(ع) بهدیة النَّیروز، فقال(ع): «ما هذا؟». قالوا: یا أمیرالمؤمنین! الیوم النَّیروز. فقال(ع): «إصنعوا لنا کلّ یوم نَیروزاً». كتاب من لا يحضره الفقيه، أبي جعفر محمّد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي [الشيخ الصدوق]، المحقق: علي اكبر الغفّاری، قم، جماعة المدرّسين في الحوزة العلمية، چاپ دوم، ج3، ص300، ح4073، متن کتاب.
[10]. «روی أنّه قال (ع): نیروز ناکل یوم». همان، ج3، ص300، ح4074.
[11]. «وَ عَنْهُ ص أَنَّهُ أُهْدِيَ إِلَيْهِ فَالُوذَجٌ فَقَالَ مَا هَذَا قَالُوا يَوْمُ نَيْرُوزٍ قَالَ فَنَيْرِزُوا إِنْ قَدَرْتُمْ كُلَّ يَوْمٍ يَعْنِي تَهَادَوْا وَ تَوَاصَلُوا فِي اللَّهِ». دعائم الإسلام، ابو حنيفه، نعمان بن محمد تميمى مغربى، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، چاپ دوم، 1385ق، ج2، ص326، ح1231، متن کتاب
[12]. عن المُعلَّی بنِ خُنیس، عن مولانا الصادق(ع) فی یوم النَّیروز، قال(ع): إذا کان یوم النیروز، فاغتسل و البس أنظف ثیابک و تطیب بأطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائماً، فإذا صلّیت النوافل والظهر والعصر فصلّ بعد ذلک أربع رکعات، تقرأ فی أوّل کلّ رکعة فاتحة الکتاب و عشر مرّاتٍ «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر»، و فی الثانیة فاتحة الکتاب و عشر مرّات «قل یا أیها الکافرون»، وفی الثالثة فاتحة الکتاب و عشر مرّاتٍ «قل هو اللّه أحد»، و فی الرابعة فاتحة الکتاب و عشر مرّاتٍ «المعوّذتین»، و تسجد بعد فراغک من الرکعات سجدة الشکر و تدعو فیها، یغفر لک ذنوب خمسین سنة». وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن الحر العاملی، محقق: عبدالرحيم الربانی الشيرازی، بیروت، دار احياء التراث العربی، ج5، ص288، به نقل از مصباح المتهجد، متن کتاب.
[13]. «و ممّا ورد فی فضله و یعضد ما قلناه، ما حدّثنی به المولی السید المرتضی العلاّمة بهاء الدین علی بن عبدالحمید النسّابة دامت فضائله، ما رواه بإسناده إلی المعلّی بن خُنیس عن الصادق(ع): إنّ یوم النوروز، هوالیوم الّذی أخذ فیه النّبی(ص) لأمیرالمؤمنین(ع) العهد بغدیرخم، فأقرّوا له بالولایة، فطوبی لمن ثبت علیها والویل لمن نکثها، وهو الیوم الّذی وَجَّه فیه رسول اللّه(ص) علیّاً(ع) إلی وادی الجن، فأخذ علیهم العهود والمواثیق. وهو الیوم الذی ظفر فیه بأهل النَّهروان، و قتل ذَا الثَدْیة. وهو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا أهل البیت وولاة الأمر و یظفّره اللّه تعالی بالدجّال، فیصلبه علی کناسة الکوفة. و ما من یوم نوروز إلاّ و نحن نتوقّع فیه الفرج؛ لأنه من أیّامنا حفظه الفرس وضیَّعتموه. ثم إنَّ نبیّاً من أنبیاء بنی إسرائیل سأل رَبَّه اَنْ یُحییَ القوم الّذین خرجوا من دیارهم وهم اُلوف حذر الموت فأماتهم اللّه تعالی، فأوحی إلیه أنْ «صُبِّ علیهم الماء فی مضاجعهم»، فصَبَّ علیهم الماء فی هذا الیوم، فعاشوا وهم ثلاثون ألفاً، فصار صبُّ الماء فی یوم النیروز سنّة ماضیةً لایعرف سببها إلاّ الراسخون فی العلم. وهم أوّل یومٍ من سنة الفرس. قال المعلّی: وأَملی علیّ ذلک، فکتبته من إملائه». المهذب البارع في شرح المختصر النافع، پیشین، ج1، ص194، متن کتاب؛/ و وسائل الشیعة، پیشین، ج5، ص288، متن کتاب.
[14]. رأیت فی بعض الکتب المعتبرة، روی فضل اللّه بن علی بن عبید اللّه بن محمد بن عبداللّه بن محمد بن محمد بن عبید اللّه بن الحسین بن علی بن محمد بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب، عن أبی عبداللّه جعفر بن محمد بن أحمد بن العباس الدوریستی، عن أبی محمد جعفر بن أحمد بن علی المونسی القمی، عن علی بن بلال، عن أحمد بن محمد بن یوسف، عن حبیب الخیر، عن محمد بن الحسین الصائغ، عن أبیه، عن مُعَلّی بن خُنَیس، قال: دخلت علی الصادق جعفر بن محمد(ع) یوم النَّیروز، فقال(ع): «أتعرف هذا الیوم؟». قلت: جعلت فداک، هذا یومٌ تعظّمه العجم وتتهادی فیه. فقال أبو عبداللّه الصادق(ع): «والبیت العتیق الذی بمکة، ما هذا إلاّ لأمر قدیم اُفسّره لک حتی تفهمه». قلت: یا سیدی! إن علم هذا من عندک أحب إلیّ من أن یعیش أمواتی و تموت أعدائی. فقال: «یا مُعلّی! إن یوم النیروز هو الیوم الذی أخذ اللّه فیه مواثیق العباد أن یعبدوه و لا یشرکوا به شیئاً، و أن یؤمنوا برسله و حججه، و أن یؤمنوا بالأئمة(ع)». وهو أوّل یوم طلعت فیه الشمس، و هبت به الریاح، و خلقت فیه زهرة الأرض. وهو الیوم الذی استوت فیه سفینة نوح(ع) علی الجودی. و هو الیوم الذی أحیی اللّه فیه الذین خرجوا من دیارهم و هم ألوفٌ حذر الموت، فقال لهم اللّه موتوا ثمّ أحیاهم. وهو الیوم الذی نزل فیه جبرئیل علی النبی(ص). و هو الیوم الذی حمل فیه رسول اللّه(ص) أمیرالمؤمنین(ع) علی منکبه حتی رمی أصنام قریش من فوق البیت الحرام فهشمها، و کذلک إبراهیم(ع). و هو الیوم الذی أمر النبی(ص) أصحابه أن یبایعوا علیاً(ع) بإمرة المؤمنین. و هو الیوم الذی وجه النبی(ص) علیاً(ع) إلی وادی الجن یأخذ علیهم البیعة له. وهو الیوم الذی بویع لأمیرالمؤمنین(ع) فیه البیعة الثانیة. و هو الیوم الذی ظفر فیه بأهل النهروان و قتل ذا الثدیّة. وهو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا و ولاة الأمر. وهو الیوم الذی یظفر فیه قائمنا بالدجال فیصلبه علی کناسة الکوفة. و ما من یوم نَیروز إلاّ و نحن نتوقّع فیه الفرج؛ لأنه من أیامنا وأیام شیعتنا، حفظته العجم وضیّعتموه أنتم. وقال(ع): (إن نبیاً من الأنبیاء سأل ربه کیف یحیی هؤلاء القوم الذین خرجوا، فأوحی اللّه إلیه أن یصب الماء علیهم فی مضاجعهم فی هذا الیوم، وهو أول یوم من سنة الفرس، فعاشوا و هم ثلاثون ألفاً، فصار صب الماء فی النیروز سنّة). فقلت: یا سیدی! ألا تعرّفنی جعلت فداک أسماء الأیام بالفارسیة؟ فقال(ع): «یا مُعَلّی! هی أیام قدیمة من الشهور القدیمة، کلّ شهر ثلاثون یوماً لا زیادة فیه ولا نقصان». بحار الانوار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1403 ق، ج56، ص91، متن کتاب.
[15]. المهذب البارع، پیشین، ج1، ص195، متن کتاب.
[16]. عن المفضّل بن عمر، عن الصادق(ع)، قال له فی خبر طویل فی جملة کلامه(ع):أ فأوحی اللّه الیه: «یا حزقیل! هذا یوم شریف عظیم قدره عندی، و قد آلیت أن لایسألنی مؤمن فیه حاجة الا قضیتها فی هذا الیوم و هو یوم نیروز». مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محدث حسین بن محمد تقی نوری، چاپ سنگی، ج۱، ص۴۷۱؛ همان، قم، آل البیت، 1408ق، ج۶، ص۳۵۴، ح6974.
[17]. « أَبُو حَرِيرٍ إِنَّ الْمَجُوسَ أَهْدَوْا إِلَيْهِ يَوْمَ النَّيْرُوزِ جَامَاتٍ مِنْ فِضَّةٍ فِيهَا سُكَّرٌ فَقَسَمَ السُّكَّرَ بَيْنَ أَصْحَابِهِ وَ حَسَبَهَا مِنْ جِزْيَتِهِمْ وَ بَعَثَ إِلَيْهِ دِهْقَانٌ بِثَوْبٍ مَنْسُوجٍ بِالذَّهَبِ فَابْتَاعَهُ مِنْهُ عَمْرُو بْنُ حُرَيْثٍ بِأَرْبَعَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ إِلَى الْعَطَاءِ». بحار الأنوار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1403 ق، ج41، 118.
[18]. حُكِيَ أَنَّ الْمَنْصُورَ تَقَدَّمَ إِلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع بِالْجُلُوسِ لِلتَّهْنِيَةِ فِي يَوْمِ النَّيْرُوزِ وَ قَبْضِ مَا يُحْمَلُ إِلَيْهِ فَقَالَ ع إِنِّي قَدْ فَتَّشْتُ الْأَخْبَارَ عَنْ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَمْ أَجِدْ لِهَذَا الْعِيدِ خَبَراً وَ إِنَّهُ سُنَّةٌ لِلْفُرْسِ وَ مَحَاهَا الْإِسْلَامُ وَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نُحْيِيَ مَا مَحَاهُ الْإِسْلَامُ فَقَالَ الْمَنْصُورُ إِنَّمَا نَفْعَلُ هَذَا سِيَاسَةً لِلْجُنْدِ فَسَأَلْتُكَ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ إِلَّا جَلَسْتَ فَجَلَسَ وَ دَخَلَتْ عَلَيْهِ الْمُلُوكُ وَ الْأُمَرَاءُ وَ الْأَجْنَادُ يُهَنِّئُونَهُ وَ يَحْمِلُونَ إِلَيْهِ الْهَدَايَا وَ التُّحَفَ وَ عَلَى رَأْسِهِ خَادِمُ الْمَنْصُورِ يُحْصِي مَا يُحْمَلُ فَدَخَلَ فِي آخِرِ النَّاسِ رَجُلٌ شَيْخٌ كَبِيرُ السِّنِّ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّنِي رَجُلٌ صُعْلُوكٌ لَا مَالَ لِي أُتْحِفُكَ وَ لَكِنْ أُتْحِفُكَ بِثَلَاثَةِ أَبْيَاتٍ قَالَهَا جَدِّي فِي جَدِّكَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع
عَجِبْتُ لِمَصْقُولٍ عَلَاكَ فِرِنْدُهُ يَوْمَ الْهِيَاجِ وَ قَدْ عَلَاكَ غُبَارٌ
وَ لِأَسْهُمٍ نَفَذَتْكَ دُونَ حَرَائِرَ- يَدْعُونَ جَدَّكَ وَ الدُّمُوعُ غِزَارٌ
أَلَّا تَغَضْغَضَتِ السِّهَامُ وَ عَاقَهَا عَنْ جِسْمِكَ الْإِجْلَالُ وَ الْإِكْبَارُ
قَالَ قَبِلْتُ هَدِيَّتَكَ اجْلِسْ بَارَكَ اللَّهُ فِيكَ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى الْخَادِمِ وَ قَالَ امْضِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَرِّفْهُ بِهَذَا الْمَالِ وَ مَا يَصْنَعُ بِهِ فَمَضَى الْخَادِمُ وَ عَادَ وَ هُوَ يَقُولُ كُلُّهَا هِبَةٌ مِنِّي لَهُ يَفْعَلُ بِهِ مَا أَرَادَ فَقَالَ مُوسَى لِلشَّيْخِ اقْبِضْ جَمِيعَ هَذَا الْمَالِ فَهُوَ هِبَةٌ مِنِّي لَكَ». بحار الأنوار، پیشین، ج48، ص109 و ج56، ص100.
[19]. «عن رسول اللّه(ص): أبدلکم بیومین یومین: بیوم النیروز و المهرجان، الفطر والأضحی». مستدرک الوسائل، پیشین، ج6، ص153، ح6676، به نقل از نسخه خطی لب اللباب راوندی.
[20]. کتاب الطهارة، شیخ انصاری، ج3، ص57، متن کتاب؛/ و «هو مع قصوره عن ذلك محتمل للتقية كما عن بعضهم». جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۵، ص42، متن کتاب.
نویسنده: مصطفی عباسی هرازی
افزودن نظر جدید